🌹بِسْمِ رَبِّ الشُّـهَداءِ وَالصِّدیقین🌹
1⃣پنجشنبه معرفی شهید 🌹🌹
«انتظار»✨
واژه غریبی است...
اما هستند کسانی که سالها با این واژه خو گرفتهاند.🍃
مادران و همسرانی که با هر طلوع خورشید مقابل در خانه را به نیت بازگشتن فرزندشان آب و جارو میکنند؛🌾
هنوز هستند مادرانی که با قاب عکس فرزندانشان زندگی میکنند🌱
و کودکانی که امروز بزرگ شدهاند و به یاد پدرانشان سنگ قبر شهیدان گمنام را هر روز شست و شو میدهند🍁
و با حضور در کنار شهدای گمنام انتظار چندین ساله شان را تسکین میدهند...🌸🍃
3⃣
شهید سید علی اکبر حسینی✨
فرزند سید ابراهیم است که نهم اسفند ماه 62 در عملیات بدر شهید شده...🍂
شهیدی که در سن 23 سالگی
به عنوان نیروی بسیجی لشگر 5نصر از نیشابور اعزام شده بود 🌷
و چهارم خرداد سال 93 همزمان با روز شهادت امام موسی بن جعفر(ع) در شهر درود یعنی همان شهر محل سکونت خانواده تدفین شده بود🌱
و حالا دیگر خانواده حسینی
به یاد شهیدشان بر سنگ مزار این شهید گمنام آب نمیریزند...
بلکه میدانند آن شهید گمنام متعلق به خودشان است...🌾
4⃣
♦️خوابی که دختر شهید را به آغوش پدرش رساند...✨
سال ۹۳ چند روز قبل از اینکه
🌹شهدای گمنام🌹 را به درود نیشابور بیاورند خواب دیدم،
در یک حسینیه خیلی بزرگ، تابوت دو شهید گذاشتهاند
و یکی از تابوتهایی که رو به قبله بود را نشانم دادند و گفتند این تابوت روبه قبله پدر شماست...🌸
در همان حال گفتم این که اسمی ندارد نزدیک تر که رفتم روی تابوت با خط خوش نوشته شده بود؛
« شهید سیدعلی اکبر حسینی»،🌼
با مادرم تماس گرفتم و گفتم دررود خبری است و آنجا بود که فهمیدم قرار است دو شهید گمنام در درود به خاک سپرده شوند.🌱
وی ادامه میدهد: چهارم خرداد ماه سال 93 روز شهادت امام موسی بن جعفر (ع) پیکر دو شهید گمنام دفاع مقدس وارد روستای دررود شد
خیلی بی تاب بودم 🌾
هر چه گفتم این شهید پدر من است کسی باور نکرد و میگفتند به خواب که اعتباری نیست، نمیشود تنها به یک خواب بسنده کرد...🌺
هنوز صحنهای را که روی تابوت نوشته شده بود علی اکبر به یاد دارم از آن زمان هر وقت به دررود میآمدم ،
ساعتها بر مزار این شهید گمنام اشک میریختم چون به دلم برات شده بود که این شهید پدر من است...🌷
5⃣
ادامه✨
دختر شهید:
در تمام این سالها
تنها دو بار خواب پدر را دیدم🌷
یک بار زمانی که تنها 6 سال داشتم
و دیدم درب حیاط در میزنند؛ در را باز کردم دیدم کسی نیست، دیدم یک نفر جلوی من زانو زد نگاه که کردم پدر بود که مرا در آغوش گرفت...🍃
سال ۹۳که دوباره خواب پدر را دیدم
اما کسی باور نمیکرد این شهید، پدر من باشد پس از آزمایشات هر روز منتظر خبر خوش بودم،
که یک شب دیگر پدر به خوابم آمد و گفت من از این بالا مراقبت هستم🌹
این بار مطمئنتر شدم و به همسرم گفتم من مطمئنم که این شهید پدرم هست....
6⃣
داماد شهید علی اکبر حسینی نیز میگوید:✨
روزی که شهدای گمنام را
به دررود آوردند در مسجد جامع درخواست کردیم با توجه به خوابی که همسرم دیده عکس پدرش در کنار تابوت شهدای گمنام باشد🌈
پس از مراسم یکی از بانوانی که از مشهد آمده بود گفت شب قبل یکی از شهدای گمنام را در خواب دیده
و همین موضوع سبب شده او به دررود بیاید🌸
عکس شهید علی اکبر حسینی را که میبیند میگوید من همین شهید را در خواب دیدم...🍃
7⃣
نماینده کمیته جستجوی مفقودین نیروهای مسلح خراسان رضوی:✨
سال ۹۳بعد از مراجعه خانواده شهید براساس الهام قلبی در خواب از سوی شهید،
این خانواده جهت انجام آزمایش «دی.ان.ای» به ستاد معراج شهدای مرکز معرفی شدند 🌸
و طی اعلام مرکز تحقیقات ژنتیک انسانی نمونه گیری که از همسر و دختر شهید
به نام سمیه سادات حسینی انجام شد و با تطبیق نمونهها رابطه پدر و فرزند به صورت 100 درصد تایید شد...🌹🍃
8⃣