ای آمدنتـ❤️ـ
مژده میلاد سحرها
خورشیــــدی و
نورست پیامت به قمرها
ای جـ❤️ـان جهان
جان دو عالم به فدایت
باید که بیفتنــد
به پاهای تو سرها
سلام ای جـ❤️ـان جانان ....
#سلام
#شعر_مهدوی
#امام_زمان
@adinebaharan
مقام معظم رهبری:
"فقط در منطقه عربی نبود که جاهلیت حاکم بود. در دو امپراتوری عظیم آن روز یعنی امپراتوری ایران ساسانی و امپراتوری روم همین جاهلیت وجود داشت؛ در آن مناطق هم از عدالت خبری نبود؛ در آن مناطق هم تبعیض بود. در همین ایران، درس خواندن و معرفت آموختن، مخصوص به طبقاتی بود و عامه مردم حق نداشتند درس بخوانند. برده داری به بدترین شکلش، معامله با ضعفا به بدترین شکل، مسألهٔ زن و حضور زنان در جامعه و معامله با زنان در زشت ترین و تحقیرآمیزترین شکل.
همه جا جاهلیت بود؛ همه جا معرفت غریب بود. اسلام آمد و خورشید معرفت اسلامی بر دلها و ذهنها تابید و با وجود جهالت عالَم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، این کاروانِ رشد و ترقّیِ انسانی با سرعت پیش رفت."
▪️بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت عید مبعث ١٥/٨/٧٨
#پویش_حجاب_فاطمے
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۲۶ آذر ۱۳۹۹
میلادی: Wednesday - 16 December 2020
قمری: الأربعاء، 30 ربيع ثاني 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹هلاکت خالد بن ولید لعنة الله علیه 20 سال بعد از بعثت
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️13 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️33 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️43 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️50 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
✅ با ما همراه شوید...
@adinebaharan
عالم برای ما
گیرم که شد بهشتـ🌸ـ
مثل جهنـ🔥ـم است
هر جا بدون تـ❤️ـو
سلام حضرت دلـ❤️ـبر ....
#سلام
#شعر_مهدوی
@adinebaharan
12.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓❓ چقدر خرج امام زمان (عجل الله فرجه) میکنیم؟
#استاد_معاونیان
#کار_مهدوی
#محبت_مهدوی
#یاری_امام
#امام_زمان
#سخنرانی_کوتاه
@adinebaharan
پند تاریخی...
روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید
و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند .
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروشی نکنیم.. 🇮🇷
@adinebaharan
✈️ خاطره ای زیبا از خلبان هواپیمای ایرباس درباره شهید حاج قاسم سلیمانی*
🔶خرداد سال۹۲ قراربود باهفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم.
علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود.حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت.
طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی.صدای حاج قاسم را که گفت"امیر"شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید ازبرج مراقبت فرودگاه بغداداجازه عبورمیگرفتیم.
اگر اجازه میداد اوج می گرفتیم و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند میشدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیر به تهران بر می گشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم.
نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد.واز من خواست هواپیما را درفرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم. به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد:
نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم!
🔶من جدای از هفت تُن بار،حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنارمن نشسته بود وشاهد این دعوای لفظی بود.گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدیدشان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم.
حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین!
آقای رحیمی مهندس پرواز مان بین مسافرها بود، صدایش کردم داخل کابین گفتم لباس هات رو دربیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.از زمین تا آسمان تغییر کرد و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید...
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم.
رفتارحاج قاسم خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.
🔶از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را.
شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی
تملق شان راگفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.سه چهارنفرشان که دوربین های بزرگ فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافرهازوم می کردند. رفتارشان عادی نبود.به نظرم داشتندچهره ی مسافران پرواز را اسکن می کردند و با چهرهای که از حاج قاسم داشتند تطبیق می دادند.
این کارها یک ربع، بیست دقیقه ای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید.آمریکایی ها دست از پادرازتر رفتندولی عراقیها ماندند. تا اینکه گفتند : زود در "کارگو" را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد.خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بار ممنوعه چه کار باید می کردم؟! این را که دیگر نمی شد قایم یا استتارکرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید می لرزید، منم بلد نبودم. دیدم چارهای برایم نمانده خودم همراهشان رفتم.
از پله ها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن... سعی کردم اصلا نگاهش نکنم.
قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم می زد. حس میکردم رنگ به رویم نمانده دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمیدانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم...
🔶روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم هوا گرگ و میش بود.حاجی رو به من گفت: امیر پیاده شو پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم رفتیم مقرشان توی فرودگاه وقت نماز بود.
نمازمان را که خواندیم گفت: کاری که بامن کردی کی یادت داده؟ گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام این جورکارها روخودم از برم...قد من کمی از حاجی بلندتر بودگفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام رابوسید وگفت:اگرمن رئیس جمهور بودم مدل افتخار گردنت می انداختم.
گفتم: حاج آقا اگه با اون لباس می گرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما اول حساب من رو میرسیدند اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم...
تبسم مهربانی کردواشک از گوشه ی گونه هاش پایین افتاد.
👨✈️راوی: کاپیتان امیر اسداللهی ، خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان.
@adinebaharan
امروز روزاول مه جمادی الاول است
🔸( اعمال روز اول ماه)⬇️⬇️⬇️
🔻دوم: زیارت امیرالمومنین علیه السلام .
🔻سوم: خوردن کمی ازتربت سیدالشهداء(علیه السلام)
قبل ازخوردن تربت ابتدا سوره ی قدر را بخواند وبعد این دعا را بخواند:
اَللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَهِ وَ بِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِهَا وَ ثَوَي فِيهَا وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ وَ الأَْئِمَّهِ مِنْ وُلْدِهِ وَ بِحَقِّ الْمَلاَئِكَهِ الْحَافِّينَ بِهِ إلاَّ جَعَلْتَهَا شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ بُرْءً مِنْ كُلِّ مَرَضٍ وَ نَجَاهً مِنْ كُلِّ آفَهٍ وَ حِرْزاً مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ 👇🏻
🔹بعد این دعا را بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بَاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ
سپس تربت رابخورد.
🔻چهارم: خواندن دعاهای مأثوردر وقت رؤيت هلال كه بهترين آنها دعاي چهل و سوم صحيفه كامله است.
🔻پنجم: خواندن هفت مرتبه سوره حمد 👈🏻براي دفع درد چشم.
🔻ششم:اندكي پنير خوردن
روايت است كه هر كس مقيد كند خود را به خوردن آن در اول هر ماه اميد است كه حاجتش در آن ماه رد نشود.
🔻هفتم: در روز اول دو ركعت نماز كند
در ركعت اول بعد از حمد سي مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ و در ركعت دوم بعد از حمد سي مرتبه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ بخواند و بعد از نماز تصدقي كند
چون چنين كند سلامتي خود را در آن ماه از حق تعالي بخرد
🔺و از بعضي روايات نقل است كه بعد از نماز بخواند:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ اِلّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا کَاشِفَ لَهُ اِلّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سَیَجْعَلُ اللهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرا مَا شَاءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِین.
✅مرحوم شیخ عباس قمی درمفاتیح الجنان بعداز ذکر نماز اول ماه واعمال مربوط به آن می گوید:اگر کسی این عمل راانجام دهد سلامتی خود را در آن ماه از خدای متعال خریده است.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@adinebaharan
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۲۷ آذر ۱۳۹۹
میلادی: Thursday - 17 December 2020
قمری: الخميس، 2 جماد أول 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه)
- یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
🔹1979 - روزي که دکتر مفتح در تهران به شهادت رسید
🔹وحدت حوزه و دانشگاه
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️11 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️31 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️41 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️48 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
✅ با ما همراه شوید...
@adinebaharan