دو سه مثقال خریت ز خران چیزی نیست
آدمی هست که الحق دو سه خروار خر است
الاغی که اسیر شد!!! 😳
✅ خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس :
💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمّات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا #الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلاً اهل تنبلی نبود.
💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یابا موج انفجارچنان هراسان شد که به یکباره به سمت #دشمن رفت و #اسیر شد!
💠 چند روزی گذشت و هر زمانکه بادوربین نگاه میکردیم متوجّه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن #مهمّات و سلاح جابجا می کرد و کلّی افسوس می خوردیم.
💠 امّا این قضیه زیادطول نکشید ویک روز صبح در میان حیرت بچه ها،الاغ باوفا، در حالیکه کلّی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد یگان شد.
🔺الاغ #زرنگ با کلی #سوغاتی از دست دشمن #فرار کرده بود.
✍بازم دم الاغه گرم ،تا فهمید اشتباه رفته برگشت امّابعضی هاهم هستندکه اشتباهی یاعمدی رفتن داخل جبهه دشمن وهنوز هم به دشمن #سواری میدهند! وقصد #برگشتن هم ندارند
#اینان_دشمنان_خانگی اند!
@abou_heirane_darouni
۱۷ ماه رمضان
جنگ بَدر
در روز جمعه در سال دوم هجرت #جنگ بدر کبری به #وقوع پیوست. ۱
۱۹ این ماه هم ذکر شده است، ۲
تعداد مسلمانان ۳۱۳ #نفر و تعداد شهدای آنان ۹ تا ۱۴ #نفر، و تعداد کفار ۹۵۰ نفر بود،
مقتولین کفار ۷۰ #نفر بودند و ۷۰ #نفر را هم مسلمانان #اسیر گرفتند، نصف یا بیشتر از نصف کشتههای #کفار به دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به #درک واصل شدند و به #جهنم شتافتند، و در کشتن دیگر هم آن حضرت (علیهالسلام) شریک بودند، ۳ و ۴
در این #جنگ ابوجهل نیز به #درک واصل شد و به #جهنم شتافت، ابوجهل هشام بن مغیره مخزومی از #دشمنان سر سخت #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود،
او با اینکه #نامش هشام بود ولی از #فرط بد جنسی و زشت سیرتی به أبی جهل مُکَنّی شد، ابوجهل #کسی بود که در مکه #آزار و #اذیت بسیار به #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نمود،
بچه دان شتر بر سر مبارک حضرت ریخت، خاکستر و خاک بر سر مبارک حضرت ریخت، سنگ به دندان مبارکش زد، نسبت کذب و جنون به آن حضرت داد، مادر عمار یاسر، جناب سمیه را بعد از شکنجهی بسیار با نیزهای که به ران او زد شهید کرد،
در #جنگ بَدر دو #برادر انصاری (مَعاذ و مَعُوذ) به خاطر سابقهای که از او در #اذیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شنیده بودند، تصمیم به #کشتن او گرفتند،
به هر صورت او را ضربههایی زدند و یکی از دو برادر دستش قطع شد و به پوست آویزان گردید، ولی چون دید دستش مزاحم جنگ با ابوجهل و هواداران اوست، زیر پایش گذاشت و دفعتاً آن را از بدنش جدا کرد، و سپس ابوجهل را نقش زمین کردند،
بعد از جنگ، #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند :
کسی #خبر از ابوجهل #بیاورد،
عبدالله بن مسعود رفت و پا روی سینه او گذاشت، ابوجهل به هوش آمد و گفت :
بر جای بلندی پای گذاشتهای، کاش قاتل من دهقان نبود (که کنایهای به انصار بود)،
عبدالله بن مسعود سر او را از بدن جدا کرد و نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آورد و جلوی پای آن حضرت انداخت،
#پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) #شکر الهی بجا آورد، و #خداوند نصرت خود را بر #پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل نمود، و آن حضرت فرمودند :
امروز روز #عید است و باید #شکر خدا را بر نعمتی که به اهل #ایمان عطا فرموده به جای آورد. ۵ و ۶
منابع:
۱. بحارالأنوار ج ۱۹ ص ۲۹۲ و ۳۷۶ ، الصحیح من السیرة ج ۵ ص ۱ و ۱۳۶
۲. خصال ص ۹
۳. توضیح المقاصد ص ۲۳
۴. منتخب التواریخ ص ۴۸ و ۴۹ ، الوقایع و الحوادث ج ۱ ص ۲۱۵ و ۲۱۶
۵. الصحیح من السیرة ج ۵ ص ۴۵ و ۵۹ ج ۸ ص ۸۷ ، شرح احقاق الحق ج ۳ ص ۲۲۷ (پاورقی).
۶. بحارالأنوار ج ۱۹ ص ۲۵۸
📌به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/abou_heirane_darouni