eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
113 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻 دعای عهد 👤باصدای استاد فرهمند اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.... خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان.. عاشقان اهل بیت علیه السلام
🍃🌸هر صبح آیة الکرسی را بخوانید و تا شب در امان خدا هستید. 🌟آیةالکرسی عظیم ترین آیهدر قران کریم است برای حفظ ایمان و مال وجان خودهر روز آیة الکرسی بخوان. 💐💐💐💐💐 🔸
📚 خمس سهام عدالت 💠 سؤال: ۱. با توجه به اینکه واگذاری به صورت اقساط (از محل سودِ حاصل از )، بوده است آیا این سهام، متعلق خمس است؟ بر فرض وجوب، زمان تعلق چه زمانی است؟ ۲. دولت برای برخی از اقشار ضعیف، قیمت سهام را با تخفیف محاسبه کرده و تفاوت قیمت را از محل منابع خود تأمین کرده است، آیا به مقداری که دولت تخفیف داده نیز تعلق می گیرد؟ ۳. حکم خمسِ سودهایی که قبل از آزادسازی (پس از سال 95) حاصل شده و به افراد پرداخت شده یا نشده است، چیست؟ ✅ جواب: ۱) پس از آزاد شدن سهام عدالت، مقداری که قابل فروش است، در اولین ، خمس آن به قیمتی که خریدار دارد، باید پرداخت شود. ۲) در این صورت نصف سهام، متعلق خمس است و نصف دیگر در حکم است و خمس ندارد. در هر دو صورت قبل، کسانی که برای گذران زندگی نیاز به این سهام و سود حاصل از آن دارند به نحوی که با تخمیس آن، سود حاصل از مابقی، کفاف زندگی در حدّ شأن آنها را نمی دهد، پرداخت خمس اصل سهام، واجب نیست. ۳) سودهای مذکور جزء درآمد سالی است که قابل وصول بوده است، که اگر در آن سال دریافت نشده و سال خمسی بر آن گذشته است، باید پس از دریافت، بلافاصله خمس آن پرداخت شود و اگر دریافت شده، حکم را دارد. عاشقان اهل بیت علیه السلام
💠 (علیه السلام) می‌فرماید: مَن لم یَقدِرْ على ما یُکَفِّرُ بهِ ذُنوبَهُ فَلْیُکثِرْ مِنَ الصَّلاهِ على محمّدٍ وآلِهِ فإنّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً هر که نمى تواند کارى کند که به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمّد و خاندان او بسیار صلوات فرستد؛ زیرا صلوات گناهان را ریشه کن مى کند. (الأمالی للصدوق: ۱۳۱/۱۲۳)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب زیر تیغ خاطرات شهید محسن حججی به روایت از خانواده ، همسر ، دوستان و همرزمان شهید به قلم علی اکبر مزدآبادی است . کتاب زیر تیغ با تصاویر شهید محسن حججی گردآوری شده است . 💰 قیمت : ۱۸۰۰۰ تومان 🔺جهت سفارش و توصیحات بیشتر : @esmaeeil_313 🔺شماره تماس : ۰۹۱۶۰۰۱۲۰۸۲
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌈بخاطر اهانت رئیس جمهور دولت فرانسه ،پروفایل خود را به نام مبارک( محمد رسول الله )تغییر دهیم! 🍃عرصه ی جنگ نرم، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد."امام خامنه ای
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌈بخاطر اهانت رئیس جمهور دولت فرانسه ،پروفایل خود را به نام مبارک( محمد رسول الله )تغییر دهیم! 🍃عرصه ی جنگ نرم، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد."امام خامنه ای
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌈بخاطر اهانت رئیس جمهور دولت فرانسه ،پروفایل خود را به نام مبارک( محمد رسول الله )تغییر دهیم! 🍃عرصه ی جنگ نرم، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد."امام خامنه ای
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌈بخاطر اهانت رئیس جمهور دولت فرانسه ،پروفایل خود را به نام مبارک( محمد رسول الله )تغییر دهیم! 🍃عرصه ی جنگ نرم، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد."امام خامنه ای
14.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ اذان آرامش بخش، امیدوارکننده و انرژی مثبت، همراه با طبیعت، تقدیم به شما عاشقان اهل بیت علیه السلام
قسمت اول 💢1. چیست؟ فرد کیست؟ انصاف زيباترين خصلت‌ِ اخلاقی ست؛ و به معنای عدالت‌ورزی و اجرای قسط، و اقرار به حقوق مردم و اَدای آن‌هاست! یعنی؛ هر خیری رو برای خود می‌‌خواهیم برای ديگران هم بخواهیم، و هر زیان و ضرری كه برای خود نمی‌پسندیم برای ديگران هم نپسندیم. اکسیری ست که وقتی بیاید، هرکس سهم خویش را در مشکلات پیدا میکند، در اعتراف به کوتاهی هایش تکبر نمی ورزد...و هینجاست که اختلاف ها از بین می روند. رعایت کار سختی است؛ اما با رعایت آن، غرور و منیّت در انسان می سوزد و ذوب میشود. 2. چرا ما ، زیاد بی انصافی می کنیم؟ سوالی که باید از خودمون بپرسیم، این است که چطور انسان بی انصاف می شود؟ 👈زمانی انسان بی انصاف می شود که به خود حقیقی اش خیانت می کند. اول بی عدالتی را در حق خودش اعمال می کند؛ یعنی خودی که از جنس خداست را نمی بیند و تغذیه معنوی خوبی نمی کند و در الویت های زندگی اش قرار نمی دهد، و در خودهای سطوح پایین ترش توقف می کند، و به رشد آنها می پردازد. ✅پس ریشه بی انصافی آنجاست که انسان اول به خودش خیانت می کند. نباید از چنین کسی توقع رعایتِ انصاف در حق دیگران را داشته باشیم؛ یعنی او می تواند در حق دیگران هم به راحتی ظلم کند و حق دیگران را رعایت نکند؛ چنین کسی در رفتار خود با دیگران بیشتر «نگاهِ ابزاری» خواهد داشت. عاشقان اهل بیت علیه السلام
4_5810037174535457083.mp3
15.8M
۸ ✪ریشه‌ی تمام شکست‌ها در تمام خویشتن‌داری‌ها، است! 🔺بزرگترین بی‌تقوایی آن است که؛ برای تغذیه‌ی فکر و روح خویش، وقت کافی صرف نکنیم ... و تمام تصمیم‌گیری‌های ما با محوریت صورت گیرد! عاشقان اهل بیت علیه السلام
کارگاه خویشتن داری_9.mp3
15.37M
۹ - بندگی امری جانبی و موازی با زندگی روزمره نیست ... ✦ بلکه به عنوان مهمترین و تنها هدف خلقت ما، امری تخصصی، ریاضی، نیازمند یادگیری و مهارت‌آموزی است که مطالعه، شنیدن، تمرکز و تمرینِ بسیار می‌خواهد. عاشقان اهل بیت علیه السلام
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #نسل_سوخته 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #سی_و_سوم: د
📚 💌 📝 📅 قسمت : گدای واقعی راست می گفت ... من کلا چند دست لباس داشتم ... و 3 تا پیراهن نوتر که توی مهمونی ها می پوشیدم ... و سوئی شرتی که تنم بود ... یه سوئی شرت شیک که از داخل هم لایه های پشمی داشت ... اون زمان تقریبا نظیر نداشت و هر کسی که می دید دهنش باز می موند ... حرف های سعید ... عمیق من رو به فکر فرو برد ... کمی این پا و اون پا کردم ... و اعماق ذهنم ... هنوز داشتم حرفش رو بالا و پایین می کردم که ... صدای پدرم من رو به خودم آورد ... - هنوز مونده کدوم یکی رو بهش بده ... رو کرد سمت من ... - نکرد حداقل بپرسه کدوم یکی رو نمی خوای ... هر چند ... تو مگه لباس به درد بخور هم داری که خوشت بیاد ... و نباشه دلت بسوزه ... تو خودت گدایی ... باید یکی پیدا بشه لباس کهنه اش رو بده بهت ... دلم سوخت ... سکوت کردم و سرم رو انداختم پایین ... خیلی دوست داشتم بهش بگم ... - شما خریدی که من بپوشم؟ ... حتی اگر لباسم پاره بشه... هر دفعه به زور و التماس مامان ... من گدام که ... صداش رو بلند کرد و افکارم دوباره قطع شد ... - خانم ... اینقدر دست دست نداره ... یکیش رو بده بره دیگه... عروسی که نمیری اینقدر مس مس می کنی ... اینقدر هم پر روئه که بیخیال نمیشه ... صورتش سرخ شد ... نیم نگاهی به پدرم انداخت ... یه قدم رفت عقب ... - شرمنده خانم به زحمت افتادید ... تشکر کرد و بدون اینکه یه لحظه دیگه صبر کنه رفت ... از ما دور شد ... اما من دیگه آرامش نداشتم ... طوفان عجیبی وجودم رو بهم ریخت ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : دلم به تو گرم است بلند شدم و سوئی شرتم رو در آوردم ... و بدون یه لحظه مکث دویدم دنبالش ... اون تنها تیکه لباس نویی بود که بعد از مدت ها واسم خریده بود ... - مادرجان ... یه لحظه صبر کنید ... ایستاد ... با احترام سوئی شرت رو گرفتم طرفش ... - بفرمایید ... قابل شما رو نداره ... سرش رو انداخت پایین ... - اما این نوئه پسرم ... الان تن خودت بود ... - مگه چیز کهنه رو هم هدیه میدن؟ ... گریه اش گرفت ... لبخند زدم و گرفتمش جلوتر ... - ان شاء الله تن پسرتون نو نمونه ... اون خانم از من دور شد ... و مادرم بهم نزدیک ... - پدرت می کشتت مهران ... چرخیدم سمت مادرم ... - مامان ... همین یه دست چادرمشکی رو با خودت آوردی؟... با تعجب بهم نگاه کرد ... - خاله برای تولدت یه دست چادری بهت داده بود ... اگر اون یکی چادرت رو بدم به این خانم ... بلایی که قراره سر من بیاد که سرت نمیاد؟ ... حالت نگاهش عوض شد ... - قواره ای که خالت داد ... توی یه پلاستیک ته ساکه ... آورده بودم معصومه برام بدوزه ... سریع از ته ساک درش آوردم ... پولی رو هم که برای خرید اصول کافی جمع کرده بودم ... گذاشتم لای پارچه و دویدم دنبالش ... ده دقیقه ای طول کشید تا پیداش کردم و برگشتم ... سفره رو جمع کرده بودن ... من فقط چند لقمه خورده بودم... مادرم برام یه ساندویچ درست کرده بود ... توی راه بخورم... تا اومد بده دستم ... پدرم با عصبانیت از دستش چنگ زد... و پرت کرد روی چمن ها ... - تو کوفت بخور ... آدمی که قدر پول رو نمی دونه بهتره از گرسنگی بمیره ... و بعد شروع کرد به غر زدن سر مادرم که ... - اگر به خاطر اصرار تو نبود ... اون سوئی شرت به این معرکه ای رو واسه این قدر نشناس نمی خریدم ... لیاقتش همون لباس های کهنه است ... محاله دیگه حتی یه تیکه واسش بخرم ... چهره مادرم خیلی ناراحت و گرفته بود ... با غصه بهم نگاه می کرد ... و سعید هم ... هی می رفت و می اومد در طرفداری از بابا بهم تیکه های اساسی می انداخت ... رفتم سمت مادرم و آروم در گوشش گفتم ... - نگران من نباش ... می دونستم این اتفاق ها می افته ... پوستم کلفت تر از این حرف هاست ... و سوار ماشین شدم ... و اون سوئی شرت ... واقعا آخرین لباسی بود که پدرم پولش رو داد ... واقعا سر حرفش موند ... گاهی دلم می لرزید ... اما این چیزها و این حرف ها ... من رو نمی ترسوند ... دلم گرم بود به خدایی که ... - " و از جایی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد و هر که بر خدا توکل کند ،، خدا او را کافی است خدا کار خود را به اجرا می رساند و هر چیز را اندازه ای قرار داده است " ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : با من سخن بگو اوایل به حس ها و چیزهایی که به دلم می افتاد بی اعتنا بودم ... اما کم کم حواسم بهشون جمع شد ... دقیق تر از چیزی بودن که بشه روشون چشم بست ... و بهشون توجه نکرد ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم یعنی چی؟ ... با هر کسی هم که صحبت می کردم بی نتیجه بود ... اگر مسخره ام نمی کرد ... جواب درستی هم به دستم نمی رسید ... و در نهایت ... جوابم رو از میان صحبت های یه هادی دیگه پیدا کردم ... بدون اینکه سوال من رو بدونه ... داشت سخنرانی می کرد ... - اینطور نیست که خدا فقط با پیامبرش صحبت کنه ... نزول وحی و هم کلامی با فرشته وحی ... فقط مختص پیامبران و حضرت زهرا و حضرت مریم بوده ... اما قلب انسان جایگاه خداست ... جایی که شیطان اجازه نزدیک شدن بهش رو نداره ... مگه اینکه خود انسان ... بهش اجازه ورود بده ... قلب جایگاه خداست ... و اگر شخصی سعی کنه وجودش رو برای خدا خالص کنه ... این جاده دو طرفه است ... خدا رو که در قلبت راه بدی ... این رابطه شروع بشه و به پیش بره... قلبت که لایق بشه ... اون وقت دیگه امر عجیبی نیست... خدا به قلبت الهام می کنه و هدایتت می کنه ... و شیطان مثل قبل ... با خطواتش حمله می کنه ... خیابان خلوت ... داشتم رد می شدم ... وسط گل کاری ... همین که اومدم پام رو بزارم طرف دیگه و از گل کاری خارج شم ... به قوی ترین شکل ممکن گفت ... بایست ... از شوک و ناگهانی بودن این حالت ... ناخودآگاه پاهام خشک شد ... و ماشین با سرعت عجیبی ... مثل برق از کنارم رد شد ... به حدی نزدیک ... که آینه بغلش محکم خورد توی دست چپم ... و چند هفته رفت توی گچ ... این آخرین باری بود که شک کردم ... بین توهم و واقعیت ... بین الهام و خطوات ... اما ترس اینکه روزی به جای الهام ... درگیر خطوات بشم ... هنوز هم با منه ... مرزهای باریک اونها... و گاهی درک تفاوتش به باریکی یک موست ... اما اون روز ... رسیدیم مشهد ... مادربزرگم با همون لبخند همیشه اومد دم در ... بقیه جلوتر از من ... بهش که رسیدم... تمام ذوق و لبخندم کور شد ... اون حس ... تلخ ترین کلام عمرم رو به زبان آورد ... با ما همراه باشید
پنجشنبه دلمان گرم به خاطره پدرهایی که نیستند مادرهایی که رفته اند ودوستانی که بارسفربستند باهدیه ای فاتحه وصلوات روحشان راشادکنیم اللهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
❤️ از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی می‌زند بر دل من شور محبت گاهی شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم می‌چشم از غم هجران تو تربت گاهی در حریم تو کریمان همه زانو زده اند چه حریمی، چه بهشتی، چه زیارتگاهی هدف عاشق بیچاره مقرب شدن است گاه با روضه و با ذکر فضیلت گاهی بعد از این جای ضریح تو که رؤیام شده می زنم بوسه بر این پرچم هیئت گاهی انا مجنون الحسین ♥️
♻️🍃♻️ 🍃اَللّهُمَّ کَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا بِالْقُرآن ♻️یافاطِرُ بِحَقِّ فاطمة 🍃آمین یا رَبَّ العالَمین 〰♻️〰♻️〰
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻 دعای عهد 👤باصدای استاد فرهمند اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.... خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان.. عاشقان اهل بیت علیه السلام