کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#ابوحلما💔 قسمت چهارم: آخرین بار مادر حلما سینی چای را آورد و روی میز گذاشت همان موقع زنگِ در دوباره
#ابوحلما💔
قسمت پنجم: تصمیم
حلما نگاهش را روی زمین چرخاند و بعد از چند لحظه سرش را بلند کرد.
امتداد چشم های سیاهش به نگاه عمیقِ محمد که رسید، آیینه درخشان نگاهشان به هم برخورد کرد و انگار قامت قلبهایشان به یکباره فروریخت که چشم هایشان دوباره مبهوت زمین شد.
حاج حسین بشقاب میوه را روی میز گذاشت و رو به مادر و دایی حلما گفت: اگه اجازه بدید پسرم و دختر خانمتون مثل جلسه قبل یه صحبتی هم داشته باشن. دایی نگاهی به مادر انداخت و مادر رو به نگاه پر اشتیاق حلما، گفت:
مامان جان اگه موافق باشی چند دقیقه ای حرف بزنید.
حلما بعد از مکث کوتاهی گفت: چشم
و بعد از محمد بلند شد و هردو به طرف اتاق حلما رفتند. به اتاق که رسیدند، محمد ایستاد و گفت:
اول شما بفرمایید. حلما با قدم های آهسته وارد اتاق شد و روی فرش فیروزه ای اتاقش نشست. محمد هم با مقداری فاصله روبرویش نشست و سرش را پایین انداخت. بعد از چند
لحظه حلما سکوت را اینطور شکست:
+میشه یه چیزی بپرسم؟
-بله...بفرمایید
+هدف تون از ازدواج چیه؟
-جلسه پیش هم گفتم که...
+بله گفتین عمل به سنت پیامبر(ص)، درسته ولی این جواب خیلی کلیه یعنی شما جواب همه سوالامو کلی گفتین
-بسم الله الرحمن الرحیم، ساده ترین شکلی که میتونم بگم همینه که خدای بخشنده و مهربونی که الان از اول جلسه اسمشو آوردم از ما خواسته سالم و پاک زندگی کنیم
منم همینو میخوام...همینکه یه زندگی پاک و شاد داشته باشم و فکر میکنم ازدواج بزرگترین قدم برای داشتن چنین زندگی خوبیه البته اگه انتخاب آدم درست باشه
+چرا فکر کردین ...یعنی چطور شد که ...برای چی بنظرتون من میتونم کسی باشم که باهاش زندگی خوبی...
-من معیارای مختلفی داشتم اما در درجه اول در وجود خود شما دو خصوصیت بود که ... ببینید سادات خانم ...حیا و اخلاق خوب شما برای من خیلی مهمه و البته از نظر ظاهری هم... م...
+آقای رسولی
-بله
+من دختر شهیدم
-این برای من افتخاره سادات خانم
+منظورم اینه که...من... با خیلی از دخترا فرق دارم. از وقتی چشم باز کردم پدرم نبوده! نه مثل دخترای شهدای دیگه...همیشه بابام...شما میدونستید پدرم جانباز بوده...
-بله اینم می دون...
+اینم میدونستید که پدرم جانباز اعصاب و روان بود؟...بابام تا همین پنج سال پیش زنده بود ولی من فقط از پشت شیشه اجازه داشتم ببینمش.
یا وقتی خواب بود...هیچ وقت نشد یه دل سیر باهاش حرف بزنم.این اواخر اونقدر حالش بد بود که کوچیکترین صدا و حتی بوی عطری باعث میشد تشنج عصبی داشته باشه مدام ... مدام یاد اتاق شکنجه بعثیا می افتاد...
-خواهش میکنم گریه نکنید من درک میکنم...من میدونستم سادات خانم ولی حرفی نزدم چون تا به امروز خودتون چیزی درموردش نگفتید
+من...روحیه حساسی دارم یه طبع لطیف و شکننده فراتر از هر دختر دیگه غصه ها و حسرتام بیشتر از هر دختر دل نازک دیگه است. پس مردی که میخوام بهش تکیه کنم باید محکم تر از خیلیای دیگه باشه
-ان شاالله همه توانمو به کار میگیرم اونی باشم که شما میخوایید
+ان شاالله...
حلما این را که گفت انگار تازه به خودش آمد. طوری که بخواهد حرف را عوض کند پرسید:
+راستی شما از کجا درمورد پدرم میدونستید؟ تحقیق ...
-بابام تو عملیات آخری که پدرتون اسیر شد شرکت داشت...جزء نیروهای اطلاعات عملیات سپاه رفته بود برای شناسایی...
+پس چرا پدرتون تا حالا چیزی نگفتن؟
-بابام اکثر اوقات از روزایی که جبهه بوده حرف نمیزنه، حتی ازم خواسته در مورد ترکشایی که تو سرشه چیزی نگم بهتون
+شماهم که نگفتین
و خنده هردوشان درهم تلفیق شد. دایی حلما ضربه ای به درِ بازِ اتاق زد و پرسید: مبارکه؟
و در مقابل سکوت آمیخته به لبخند هر دو شان، بلند گفت: مبارکه!
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم✍؛ بانو سین. کاف. غفاری
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
علّت شکست امام حسن عبارت بود از ضعف بینش عمومی و آمیخته شدن ایمان به انگیزه های مادّی. در زمینه ضعف
[در اسلام علاوه بر مقابله با دشمن خارجی] برای مقابله با آن تفکیک داخلی و از هم پاشیدگی درونی، تعالیم اخلاقی بسیار با ارزشی وجود دارد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۶۸
اغلب سخنان و توصیههای امیرالمؤمنین شیر میدان نبرد با دشمن راجع به زهد و تقوا و اخلاق و نفی و تحقیر دنیا و گرامی شمردن ارزشهای معنوی و والای بشری است.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۶۹
آنجایی که هم جهاد با دشمن و هم جهاد با نفس در اعلی مرتبه آن تجلی پیدا کرد ماجرای عاشورا بود. نمونه اعلایی که باید ارائه شود تا الگو قرار گیرد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۶۹
عاشورا عبارت است از یک حرکت عظیم مجاهدتآمیز در هر دو جبههی مبارزه با دشمن خارجی که دستگاه خلافت فاسد است و هم در جبهه درونی که آن روز، جامعه به طور عموم به سمت فساد درونی حرکت کرده بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۶۹
فاسد شدن دستگاه از درون یعنی افرادی در جامعه پیدا شوند که به تدریج بیماری اخلاقی مسری دنیا زدگی و شهوت زدگی را که متاسفانه مهلک هم هست به جامعه منتقل کنند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۷۱
قیام عظیم حسینی هم با دشمن مبارزه کرد و هم با روحیه راحت طلبی فساد پذیر رو به تباهی میان مسلمانان عادی و معمولی.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۷۱
کسانی که گفتهاند هدف، حکومت بود یا هدف، شهادت بود، میان هدف و نتیجه، خلط کردهاند. امام حسین هدف دیگری داشت؛ منتها رسیدن به آن هدفِ دیگر، حرکتی را میطلبد که این حرکت، یکی از این دو نتیجه را داشت، حکومت یا شهادت که حضرت برای هر دو آمادگی داشت.
کتاب انسان ۲۵۰ساله ص۱۷۴
#حضرت_آقا
1⃣9⃣
@achegan
🔴خوشحالى و تأسف بيجا
#نهج_البلاغه
🔆وَمَا نِلْتَ مِنْ دُنْيَاکَ فَلاَ تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَمَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلاَ تَأْسَ عَلَيْهِ جَزَعاً
🔹«بنابراين آنچه از دنيا به دست آورده اى زياد به آن خوشحال نباش و آنچه را از دنيا از دست داده اى بر آن تأسف نخور و جزع نکن
📚#نامه_22
پنجشنبه شب ها
شب زیارتی مولایمان سید الشهدا علیه السلام می باشد
امشب یادی از ارباب تشنه لبمان خواهیم کرد و ان شاءالله دست توسل به دامان کریمان می زنیم
منتظر باشید
#شبهای_جمعه_میگیرم_هواتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
﴿یامَنْ لا یُرْجی اِلّا هُو﴾
ای آنکه جز به او امیدی نیست...💚
در آسمان برای تو جشنی به پا شده😍
اینجا دلم برای تو صد آسمان گرفت!!!
خوش به حالم که رفقام شمایین...!اونم نعم_الرفیق!
مرا بیش از اینها نگاه کن!مرا سنگینی نگاه تو آرزوست!!!
تولدت مبارکــ آقا رسول🌺
#عـشق_بـه_مـولا ✨
#شهید_رسول_خلیلی
📚 فراموش کردن نماز آیات
💠 سؤال: اگر شخصی #نماز_آیات را فراموش کند و یا پس از #زلزله و مانند آن متوجه شود، خواندن نماز آیات بر او واجب است؟
✅ جواب: اگر از ساير حوادث – به جز #خورشيد_گرفتگى و #ماه_گرفتگی - در وقت آن مطلع شود و نماز آيات را - هر چند بر اثر فراموشى - نخواند، بايد نماز آيات را به جا آورد اما اگر در وقت آن مطلع نشده و پس از #حادثه فهميده، احتیاط واجب آن است که آن را به جا آورد.
#احکام_نماز_آیات #قضای_نماز_آیات
@achegan