📌 #نکات_زیارت_آل_یس 1
✨سَلامٌ عَلَى آلِ يس...سلام و درود بر خاندان یاسین
📜 زيارت نامه ها معمولاً با سلام آغاز مي شود. سلام به امامي كه زنده و شنونده ی سخن زائر است. اما ادب اقتضا می کند که اول به همه خاندان و اجداد طاهرین حضرت سلام و درود بفرستیم بعد به خود حضرت!
🌷 سلام دعاي سلامتي است و زائر با سلام دادن مي خواهد بگويد من هم خودم را از آفت گناهان حفظ و سالم نگه مي دارم و هم شما و امام زمان را با تمرد و عصيان خويش آزار نمي دهم.
👈 سلام بر «آل یس» از نخستین آیه سوره مبارکه یس استفاده شده است.
📚احادیث بسیاری در تایید این که مراد در این آیه سلام بر اهل بیت پیامبر خاتم، صلی الله علیه وآله ، رسیده است؛
🔹 از جمله در روایتی،امام صادق(ع)، از جد بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع)، نقل فرموده است که درباره آیه شریفه «سلام علی آل یس »، فرمود:
✨یس محمد"ص" و نحن آل یس✨
@achegan
📌 #نکات_زیارت_آل_یس 2
🌸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ... سلام بر تو ای خواننده خلق به سوی حق و ای پرورش گر آیات خداوند
🍃 نخستین سلام خاص بر آن وجود مقدس ، بیانگر دو صفت از اوصاف کمال حضرتش می باشد:
۱)← داعی الله، یعنی ای کسی که بندگان خدا را به سوی خدا می خوانی و دعوت می کنی( هم در هر عصر غیبت و هم در عصر ظهور)!
🌀 از این که اولین سلام به آن وجود مقدس به عنوان داعی الله ذکر شده معلوم می شود که مقام "داعویت" برترین مقامی است که حضرت به ان نائل گشته است.
💯 زیرا این مقام در بردارنده مقامات و کمالات بسیاری است که در سایه آن مقامات و کمالات، خداوند -عزوجل- این مقام را عنایت می فرماید.
♨️ داعی الله کسی است که از جهل و خطا و لغزش و نادانی محفوظ و مصون است و الا "داعی الله" حقیقی نیست. همچنین داعی الله باید عالم بالله باشد و الا نمی تواند داعی و خواننده و رساننده خلق به خالق باشد.
🔆 از این فراز می توان به مقام عصمت و قداست و علم و آگاهی مطلق آن حجت مطلقه حق و داعی الله مطلق پی برد.
۲)← «ربانی آیاته» یعنی؛ کسی که تمسکش به دین و اطاعت خدای متعال محکم و شدید باشد، کسی که خداپرست خداشناس باشد.کسی که امر مردم را اصلاح و تدبیر نماید.
✅ بنابراین وجود مقدس امام نسبت به همه آیات خلقت "مقام ربانی" دارد. یعنی؛ خداوند سبحان تربیت و پرورش جمیع مخلوقاتش را بطور کامل به خاندان رسالت، علیهم السلام عنایت فرموده است.
@achegan
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
ابوحلما💔 قسمت سی و پنجم: مدارک حسین مدتی به فکر فرورفت و بعد از لحظاتی سرش را بالاآورد و چشم در چشم
ابوحلما💔
قسمت سی و ششم: قرار
بعد از شام محمد و مادرش مشغول شستن ظرفها بودند که حاج حسین آمد کنار عروسش به پشتی تکیه داد و گفت:
-وقتی بی هوش بودم...باباتو دیدم
+بابا مرتضام! چه طوری بود؟
-جوون،خوشتیپ، سرحال، عین اون موقع که تو جبهه باهم میرفتیم شناسایی
+چ..چیزیم گفت؟
-خیلی باهم حرف زدیم
+چی میگفت؟ چه حرفایی؟
-سید هم حرف همه شهدا رو زد؛ گفت تحت هیچ شرایطی رهبرو تنها نذارین. گفت باید با حفاظت از نظام اسلامی برای ظهور امام زمان(عج)زمینه سازی کنیم.
حلما آهی کشید و خیره گلهای قالی شد. حاج حسین دست عروسش را گرفت و با مهربانی گفت:
-دخترم! میخوام چیز مهمی بهت بگم
+بفرمایید باباجون
-میدونم محمد مخالفت میکنه منم نمیخوام بهت فشار بیاد هیچ اجباریم نیست ولی ضرورت هست.
+من متوجه نمیشم اصلا
-اگه شرایطی پیش بیاد که بتونی از دین و کشورت مقابل دشمنا دفاع کنی...
+من؟ اخه چه شرایطی؟
-موقعیتی که بتونی با حفظ حریم و ارزشات، راه پدرتو برای دفاع از این آب و خاک ادامه بدی...
ناگاه محمد به تقاطع نگاه های همسر و پدرش رسید. مکثی کرد و گفت: ولی بابا...
حلما و حاج حسین به طرف محمد برگشتند. محمد با اعتراض ادامه داد: حلما به اندازه کافی تو این مدت استرس داشته، مثلا از دانشگاه مرخصی گرفت که...
حسین لبخندی زد و گفت: منم اصراری ندارم بابا فقط...
حلما کلام هر دو را به دایره سکوت کشید: باشه
حسین یاعلی(ع) گفت و درحالی که بلند می شد رو به محمد گفت: پس چند روزی اینجا بمونید با خودم حلما رو ببرم سر پرونده...
بعد چند قدم جلوتر دستی بر شانه محمد زد و گفت: مراقبش هستم بابا نگران نباش.
این را گفت و رفت طرف اتاق مطالعه اش. محمد روبروی حلما نشست. خودش را در مردمک سیاه چشمان همسرش، تماشا کرد. فقط زیرلب نجوا کرد:حلما!
حلما چشم هایش را آرام برهم زد و گفت: آسمان بارِ امانت نتوانست کشید، قرعه کار به نامِ منِ دیوانه زدند!
محمد شانه سر حلما را برداشت، آرام دسته موهای جلوی پیشانی همسرش را شانه زد و گفت:
-ولی باید یه قراری بذاریم
+چی؟
-هر وقت مهم نیست کجای کار باشه هرلحظه احساس خطر یا سختی کردی...
+میام بیرون
-قول؟
+قول
-جونِ محمد؟
+قسم نده دیگه
-بگو جونِ محمد
+جون...محمد
فردای آن روز بعد از اینکه محمد دیرتر از همیشه سرکار رفت. حلما و حاج حسین صبحانه خوردند و راه افتادند. مدتی بعد حاج حسین جلوی یک ساختمان دو طبقه نگهداشت. ماشین را پارک کرد و گفت: پیاده شو باباجان.
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین.کاف.غفاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آثار نماز اول وقت
1_524141394.m4a
6.82M
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام ..
@achegan
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻
دعای عهد
👤باصدای استاد فرهمند
اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده....
خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان..
عاشقان اهل بیت علیه السلام
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_6043897005636322652.mp3
11.65M
🔴 زیارت عاشورا
🎤 با صدای علی فانی
#اللهم_عجلـــ_الولیڪ_الفرجـ
عاشقان اهل بیت علیه السلام