eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
119 دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.3هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ⬜️◻️◽️▫️دعای چهارحمد▫️◽️◻️⬜️ 🌾 بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖمِ 🌾 💙اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب 💚اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه ❤️اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَلَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 💜اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَلَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ. 🎁خواص دعای چهارحمد 💎از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مرویست💎 🌸 که هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید: 💚اول عمر طبیعی 💙دوم مال و جمعیت بسیار ❤️سوم باایمان ازدنیارفتن 💜وبی حساب داخل بهشت شدن 🌙 امیر مؤمنان علی علیه‌السلام ، مردى را دید که از روى نوشته، دعایى طولانى می‌خواند. به او فرمود: «اى مرد! آن‌که زیاد را می‌شنود، اندک را هم پاسخ می‌دهد». مرد گفت: سَرورم! پس چه کنم؟ فرمود: «بگو: ❤️الْحَمْدُ للهِ عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ 💚وَ أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ 💙وَ أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ 💜وَ أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ»؛ ❤️ستایش، خداى را بر هر نعمتى، 💚و هر خوبى را از خدا می‌خواهم 💙و از هر بدى، به خدا پناه می‌برم 💜و از هر گناهى،از خدا آمرزش می‌طلبم. عاشقان اهل بیت علیه السلام
📚 میزان نفقه 💠 سؤال: ۱. نفقۀ زن که بر شوهر واجب است، چه مقدار است؟ ۲. آیا ای که زن از شوهر دریافت می کند، در صورتی که تا پایان باقی بماند، دارد؟ ✅ جواب: ۱) عبارت است از هر آنچه زن به طور متعارف به آن احتیاج دارد، مانند غذا و وسایل مورد نیاز آن، لباس، مسکن، هزینۀ درمان بیماری های متعارف و نظافت و ... به مقدار و کیفیتی که برای امثال او متعارف است. ۲) نفقه خمس ندارد، هر چند احتیاط مستحب است كه اگر از زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود. عاشقان اهل بیت علیه السلام
🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸 سلام علیکم و رحمت الله و برکاته صبحتون بخیر و شادی، روزتون پر روزی و با نشاط 🌹❤️🌹 میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام بر عموم شیعیان تهنیت و مبارک باد 🌺 در فضيلت زيارت مرقد حضرت عبدالعظيم حسنی عليه‌السلام در كامل الزيارات،‌ صفحه ۳۲۴ آمده: مردى از اهل ری، خدمت حضرت امام هادی عليه‌السلام رسيد. امام از او پرسيدند، ‌كجا بودی؟ گفت به زيارت سيدالشهدا عليه‌السلام رفته بودم. ‌حضرت فرمودند:‌ بدانكه اگر قبر عبدالعظيم حسنی را زيارت كنى گويا حضرت امام حسين عليه‌السلام را زيارت كرده‌ای 🌺 که «مَن زارَ عَبدالعَظیم بِرِِی» که «مَن زارَ کَرب و بَلا» می‌دهد تو آن سرو بالا بلندی که عشق بدستت گُل «هَل اَتی» می‌دهد نگارشات
بسیجی برکه غیرت دینی است و برف سپید بامدادی برهر بام و بر زن و شهر و دیار اسلامی. بازوانش بوسه گاه روح خداست و بلندای قامتش بازوی امن بندگان الهی. بهارش جاودان، برق سلاحش درخشان و بانگ تکبیرش بلندتر باد. بسیج، سرو بلند باغ پیروزی است و ستاره سهیل سحرهای ستم سوزی. بسیج ستاره سماواتیان در زمین است. و صاعقه مرگ ستمگران زمان، سلاح رهایی محرومان است و سوهان روح مستکبران، سنگرنشین سفره هفت سین ب اصفای آزادی است. مرد سنگر و سجاده و سپیده و سبزه و سرخ رویی و ستم سوزی. سلاحش با مهابت. سرودش پرطنین و ساحل دیدار مولایش مهدی موعود (عج) نزدیک تر باد.🌷
به یاد او.mp3
3.18M
💢به یاد او ♦️همین دقایقی که به یاد او باشیم؛ فکر و ذکرمان به او تعلق بگیره، ارزش دارد ♦️ان شا الله این دقایق تبدیل به ساعات و روزها و تمام عمر ما بشه [ استاد عالی]
کتاب "زندگی و زمانه (علیه السلام) از زبان خود حضرت" : اگر دست جوان به این کتاب برسد... امیرالمومنین(ع) از هر نظر بی نظیر است. در اولیا، اوصیا و بزرگان کسی را جز ایشان سراغ نداریم که خودش زندگی را از ابتدا تا انتها بیان کرده باشد. این کتاب از اول تا آخر از زبان (ع) است و پاورقی جزئی دارد."علی از زبان علی علیه السلام" از 10 فصل دوران مکه, دوران مدینه, دوران خلفا, دوران خلافت, دوران جنگ جمل, دوران جنگ صفین, دوران حکمیت, دوران جنگ نهروان, دوران غارت ها و دوران شهادت تشکیل شده است. زبان کتاب بسیار جذاب و دلنشین است. در زمان خواندن کتاب احساس میکنید امام علی علیه السلام برایتان سخن میگوید و با ادب در محضر ایشان گوش می دهید 624صفحه نویسنده: حجت الاسلام محمد محمدیان ................. ...................... جلد سخت | ۷۰،۰۰۰ تومان ...................................... ..... خرید از طریق ایتا👇 @esmaeeil_313 ......... ........... ............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیدالکریم.mp3
18.56M
💌 ⚜ لزوم وجودِ حرم‌های مطهرِ امامزادگانی چون حضرت عبدالعظیم (ع) در ایران، چه چیزی می‌تواند باشد ؟ - آیا میتوان گفت، خداوند با نگاهِ آخرالزمانی و برنامه ریزی دقیق به تعبیه این حرم‌ها در کشوری مانند ایران پرداخته؟ - این نگاه و برنامه ریزی چه ارتباطی با ما دارد؟ 🎤 ویژه میلاد عاشقان اهل بیت علیه السلام
3 🔶 پذیرش رنج تا حد زیادی میتونه انسان رو در مقابل سختی ها قدرتمند کنه.👌🏻 ☢️ ما باید بدونیم که دنیا مشخصی داره که اگه طبق اون قوانین جلو نریم حتما زندگی بسیار سخت و تلخی خواهیم داشت و حتی دیگه لذت های زندگی هم نمیتونه حال ما رو خوب کنه. 🔷 یکی از مهم ترین قوانین دنیا اینه که 👈🏼 اگه انسان "با اختیار خودش" سراغ برخی رنج های نره، دنیا "اجبارا" بهش رنج های خواهد داد. ❇️ باید برای خودت جا بندازی که اگه نخوای برخی از رنج های خوب رو تحمل کنی، بعدا ناچار میشی که رنج های بد زیادی رو تحمل کنی که دیگه فایده ای هم نخواهد داشت... 💢 مثلا اگه یه نفر رنج فرزند آوری رو نخواد تحمل کنه، طبیعتا باید رنج تنهایی رو بی کسی رو تحمل کنه و ... 💢 کسی که رنج تحصیل رو نخواد تحمل کنه باید سختی های زیادی در زندگیش تحمل کنه. 💢 کسی که نخواد رنج کار کردن رو تحمل کنه باید رنج فقر و بی آبرویی رو تحمل کنه 💢 کسی که نخواد رنج حجاب رو تحمل کنه باید رنج بی بندو باری و تجاوز رو تحمل کنه 💢 کسی که نخواد رنج پیدا کردن فرد اصلح رو در انتخابات ها تحمل کنه باید رنج حاصل از تصمیمات مدیران نالایق رو تحمل کنه و... و هزاران مثال دیگه ای که میتونید در این زمینه بزنید. پس با خودت حرف بزن و پذیرش برخی رنج های خوب رو کاملا برای خودت جا بنداز تا روحت قوی بشه عزیز دلم..🌹
4 ☢ گفتیم که انسان باید به استقبال برخی رنج ها هم بره تا کم کم قدرت روحی پیدا کنه. بحث رنج یه بحث مفصلی هست که در کتاب رهایی از رنج ها بهش پرداختیم. 🔷 موضوع بعدی که برای افزایش ظرفیت روحی خیلی موثر هست "توجه به ظرفیت های متفاوت افراد" هست. ✅ ما باید بدونیم که خداوند متعال هر کسی رو با ظرفیت مشخصی آفریده و ما نباید انتظار نابجا از افراد داشته باشیم. 🔹یه نفر خیلی باهوشه، یه نفر نیست. یکی خیلی درک میکنه و یکی کمتر درک میکنه. 🔹یکی خیلی فعاله یکی تنبل، یکی همیشه انگیزه میده ویکی هم نه! همش نا امید میکنه. ☺️ بالاخره باید این واقعیت مهم دنیا رو پذیرفت و طبقش زندگی کرد و البته نباید کسی رو هم سرزنش کرد. ✅ امام صادق علیه السلام در روایتی به این مضمون فرمودند اگه مردم میدونستند که آفرینش انسان ها چقدر باهم متفاوت هست، هیچ کسی، دیگری رو سرزنش نمیکرد... میخوای قوی بشی؟ 🌹 اگه در اطراف خودت آدم هایی رو میبینی که درکت نمیکنند، در مرحله اول بپذیر که آدم ها با هم متفاوتند.... همین پذیرفتن تفاوت ها خیییلی به آدم آرامش میده.😌 اگه دیدی خودت آدم فعال و دغدغه مندی هستی ولی اطرافیانت بی خیال هستند این باعث نشه که تو هم مثل اونا بشی. نه! خدا در تو یه ظرفیت بالاتری قرار داده و از اون طرف ازت تکلیف بیشتری هم میخواد. ✅ بله آدم باید تلاشش رو برای هدایت دیگران و امر به معروف انجام بده ولی این تفاوت های آدم ها رو هم حتما باید در نظر بگیره.☺️
7 اگه مستضعفین بخوان مدیران جامعه باشن باید همه "فهم و نطق و ظرفیت مدیریت" پیدا کنن. 🌺 طوری که بعد از ظهور، امام زمان علیه السلام هر کدوم از افراد رو هرجا نیاز بود بذاره و همگی یکی از یکی بهتر کار رو مدیریت کنن ✅ خیال آقا راحت باشه از اینکه هر کسی رو هر جایی بذاره حتما کارش رو به نحو احسن انجام میده 🔷 خدا ما رو آفریده که ببعی نباشیم! نه اینکه ببعی هایی باشیم که دست گرگ ها نیفتیم و بیفتیم دست آدم ها!😒 ✅ نه! خدا میخواد همه ماها آدم حسابی بار بیاییم... بعد هر کدوم از این آدم حسابی ها بگه: اگرچه من استعداد صدتا کار دیگه رو دارم ولی چون الان وظیفه من اینه چشم... انجام میدم... چون آقام امر میکنه چشم...☺️ واقعا اینطوری چقدر زندگی آدم لذت بخش میشه... درست مثل وجود مقدس قمر بنی هاشم علیه السلام... 💥 میتونست کل جهان رو مدیریت کنه ولی بهش دستور داده شد که بره برای بچه ها آب بیاره... و گفت چشم آقای من.... ✅ خب حالا قدم اول برای اینکه آدم لیاقت و فهم مدیریت پیدا کنه چیه؟ اینکه آدم "حب ریاست" نداشته باشه... ⭕️ کلا آدمی نباش که حتما بخوای رئیس باشی تا یه کاری رو پیش ببری... باید باشی تا فهم و لیاقت ریاست رو پیدا کنی "باید عشق کنی از اینکه خاک پای دیگران باشی..." 🌹اگه خودت رو خاک پای نوکران امام زمان بدونی، اونوقت میتونی مدیر و فرمانده سپاه حضرت بشی... بعد از یه عمر که مجاهدانه زندگی کردیم در یه گوشه ای غریبانه جون بدیم... ❤️ بعد امام زمان ارواحنا فداه بیاد بالای سر ما و بفرماید: این غریب رو که میبینید اگه کل عالم رو بهش میدادید به خوبی اداره میکرد... این یعنی یه زندگی خوشکل و مومنانه...💕 ✅ بنابراین اگه میخوای یه مدیر خوب بشی "اول از همه نباید تشنه ریاست باشی" ⭕️ اون مدیری که برای رئیس شدن حاضره دست به هر جنایتی بزنه، وجودش برای کشور خطرناک هست و دست به هر کاری بزنه خرابکاری به بار میاره ❤️ "این یه احساس خیلی قوی و تازه هست که انسان بدون حب ریاست برای توانمند شدن در مدیریت اقدام کنه...." تا حالا این حس متفاوت رو تجربه کردید؟! 🚩 پایان بخش هفتم
8 🔹چرا باید در مورد مدیریت صحبت کرد؟ 👈🏼 ما اعتقاد داریم که آخرین آمادگی ما برای ظهور، "اصلاح مدیریت" هست. حالا چرا میگیم "آخرین آمادگی"؟ ✅ چون دیگه بعد از اصلاح مدیریت هست که ظهور اتفاق خواهد افتاد 💥 و آخرین مانع برای ظهور ضعف مدیریت عمومی مردم هست. قیام به حق باید در همین بخش اتفاق بیفته وگرنه در سایر بخش ها ما ضعف جدی نداریم. 🔸 ببخشید مگه سایر آمادگی ها چیه که تا حدودی انجام شده؟ به طور تیتروار چندتاش رو تقدیم میکنیم: ⭕️ یکی از عواملی که زمانه ما رو برای ظهور آماده میکنه اینه که زیاد بشه. البته این به این معنا نیست که ما بریم ظلم رو زیاد کنیم. بلکه به این معناست که روزگار به طور طبیعی پر از ظلم میشه و مردم از این ظلم به ستوه میان. 💢 الان میبینید که دست روی هر نقطه جهان بذاریم پر از ظلم هست. بمب هایی که روی سر مردم یمن ریخته میشه، قتل و کشتار در کشمیر و افغانستان و عراق و سوریه و... صورت میگیره. تحریم هایی که دشمنان ما دارن و برخی هم در داخل ازش سوء استفاده میکنن ظلمی که حتی به مردم اروپا میشه و اون ها به خاطرش سالهاست دارن اعتراض میکنن... ✅ اولین مقدمه برای ظهور به ستوه اومدن مردم از ظلم هست. اما اگه ظلم زیاد بشه و کسی دردش نیاد و براش مهم نباشه ظهور رخ نخواهد دد... ✅ مقدمه دوم ظهور اینه که دیگه "کسی هیچ برنامه ای برای اداره جهان نداشته باشه" 💢 امروز میبینیم که دانشمندان غربی میگن پایان جهان نظریه دموکراسی هست. همین چیزی که داره در آمریکا و اروپا اجرا میشه و کل جهان رو به آتش کشیده... البته اخیرا اعلام کردن دموکراسی هم دیگه جوابگو نیست.. ⭕️ متاسفانه ما به عنوان پرچمدار اسلام ناب نتونستیم مدل حکومتی اسلام رو به جهان معرفی کنیم. حتی توان معرفی ولایت فقیه رو به جهان نداریم... ✅ حوزه های علمیه باید مدل حکومتی ولایت رو یه موضوع بین المللی کنند. الان خیلی از اندیشمندان به این رسیدن که "مدل حکومتی ولایت فقیه" موفق ترین مدل حکومتی جهان هست. 💥 قدرت ایران اسلامی در دست یابی به علوم برتر جهان، قدرت اقتصادی هجدهم جهان و قدرت نظامی فوق العاده و درجه یک جهانی و نفوذ منطقه ای و .... همه این ها با توجه به تعداد زیاد منافقین داخلی و دشمنان خارجی به دست اومدن که نشون دهنده موفقیت مدل حکومت ولایت فقیه در عصر حاضر هست 🛰 پایان بخش هشتم
اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَالْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُعانِدِ الْمُعادى يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ 🌸🕊حضرت زهرا عليها السلام : 🌸خوشرويى با ، موجب دستيابى به بهشت مى شود و 🌸 خوشرويى نسبت به انسان را از عذاب آتش حفظ مى كند. 🕊فاطمه الزهرابهجة قلب المصطفى،ج۱
صُن دينَكَ بِدُنياكَ تَربَحهُما وَ لا تَصُن دُنياكَ بِدِينِكَ فَتَخسَرَهُما 💚امير المؤمنين علي عليه السلام : ❤️دين خود را با دنيايت حفظ كن تا هر دو را ببرى ، 💚و دينت را وسيله حفظ دنيايت قرار مده ، كه هر دو را مى بازى . ❤️غررالحکم ؛ 5861
🌷🌷 🔸 ای عشق بی نشان بہ خدا خسته‌ام بیا چون موسم خزان به خداخسته‌ام بیا 🔸 آخر بیا بگو بہ چہ اسمی بخوانمت یاصاحب الزمان به خداخسته‌ام بیا 🔹 🔹 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
🌸امام علی علیه السلام 🍃 چه بسیارند دوستان به هنگام چیده شدن کاسه‌ها، و چه اندکند به گاه گرفتاری‌های زمانه! 📗 غررالحکم ، حدیث۹۶۵۷
سلام با پیشگیری موافقیم با عدم مسافرت در ایام تعطیلی موافقیم ولی..... با زدن ماسک در همه جا به هیچ وجه ماسک به خودی خود سطح اکسیژن خون رو پایین میاره در روایات اسلامی از رسول اکرم (ص) بسیار سفارش شده که در هنگام خواب پتو رو روی سرتون نکشید ، چرا ؟ چون هر بار از اکسیژن هوای باز دم خودتون دوباره تنفس میکنید و بیشتر به بدنتون دی اکسید کربن وارد میکنید ماسک به جا و به اندازه بزنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 💌 📝 📅 قسمت : دنیای من دنیای من فرق کرده بود ... از هیچ چیز و هیچ کس نمی ترسیدم ... اما کوچک ترین گمان ... به اینکه ممکنه این کارم خدا رو برنجونه ... یا حق الناسی به گردنم بشه ... من رو از خود بی خود می کرد ... و می بخشیدم ... راحت تر از هر چیزی ... هر بار که پدرم لهم می کرد ... یا سعید همه وجودم رو به آتش می کشید... چند دقیقه بعد آرام می شدم ... و بدون اینکه ذره ای پشیمان باشن ... خدایا ... بندگانت رو به خودت بخشیدم ... تو، هم من رو ببخش ... و آرامش وجودم رو فرا می گرفت ... تازه می فهمیدم معنای اون سخن عزیز رو ... - به بندگانم بگو ... اگر یک قدم به سمت من بردارید ... من ده قدم به سمت شما میام ... و من این قدم ها و نزدیک تر شدن ها رو به چشم می دیدم... رحمت ... برکت ... و لطف خدا ... به بنده ای که کوچک تر از بیکران بخشش خدا بود ... حالا که دیگه حق سر کار رفتن هم نداشتم ... تمام وقتم رو گذاشتم روی مطالعه ... حرف هایی که از آقا محمدمهدی شنیده بودم ... و اینکه دلم می خواست خدا را با همه وجود ... و همون طور که دیده بودم به همه نشون بدم ... دلم می خواست همه مثل من ... این عشق و محبت رو درک کنن... و این همه زیبایی رو ببینن ... کمد من پر شده بود از کتاب ... در جستجوی سوال های مختلفی که ذهنم رو مشغول کرده بود ... چرا خدا از زندگی ها حذف شده؟ ... چه عواملی فاصله انداخته؟ ... چرا؟ ... چرا؟ ... من می خوندم و فکر می کردم ... و خدا هم راه رو برام باز می کرد ... درست و غلط رو بهم نشون می داد ... پدری که به همه چیز من گیر می داد ... حالا دیگه فقط در برابر کتاب خریدن هام غر می زد ... و دایی محمد ... هر بار که می اومد دست پر بود ... هر بار یا چند جلد کتاب می آورد ... یا پولش رو بهم می داد ... یا همراهم می اومد تا من کتاب بخرم ... بی جایی و سرگردانی کتاب هام رو هم که ... از این کارتون به اون کارتون دید ... دستم رو گرفت و برد ... پدرم که از در اومد تو ... با دیدن اون دو تا کتابخونه ... زبونش بند اومد ... دایی با خنده خاصی بهش نگاه کرد ... حمید آقا ... خیلی پذیرایی تون شیک شد ها ... اول، می خواستیم ببریم شون توی اتاق ... سعید نگذاشت ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : خفه شو روانی زمان ثبت نام مدارس بود ... و اون سال تحصیلی به یکی از خاص ترین سال های عمرم تبدیل شد ... من، سوم دبیرستان ... سعید، اول ... اما حاضر نشد اسمش رو توی دبیرستانی که من می رفتم بنویسن ... برام چندان هم عجیب نبود ... پا گذاشته بود جای پای پدر ... و اون هم حسابی تشویقش می کرد و بهش پر و بال می داد ... تا جایی که حاضر نشد به من برای رفتن به کلاس زبان پول بده... اما سعید رو توی یه دوره خصوصی ثبت نام کرد ... اون زمان ... ترم 3 ماهه ... 400 هزار تومن ... با سعید، فقط 6 نفر سر کلاس بودن ... یه دبیرستان غیرانتفاعی ... با شهریه ی چند میلیونی ... همه همکلاسی هاش بچه های پولداری بودن که تفریح شون اسکی کردن بود ... و با کوچک ترین تعطیلات چند روزه ای ... پرواز مستقیم اروپا ... سعی می کرد پا به پای اونها خرج کنه ... تا از ژست و کلاس اونها کم نیاره ... اما شدید احساس تحقیر و کمبود می کرد ... هر بار که برمی گشت ...سعی می کرد به هر طریقی که شده ... فشار روحی ای رو که روش بود رو تخلیه کنه ... الهام که جرات نزدیک شدن بهش رو نداشت ... و من... همچنان هم اتاقیش بودم ... شاید مطالعاتم توی زمینه های روانشناسی و علوم اجتماعی ... تخصصی و حرفه ای نبود ... اما تشخیص حس خلأ و فشار درونی ای رو که تحمل می کرد ... و داشت تبدیل به عقده می شد ... چیزی نبود که فهمیدنش سخت باشه ... بیشتر از اینکه رفتارهاش ... و خالی کردن فشار روحیش سر من ... اذیتم کنه و ناراحت بشم ... دلم از این می سوخت که کاری از دستم براش بر نمی اومد ... هر چند پدرم حاضر نشده بود ... من رو کلاس زبان ثبت نام کنه ... اما من، آدمی نبودم که شرایط سخت ... مانع از رسیدنم به هدف بشه ... این بار که دایی ازم پرسید کتاب چی می خوای؟ ... یه لیست کتاب انگلیسی در آوردم ... با یه دیکشنری ... و از معلم زبان مون هم خواستم خوندن تلفظ ها رو از توی دیکشنری بهم یاد بده ... کتاب ها زودتر از چیزی که فکر می کردم تموم شد ... اما منتظر تماس بعدی دایی نشدم ... رفتم یه روزنامه به زبان انگلیسی خریدم ... از هر جمله 10 کلمه ایش ... شیش تاش رو بلد نبودم ... پر از لغات سخت ... با جمله بندی های سخت تر از اون ... پیدا کردن تک تک کلمات ... خوندن و فهمیدن یک صفحه اش ... یک ماه و نیم طول کشید ... پوستم کنده شده بود ... ناخودآگاه از شدت خوشحالی پریدم بالا و داد زدم ... جانم ... بالاخره تموم شد ... خوشحالی ای که حتی با شنیدن ... خفه شو روانی ... هم خراب نشد ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : داشتیم؟ مادرم روز به روز کم حوصله تر می شد ... اون آدم آرام، با وقار، خوش فکر و شیرین گفتار ... انگار ظرف وجودش پر شده بود ... زود خسته می شد ... گاهی کلافه گی و بی حوصلگی تو چهره اش دیده می شد ... و رفتارهای تند و بی پروای سعید هم بهش دامن می زد ... هر چند، با همه وجود سعی می کرد چیزی رو نشون نده ... اما من بهتر از هر شخص دیگه ای ... مادرم رو می شناختم... و خوب می دونستم ... این آدم، دیگه اون آدم قبل نیست ... و این مشغله جدید ذهنی من بود ... چراهای جدید ... و اینکه بیشتر از قبل مراقبش باشم ... دایی که سومین کتابخونه رو برام خرید ... پدرم بلافاصله فرداش برای سعید ... یه لب تاپ خرید ... و در خواست اینترنت داد ... امیدوار بودم حداقل کامپیوتر رو بدن به من ... اما سعید، همچنان مالکیتش رو روی اون حفظ کرد ... و من حق دست زدن بهش رو نداشتم ... نش سته بود پای لب تاپ به فیلم نگاه کردن ... با صدای بلند... تا خوابم می برد از خواب بیدار می شدم ... - حیف نیست هد ستت، آک بمونه؟ ... - مشکل داری بیرون بخواب ... آستانه تحملم بالاتر از این حرف ها شده بود که با این جملات عصبانی بشم ... هر چند واقعا جای یه تذکر رفتاری بود ... اما کو گوش شنوا؟ ... تذکر جایی ارزش داره که گوشی هم برای شنیدنش باشه ... و الا ارزش خودت از بین میره ... اونم با سعید، که پدر در هر شرایطی پشتش رو می گرفت ... پتو و بالشتم رو برداشتم و اومدم توی حال ... به قول یکی از علما ... وقتی با آدم های این مدلی برخورد می کنی ... مصداق قالوا سلاما باش ... کلی طول کشید تا دوباره خوابم برد ... مبل، برای قد من کوتاه بود ... جای تکان خوردن و چرخیدن هم نداشت ... برای نماز که پا شدم تمام بدنم درد می کرد ... و خستگی دیشب توی تنم مونده بود ... شاید، من توی 24 ساعت ... فقط 3 یا 4 ساعت می خوابیدم ... اما انصافا همون رو باید می خوابیدم... با همون خماری و خستگی، راهی مدرسه شدم ... هوای خنک صبح، خواب آلودگی رو از سرم برد ... اما خستگی و بی حوصلگیش هنوز توی تنم بود ... پام رو که گذاشتم داخل حیاط ... یهو فرامرز دوید سمتم و محکم دستش رو دور گردنم حلقه کرد ... خیلی نامردی مهران ... داشتیم؟ ... نه جان ما ... انصافا داشتیم؟ ... با ما همراه باشید