eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
119 دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.3هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
18 🔸 از اینجای بحث به لطف خدا وارد "تکنیک های مدیریت" میشیم. تکنیک هایی که اگه همه آدم ها بلد باشن توی زندگیشون ده برابر موفق تر عمل میکنن.👏🏼👌🏻 🔵 سوال اول اینه که چرا انسان به مدیریت نیاز داره؟ 🔶 جوابش اینه: وقتی شما "اهداف مختلف و متنوعی" داشته باشید، وقتی "نیاز های مختلفی" داشته باشید، وقتی "ابزارها و امکانات مختلف" داشته باشید در این صورت نیاز هست که برنامه ریزی کنید و اقدامات شمرده و حساب شده ای رو انجام بدید و برای افراد نقش تعیین کنید. برای همین نیاز به موضوع به وجود میاد مدیریت شامل چند تا چیز میشه: ✔️شناسایی محیط و ✔️به کار گیری انواع امکانات و ابزار و افراد برای رسیدن به اهداف؛ اهدافی که از قبل مشخص شدن. ⭕️ مدیریت در انسان با حیوان متفاوت و البته بسیاااار پیچیده تر هست. 💢 توی حیوانات بیشتر رفتارها غریزی هست. اگه یه موقع مثل زنبور ها یه کار گروهی هم میکنن و یه ملکه ای دارن، اون ملکه مدیریت نمیکنه بلکه صرفا برای افزایش نسل استفاده میشه. 🐝🐝🐝 مدیریت مساله اصلی هست چون انسان نیازهای متنوع و علاقمندی ها و ابزارهای مختلفی داره. 🍱 مثلا شما برای غذا خوردن نیازه که کار رو کنید! چون انواع غذاها با قیمت ها و طعم های مختلف در بازار وجود داره. ضمن اینکه نیاز های مختلفی هم آدم ها دارن. 👈🏼 حالا اینکه شما "چه غذایی و چقدر و با چه قیمتی" بخورید که از همه لحاظ بهتر باشه میشه غذاخوردن!👌🏻 ☢️ نکته بعد اینکه مدیریت یه فرایندی هست که انسان انجام بده اینطور نیست که یه نفر بگه من کلا نیازی به دونستن اصول مدیریت ندارم و اصلا هیچی رو مدیریت نمیکنم!!!😤 - نه عزیزم! حواست نیست! وگرنه تو هم الان داری خیلی نیازها و علاقه های خودت رو مدیریت میکنی.😌 ⭕️ اگه کسی خودش رو مدیریت نکنه مثل قلوه سنگی هست که توی رودخونه می افته و به همه جا برخورد میکنه میشکنه و... ✅ مدیریت باعث میشه که زندگی انسان دارای بشه. در واقع خداوند متعال ما آدم ها رو طوری خلق کرده که بدون مدیریت اصلا نمیتونیم زندگی کنیم. بر خلاف حیوانات که به طور غریزی غذا و حتی درمان بیماری های خودشون رو انجام میدن. 🔸 ولی انسان اگه بیمار بشه باید دنبال درمان خودش بره. حتی گاهی انسان بیمار به چیزایی علاقه پیدا میکنه که به هست. مثلا سرما خورده ولی به ماست و دوغ علاقه داره😒 ✅ اینجا باید بلد باشه "علاقه های خودش رو مدیریت کنه" و بگه: نه! من میکنم. من هم علاقه دارم "ماست بخورم" و هم علاقه دارم "سلامتی به دست بیارم". پس قید علاقه به ماست رو میزنم.☺️ 🔵 به طور طبیعی انسان به هر چیزی که علاقه داره باید تا بهش برخورد کرد بگه: صبر کن! آیا الان باید این خواسته خودم رو انجام بدم؟ یا خواسته دیگه ای هست که اولویت داره؟ این آغاز انسانیت هر انسانی خواهد بود... 🔖 پایان بخش هجدهم
"خدا" شدن سخت نيست، مقدمه‌ۍ آن دشوار است. مقدمه‌ۍ عشق بھ خدا، دل‌بريدن‌ازدنيا و ديگران است. مقدمه‌ۍ عشق بھ خدا، گذشتن از خود و سپردن امور بھ اوست. ✍عاشق خدا که بشی از نمیترسی جز از دستوراتش.‌.. عاشق خدا که بشی به میرسی چون به قدرتی بی نهایت متصل شدی...
📚 💌 📝 📅 قسمت : قسم به رحمت تو طول کشید تا باور کنم ... اما چطور می شد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟ ... به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو می دادند ... که از دل خودم ترسیدم ... کافی بود فراموش کنم بگم ... خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم ... یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم ... خیلی زود ... شاهد بلایی می شدم که بر سرشون فرود می اومد ... بلایی که فقط کافی بود توی دلم بگم ... خدایا ... اگه تاوان دل شکسته منه ... حلالش کردم ... و همه چیز تمام می شد ... خدا به حدی حواسش به من بود ... که تمام دردی رو که از درون حس می کردم ... و جگرم رو آتش زده بود ... ناپدید شد ... وجود و حضورش ... سرپرستی و مراقبتش از من ... برام از همیشه قابل لمس تر شده بود ... و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود ... که بدون هیچ سختی ای می بخشیدم ... خدایا ... من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم ... حضرت علی گفته ... تو خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود ... که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرن ... هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمی کردی ... تو خدایی هستی که رحمت و لطفت ... بر خشم و غضبت غلبه داره... نمی خوام به خاطر من، مخلوق و بنده ات رو مجازات کنی ... من بخشیدم ... همه رو به خودت بخشیدم ... حتی پدرم رو... که تو و بودنت ... برای من کفایت می کنه ... و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد ... دلم رو با همه صاف کردم ... از دید من، این هم امتحان الهی بود ... امتحانی که تا امروز ادامه داره ... و نبرد با خودت ... سخت ترین لحظاته ... اون لحظاتی که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد ... و روی دل سوخته ات نمک می پاشه ... ولش کن ... حقشه ... نبخش ... بزار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه ... بزار به خاطر کاری که کرده زجر بکشه... تا حساب کار دستش بیاد ... حالا که خدا این قدرت رو بهت داده ... تو هم ازش انتقام بگیر ... و هر بار ... با بزرگ تر شدن مشکلات ... و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسان ها ... فشار شیطان هم چند برابر می شد ... فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ... و خدایی استاد من بود ... که رحمتش بر غضبش ... غلبه داشت ... خدایی که شرم توبه کننده رو می بخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسی ها و نامردمی ها می بنده ... خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاش رو دوست داره ... حتی قبل از اینکه تو ... به محبتش فکر کنی ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : پیشنهاد عالی توی راه دانشگاه، گوشیم زنگ زد ... - سلام داداش ... ظهر چه کاره ای؟ ... امروز یه وقت بذار حتما ببینمت ... علی حدود 4 سالی از من بزرگ تر بود ... بعد از سربازی اومده بود دانشگاه ... هم رشته نبودیم ... اما رفیق ارزشمند و با جربزه ای بود که لطف الهی ما رو سر هم راه قرار داد ... هم آشنایی و رفاقتش ... هم پیشنهاد خوبی که بهم داد ... تدریس خصوصی درس های دبیرستان ... عالی بود ... از همون لحظه ای که این پیشنهاد رو بهم دادن ... یاد تو افتادم ... اصلا قیافه ات از جلوی چشمم نمی رفت ... هستی یا نه؟ ... البته بگم تا جا بیوفتی طول می کشه ... ولی جا که بیوفتی پولش خوبه ... منم از خدا خواسته قبول کردم ... با هم رفتیم پیش آشنای علی و قرارداد نوشتیم ... شیمی ... هر چند بعدها ریاضی هم بهش اضافه شد ... اما من سابقه تدریس شیمی رو داشتم ... اول، دوم و سوم دبیرستان ... هر چند رقابت با اساتید کهنه کار و با سابقه توی تدریس خصوصی، کار سختی بود ... اما تازه اونجا بود که به حکمت خدا پی بردم ... گاهی یک اتفاق می تونه هزاران حکمت در دل خودش داشته باشه ... شاید بعد از گذر سال ها، یکی از اونها رو ببینی و بفهمی ... یا شاید هرگز متوجه لطفی که خدا چند سال پیش بهت کرده نشی ... اتفاقی که توی زندگیت افتاده بود... و خدا اون رو برای چند سال بعدت آماده کرده ... درست مثل چنین زمانی ... زمانی که داشتم متن قرارداد رو می خوندم و امضا می کردم ... چهره معلم شیمی از جلوی چشمم نمی رفت ... توی راه برگشت ... رفتم از خیابون سعدی ... کتاب های درسی و تست شیمی رو گرفتم ... هر چند هنوز خیلی هاش یادم بود ... اما لازم بود بیشتر تمرین کنم ... شب بود که برگشتم ... سعید هنوز برنگشته بود ... مامان با دیدن کتاب ها دنبالم اومد توی اتاق ... مهران ... چرا کتاب دبیرستان خریدی؟ ... ماجرای اون روز که براش تعریف کردم ... چهره اش رفت توی هم ... چیزی نگفت اما تمام حرف هایی که توی دلش می گذشت رو می شد توی پیشونیش خوند ... - مامان گلم ... فدای تو بشم ... ناراحت نباش ... از درس و دانشگاه نمیزنم ... همه چیز رو هماهنگ کردم ... تازه دایی محمد و دایی ابراهیم ... و بقیه هم گوشه کنار ... دارن خرج ما رو میدن ... پول وکیل رو هم که دایی داده ... تا ابد که نمیشه دست مون جلوی بقیه بلند باشه ... هر چی باشه من مرد این خونه ام ... خودم دنبال کار بودم ... ولی خدا لطف کرد یه کار بهتر گذاشت جلوم ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : کجایی سعید؟ چهره اش هنوز گرفته بود ... ولی بازم خوشم نمیاد بری خونه های مردم ... منظور ناگفته اش واضح بود ... چند ثانیه با لبخند بهش نگاه کردم ... فدای دل ناراضیت ... قرار شد شاگردهای دختر بیان موسسه ... به خودشونم گفتم ترجیحا فقط پسرها ... برای شروع دست مون یه کم بسته تره ... اما از ما حرکت ... از خدا برکت ... توکل بر خدا ... دلش یکم آرام شد ... و رفت بیرون ... هر چند چند روز تمام وقت گذاشتم تا رضایتش رو کسب کردم ... کدورت پدر و مادر صالح ... برکت رو از زندگی آدم می بره ... اما غیر از اینها ... فکر سعید نمی گذاشت تمرکز کنم ... مادر اکثرا نبود ... و سعید توی سنی که باید حواست بیشتر از قبل بهش باشه ... و گاهی تا 9 و 10 شب ... یا حتی دیرتر ... برنمی گشت خونه ... علی الخصوص اوقاتی که مامان نبود ... داشتم کتاب های شیمی رو ورق می زدم اما تمام حواسم پیش سعید بود ... باید باهاش چه کار می کردم؟ ... اونم با رابطه ای که به لطف پدرم ... واقعا افتضاح بود ... ساعت از هشت و نیم گذشته بود که کلید انداخت و اومد تو ... با دوست هاش بیرون چیزی خورده بود ... سر صحبت رو باهاش باز کردم ... - بابا میری با رفقات خوش گذرونی ... ما رو هم ببر ... دور هم باشیم ... خون خونم رو می خورد ... یواشکی مراقبش بودم و رفقاش رو دیده بودم ... اصلا آدم های جالب و قابل اعتمادی نبودن ... اما هر واکنش تندی باعث می شد بیشتر از من دور بشه و بره سمت اونها ... اونم توی این اوضاع و تشنج خانوادگی ... رفته بودیم خونه یکی از بچه ها ... بچه ها لپ تاپ آورده بودن ... شبکه کردیم نشستیم پای بازی ... ااا ... پس تو چی کار کردی؟ ... تو که لپ تاپ نداری ... هیچی من با کامپیوتر رفیقم بازی کردم ... اون لپ تاپ باباش رو برداشت ... همین طور آروم و رفاقتی ... خیلی از اتفاقات اون شب رو تعریف کرد ... حتی چیزهایی که از شنیدن شون اعصابم بهم می ریخت ... - سیگار از دستم در رفت افتاد روی فروششون ... نسوخت ولی جاش موند ... بد، گندش در اومد ... جدی؟ ... جاش رو چی کار کردید؟ ... اصلا به روی خودم نمی آوردم که چی داره میگه ... اما اون شب اصلا برای من شب آرامی نبود ... مدام از این پهلو به اون پهلو می شدم ... تمام مدت، حرف های سعید توی سرم می پیچید ... و هنوز می ترسیدم چیزهایی باشه که من ازش بی خبر باشم ... علی الخصوص که سعید اصلا با من راحت نبود ... با ما همراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یعنی همان اوج معنای مطلوب در مقابل انواع و اقسام مدیریت های جامعه شیوه و نسخه امامت را به بشریت ارائه می کند؛ یعنی اینکه یک انسان، هم دلش از فیض هدایت الهی سرشار و لبریز باشد، هم معارف دین رابشناسد. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۶۷ در مکتب تشیع و سیاسیِ جامعه اسلامی باید از سوی معین و به وسیله ی معرفی شده باشد. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص ۶۸ بنا بر تلقی شیعه از مفهوم ، امام یک جامعه، همان فائقه ای است که حرکت جمعی و منش فردی افراد آن جامعه را توجیه و رهبری می کند و در آنِ واحد، هم آموزگار دین و اخلاق، و هم فرمانروای زندگی و تلاش آن هاست. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۶۹ در فرهنگ تشیع است؛ هم در و نظم و اداره سیاسی و اجتماعی جامعه، و هم در و روحی و گره گشایی از مشکلات فکری. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۷۰ صدها پراکنده در باب های مختلف از کتاب های گوناگون صریحاً مفهوم و در فرهنگ شیعی را و امور امت مسلمانان دانسته و را صاحبان حقیقیِ معرفی کرده است. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۷۱ وقتی میگوییم مبارزه می کردند، باید این را بدانیم که مبارزه در هر زمانی به شکل خاصی است. گاهی با کارهای فرهنگی، علمی، سیاسی، تشکیل و تحزب و ایجاد سازماندهی و گاهی با فعالیت های جنگی. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۷۲ 🔟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | شهیدِ محسن 🔻پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در پی شهادت دانشمند هسته‌ای و دفاعی، شهید محسن فخری‌زاده، نماهنگ «شهیدِمحسن» را منتشر میکند.
آیت‌الله بهجت(ره): در خلوت با خـــدا ، تضـــرعاتمان تــوبه ‌مان نمازهایمان ، عباداتمان بـرای رهایی از شــــر فتنه های آخرالزمان‌مخصوصاً دعای‌ شریف عظـــــم البلاء و بـــرح الخفاء را بخوانیـــم. 📚بهجت ‌الدعاء ، صفحه ٢۴۶ 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای بلندای مهربانی ها داده ام پای تو جوانی ها هرسه شنبه به شوق دیدارت میشوم جزو جمکرانی ها 🌷الهم عجل لولیکل فرج🌷
وسطِ جبهـه بهـش گفتم ! الان چه وقت خوندنه؟ گفت: از ڪجا معلوم دیگه وقت ڪنم و شروع ڪرد نماز خوانــدن ... "السلام علیڪم و رحمة الله و برکاته" را ڪه گفت ... یڪ خمـپــاره آمد پَر ڪشید!💔🌱ورفت ‎‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿•°|بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم|•°🌿 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْهُوَاَقْرَبُ؛ يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸💎🍀🍂🌺💞م 🌸🌺🌾♦🍃💚ح 💎🍎🌹🍁💞ف 🌾💐🌵💚ل 🌴🌼💞ا 🌻💚ن 💞س 📚امام صادق علیه السلام↪ " هرکس چهل صبح بخواند دعای عهد را از یاوران حضرت مهدی عج شود...ان شاءالله " ⇱ دعـــــــــای عـــــــــهد ⇲ 💙💚بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ 💚💙 🌼اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظيمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجيلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبينَ، وَالْأَنْبِياءِ وَالْمُرْسَلينَ 🌼اَللّهُمَّ إِنّي أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَريمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنيرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ، 🌼 أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، 🌼يا حَيّاً قَبْلَ کُلِّ حَيٍّ، وَ يا حَيّاً بَعْدَ کُلِّ حَيٍّ، وَ يا حَيّاً حينَ لا حَيَّ، يا مُحْيِيَ الْمَوْتي، وَ مُميتَ الْأَحْياءِ، يا حَيُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. 🌼اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلي آبائِهِ الطّاهِرينَ، عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّي وَ عَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. 🌼أَللّهُمِّ إِنّي أُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَيّامي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. 🌼اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعينَ إِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ إِلي إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ. 🌼اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَيْني وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلي عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِيّاً، فَأَخْرِجْني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً کَفَني، شاهِراً سَيْفي، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي. 🌼اَللّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِري بِنَظْرَةٍ مِنّي إِلَيْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بي مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، 🌼وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْيِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَيْدِي النّاسِ، 🌼فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِيَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّکَ الْمُسَمّي بِاسْمِ رَسُولِکَ حَتّي لا يَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ، 🌼وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دينِکَ، وَ سُنَنِ نَبِيِّکَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدينَ، 🌼اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّکَ مُحَمَّداً صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلي دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَه 🌼اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَ نَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِکَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ. ☘اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ يا مَولاي يا صاحِبَ الزَّمانِ. 🍀اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ يا مَولاي يا صاحِبَ الزّمان. ☘اَلْعَجَلَ، اَلْعَجل ،یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان. 💞ب 💐💖ا 💎♦💞ق 🌸💚🌺💖ر 🍃🌸💎🌾💞آ 🌹🍂🌿🍁🍀💖ن