eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
110 دنبال‌کننده
20هزار عکس
6.8هزار ویدیو
150 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
⛔️ غدیر نقطه عطف رسالت، امامت و ولایت در تاریخ اسلام - قسمت چهاردهم - بخش سوم ❌ فاطمه سخن می‌گوید «.
⛔️ غدیر نقطه عطف رسالت، امامت و ولایت در تاریخ اسلام - قسمت چهاردهم - بخش چهارم ❌ سخنان آتشين فاطمه شوری در ميان جمعيت افكند، خليفه سنگينی نگاه‌ها را به خود احساس می‌کرد، دستپاچه شده بود، در حالی كه می‌كوشيد خود را دلسوز و مهربان نشان دهد، گفت: ای دختر رسول خدا، پدر تو با مؤمنين مهربان و بخشنده بود... خدا و رسول خدا، راست گفتند، دختر پيامبر نيز حقيقت را گفت، ای فاطمه تو معدن حكمتی، نمی‌‏توانم سخن تو را انكار كنم... و سپس در حالی كه آثار ضعف و درماندگی بر او مستولی شده بود گفت: اينک اين مسلمانان بين من و تو حكم كنند، اين قلاده‌ای است كه آنان بر گردنم آويخته‏‌اند... اما گویی همه مرده بودند، صدایی از كسی در نمی‌‏آمد... ❌ برای فاطمه نيز رمقی نمانده بود، گفتگوهای پی‌درپی او را خسته كرده بود و درد تنهایی و غربت نيز به جانش ريخته بود، با نااميدی نگاهی به مردم افكند و آخرين شكوه‏‌های خود را در قالب كلماتی سراسر سرزنش چنين بيان كرد: ای مردمانی كه بی‌ترديد اعمال زشت، قلب‌هايتان را تيره و تار كرده است و گوش‌ها و چشم‌هايتان را فرا گرفته است، چه بد مسيری را به او (ابوبكر) نشان داديد... به خدا قسم تحمل اين بار گران، برايتان كمرشكن است و پايان آن نيز، چيزی جز بدبختی و تيره ‏روزی نخواهد بود و هنگامی كه پرده‏‌ها برداشته شود و اعمالتان آشكار گردد، خود را ميان زيانكاران خواهيد يافت... ❌ سخنان آتشين فاطمه پايان يافت، اما غم و اندوهش دو چندان شد، هر چه چشمان غم بارش سيل جمعيت را می‌نگريست، یاوری و آشنایی نمی‌يافت، به گُلی می‌مانست كه در ميان هزاران خار گرفتار شده باشد، بی‌آنكه ديگر چيزی بگوید، سرخورده و پريشان از مسجد خارج شد... علی در آستانه خانه با بی‌صبری انتظار همسرش را می‌كشيد، چشم به راه فاطمه بود... فاطمه غمگین به علی نگاه کرد... ای پسر ابی‌طالب، از اين پس وای بر هر صبحی كه خورشيد در آن طلوع كند... من تنها به پدرم شكايت می‌كنم و از خدای بزرگ ياری می‌خواهم... 🔸چكامه‏‌های غم ‏آلود فاطمه قلب علی را به آتش می‌كشيد، می‌دانست ‏درد دين و غم انحراف امت است كه او را اين چنين بی‌تاب كرده است... 📚 منابع: ابن ‏ابی‌الحديد شرح نهج ‏البلاغه، صفحه ۲۱۴ و ۲۱۵ شافی، سيدمرتضی علم ‏الهدی طرائف، سيدبن ‏طاووس كشف‏ الغمه، علی ‏بن ‏عيسی ‏اربلی مروج ‏الذهب، مسعودی احتجاج، شيخ طبرسی بلاغات‏ النساء، احمدبن ‏طاهر وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ⛔️ این بحث ادامه دارد ان شاء الله ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬅️استفتائات مقام معظم رهبری ✅سوال 719: آیا موقع سجده، قرار دادن انگشتان دست بر روی زمین لازم است؟ ↩️جواب: بنا بر احتیاط واجب لازم است. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ✅سوال 720: حکم اخذ روادید برای زیارت اربعین چیست؟ ↩️جواب: در هر صورت رعایت قوانین و مقررات لازم است. عاشقان اهل بیت ع
آفتابِ وجود تو، چشمانشان را می‌زد .... همانها که پلکهایشان را محکم بهم فشردند؛ تا پرتو تو، کابوس تاریک شان را نشکند! ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 کتاب ناشر کتاب : انقلاب اسلامی سال نشر : 1397 تعداد صفحات 434 کتاب «خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیّد علی خامنه ای(مدّظلّه العالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی است.  این کتاب ترجمه ی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان عربی در بیروت منتشر و توسط سیّد حسن نصرالله معرّفی شد.  آنچه کتاب حاضر را از کتابهای مشابه متمایز میکند، بیان حکمتها، درسها و عبرتهایی است که به فراخور بحثها بیان شده و هر کدام از آنها میتواند چراغ راهی برای آشنایی مخاطب کتاب بویژه جوانان عزیز با فجایع رژیم منحوس پهلوی، و همچنین سختی ها، مرارتها و رنجهای مبارزان و در مقابل پایمردی ها، مقاومتها، خلوص و ایمان انقلابیون باشد. 🔺جهت سفارش کتاب : @esmaeeil_313 🔺شماره تماس : ۰۹۱۶۰۰۱۲۰۸۲
رتبه ای هرگز ندیدم بهتر از افتادگی، هرکه خود را کم ز ما میداند از ما بهتر است صائب تبریزی
✅مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد ✍پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد. بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد. از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد. 📚منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا