علی تجلایی ، صبحدم روز ۲۹ بهمن ۱۳۶۳ ، عازم جبهه شد و قبل از حرکت همسرش را به حضرت فاطمه (س) قسم داد و حلالیت طلبید و گفت :مرا حلال کنید . من پدر خوبی برای بچه ها و همسر خوبی برای شما نبوده ام . حالا پیش خدا می روم ... . مطمئنم که دیگر برنمی گردم . همیشه می گفت : « خدا کند جنازه من به دست شما نرسد . » گفتم : چرا ؟ گفت : برادران ، بسیار به من لطف دارند و می دانم که وقتی به مزار شهیدان می آیند ، اول به سراغ من خواهند آمد اما قهرمانان واقعی جنگ ، شهیدان بسیجی اند . دوست ندارم حتی به اندازه یک وجب از این خاک مقدس را اشغال کنم . تازه اگر جنازه ام به دستتان برسد یک تکه سنگ جهت شناسایی خودتان روی مزارم بگذارید و بس ... قبل از عملیات بدر به یکی از همرزمانش گفت که دیگر نمی خواهد پشت بی سیم بنشیند و می خواهد همچون یک بسیجی گمنام در عملیات شرکت کند . او همچون یک بسیجی گمنام همراه سایر بسیجیان راهی خط مقدم شد .... نیروهای اصغر قصاب عبداللهی ، فرماندة گردان امام حسین از لشکر عاشورا ، تصمیم داشتند اتوبان بصره - العماره را تصرف نمایند . تجلایی با آنها به راه افتاد... . اتوبان از دور نمایان شد . عده ای از رزمندگان و پیشاپیش همه علی تجلایی به خاکریز دشمن زدند و از آن گذشتند و به آن سوی اتوبان رفتند . یکی از نیروهای گردان امام حسین (ع) می گوید ، نیروهای دشمن در کانال مستقر بودند . با فرمان تجلایی ، رزمندگان به جای پنهان شدند به سوی آنها یورش بردند و همه را از پا درآوردند . تجلایی بی امان می جنگید و پیشاپیش همه بود . گردان سیدالشهداء قرار بود از طرف روستای القرنه پیشروی کند ، اما خبری از آنها نبود . عده ای به سوی روستا روان شدند اما بازنگشتند و عده ای دیگر اعزام شدند که از آنها هم خبری نشد . اصغر قصاب و علی تجلایی تصمیم گرفتند به طرف روستا حرکت کنند . تانکهای دشمن از اتوبان می آمدند و نیروهای رزمنده عملاً در محاصره دشمن قرار گرفته بودند ... به طرف روستای القرنه حرکت کردند . خاکریزی بلند در نزدیکی روستا بود ، در پشت آن پنهان شدند و مدتی بعد درگیری آغاز شد . روستا پر از نیروهای عراقی بود که در پشت بامها مستقر بوده و بر همه جا مسلط بودند . نیروهای عمل کننده تمام شد بی سیم چـی گـردان سیدالشهـدا از راه رسیـد و گفت : « گردان نتوانست از روستا عبور کند و فقط من رد شدم . صدای تانکهای دشمن از طرف اتوبان هر لحظه شنیده می شد . تعداد نفرات خودی تنها شش نفر بودند و با خاکریز بعدی حدود پانزده متر فاصله داشتند . تجلایی به سوی خاکریز بعدی رفت . او لحظه ای بلند شد تا اطراف را نگاه کند که ناگهان تیری به قلبش اصابت کرد . خیلی آرام و آهسته دراز کشید ، بی آنکه دردی از جراحت بر رخسارش هویدا باشد ... آرام چشمانش را بست و صورتش گلگون شد . ( با تلخيص و اندكي تغيير برگرفته از سايت تفحص شهدا)
عراق با چهار تیپ زرهی و پیاده وارد شهر شده بود ، در حالی که تعداد رزمندگان مدافع شهر ، به دویست نفر نمی رسید . در این حین ، تجلایی از ناحیه کتف زخمی شد ، ولی با بستن یک تکه پارچه سفید روی زخم ، به فعالیت خود ادامه داد و عملاً فرماندهی عملیات شهر سوسنگرد را به عهده داشت . با ادامه درگیری ، موشکهای آر.پی.چی و مهمات رزمندگان تمام شد ، به طوری که رزمندگان روی زمین در جستجوی فشنگ بودند . تجلایی گفت : « شهر در آتش می سوخت ... صدای ناله زخمی ها از مسجد و خانه ها در شهر می پیچید . » تانکهای عراقی بسیار نزدیک شده بودند . تجلایی سه راهی و کوکتل درست می کرد . مقداری مهمات در ساختمان های سازمانی وجود داشت و رسیدن به آنجا با توجه به آتش دشمن ، امری غیر ممکن می نمود . تجلایی ، تویوتایی را که لاستیک نداشت و بسیار آهسته حرکت می کرد ، سوار شد و به وسط چهار راه رفت . سیل رگبار دوشکا به طرفش سرازیر شد . نیروهـای عراقی به داخل خانه های سازمانی نفـوذ کـرده بودنـد . وی پس از رسیدن به آنجا چهل دقیقه یک تنـه با آنها جنگید و مهمـات را برداشت و به سوی رزمندگان بازگشت . همرزمانش می گویند : با چشم خود عنایت و لطف خدا را دیدیم . گویی حایلی نفوذناپذیر از هر طرف ماشین را حفاظت می کرد . وقتی از ماشین خارج شد ، غرق در خون بود . گلوله کالیبر ۷۵ به رانش خورده بود . وی را به مسجد انتقال دادند و گلوله را از رانش بیرون آوردند . تجلایی با زخمی که در بدن داشت ، دوباره به راه افتاد . تلفن سالمی پیدا کرد . به تبریز زنگ زد و با آیت الله سیداسدالله مدنی صحبت کـرد و از کوتاهـی فرمانـده کل قـوای وقت ( بنـی صـدر ) و تنهـایی نیروهـا سخن گفت .آیت الله مدنی که پشت تلفن می گریست ، بلافاصله خود را به امام رساند و به دنبال آن فرمان داد سوسنگرد هر چه سریعتر باید آزاد شود و نیروهایی که در آنجا هستند از محاصره خارج شوند . ارتش به دستور بنی صدر وارد عمل نمی شد . نیروهای رزمنده در حالی که بسیار خسته بودند و در شرایط سختی به سـر می بردند ، شش روز تمـام مقاومت کردند ، به گونـه ای که عراقی ها را به شدت خسته و عصبانی کرده بودند . از نیروهای حاضر ، تنها سی نفر باقی مانده بودند .
در ۲۶ آبان ۱۳۵۹ ، توان رزمی رزمندگان به پایان رسید ، تا این که نیروهای سپاه وارد عملیات شدند و همراه هوانیروز و توپخانه ارتش ، به نیروهای عراقی یورش بردند . نیروهای خسته همپای نیروهای تازه نفس ، شهر را از عراقی ها پاکسازی کردند . بدین ترتیب ، سوسنگرد آزاد شد . زخمهای تجلایی عفونت کرد و او را به تهران اعزام کردند . در عملیات محور دهلاویه فرمانده و در عملیات سوسنگرد معاون عملیات سپاه بود .
( برگرفته از سايت تفحص شهدا)
شهادت: روستاي القرنه - اتوبان بصره العماره عراق- 25/12/63
مزار شهید:نامعلوم /شهيد گمنام
https://eitaa.com/adinebaharan
امیدوارم با بزرگواری خودتان این بنده ذلیل خدا را عفو کنید. سفارشی چند از مولایمان علی (عليه السلام) برای شما دارم. در همه حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر و حاضر بر اعمال خود بدانید. یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمامی مستضعفان باشید، مبادا یتیمان و فرزندان شهدا را فراموش کنید. سلسله مراتب و اطاعت از مسئولین را با توجه به اصل ولایت رعایت کنید. در هر زمان و هر مکان، با دست و زبان و عمل، امر به معروف و نهی از منکر کنید. برادران مسئول! که به طور مستمر در جهت پیشبرد اهداف انقلاب، شبانهروزی فعالیت میکنید، به عدالت در کارهایتان و تصمیمگیریهایتان به عنوان یک مرز ایمان داشته باشید. عدالت را فدای مصلحت نکنید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات و نیازهای آنها بکوشید. در قلب خود، مهربانی و لطف به مردم را بیدار کنید و طوری رفتار نکنید که از شما کراهت داشته باشند. (برگرفته از سايت تفحص شهدا )
مرتضـی یاغچیـان و یارانش ، سه شبـانه روز در بستان با سلاح سبک در مقابل نیروهای زرهی عراق مقاومت کردند . با نزدیک شدن نیروهای دشمن ، قرار شد شهر را تخلیه کنند تا هواپیماهای خودی شهر را بمباران کنند . چنین اتفاقی رخ نداد و شهر بستان به دست نیروهای عراقی افتاد . رزمندگان پس از درگیری با تانکهای عراقی و منهدم کردن عده ای از آنها ، پیاده به سوی سوسنگرد عقب نشینـی کردند و عازم دهلاویـه ( یکی از روستاهای نزدیک سوسنگرد ) شدند تا در آنجا ، خط پدافندی ایجاد کنند تا دشمن نتواند از پل سابله عبور کند . با ورود علی تجلایی و یارانش ، نیروهای رزمنده جانـی دوباره گرفتند . ابتدا به ارزیابی موقعیت دشمن و نیروهای خودی پرداخت و طرح های خود را ارائه کرد . ابتدا تصمیم این بود که دشمن پیشروی کند و رزمندگان دفاع کنند ، اما علی تجلایی طرح دیگری داشت . بر طبق نظر او ، رزمندگان می بایست نظم و سازمان دشمن را بر هم زنند . همان شب با فرماندهی تجلایی ، اولین شبیخون به دشمن انجام شد و این کار تا چند شب ادامه یافت . عراقی ها با تمام ادوات سنگین خود ، دهلاویه را زیر آتش گرفتند . تجلایی در فکر عقب نشینی نبود و می خواست تا آخرین نفس بجنگد . عملیات عراقی ها به دهلاویه در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۵۹ آغاز شد . در طی این عملیات ، دشمن تا نزدیکی پادگان حمیدیه پیش رفت و دهلاویه را در محاصره کامل قرار داد . در سوسنگرد هیچ نیروی کمکی وجود نداشت . هدف اصلی دشمن ، تصرف سوسنگرد بود . تجلایی پس از بررسی مجدد منطقه ، بر آن شد تا نیروها را به عقب برگرداند و به دستور او ، نیروها به سوسنگرد عقب نشینی کردند . توپهای عراقی آتش سنگینی را روی شهر می ریختند . مرتضی یاغچیان به شدت زخمی شده بود ، با این حال او رزمندگان را به مقاومت تا پای جان دعوت می کرد و از آنها خواست اسلحه ای برایش فراهم کنند تا در لحظه ورود عراقی ها به شهر ، با تن زخمی دفاع کند ؛ و تجلایی درصدد بود تا در اولین فرصت ، زخمی ها را از سوسنگرد خارج کند . سرانجام تمامی مجروحان با قایق به آن سوی کرخه منتقل شدند . از حمیدیه فرمان رسید شهر را تخلیه کنند . از ۱۸۰۰ نیروی مسلحی که تجلایی سازماندهی کرده بود ، حدود ۱۵۰ نفر باقی مانده بودند . تجلایی به آنها گفت : « هر کس می خواهد سوسنگرد را ترک کند ، همچون شب عاشورا می تواند از تاریکی استفاده کند و از طریق رودخانه و جاده خاکی ، به اهواز برود . » دشمن هر لحظه پیشروی می کرد و از بی سیم اعلام عقب نشینی می شد . نیروهای عراقی تا کنار کرخه رسیده بودند که تجلایی در عرض رودخانه طنابی کشید تا نیروها از رودخانه عبور کنند . فقط چند تن باقی مانده بودند . تجلایی برای شناسایی مسیر رودخانه ، از بقیه جدا شد و در کنار رودخانه به تکاوران عراقی برخورد . آنها می خواستند او را زنده دستگیر کنند و برای گرفتن اطلاعات ، به آن طرف کرخـه ببرند . وی به سـوی آنها شلیک کرد و یک نفـر را کشت و بقیـه فراری شدنـد . در این زمان تجلایـی و نیروهـایش تصمیم می گیرند در سوسنگرد بمانند و به شهادت برسند . او با خونسردی و اطمینان به ساماندهی نیروها پرداخت . به دستور او نیروهایی که در اطراف شهر پراکنـده بودند ، جمع شدنـد و در گروه های نه نفری ، در مناطق مختلف شهر مستقر شدند . تجلایی برای نیروهایی که سی و پنج نفر بیش نبودند ، صحبت کرد و به آنها گفت : « آیا حاضرید امشب را بخریم ؟ بیایید بهشت را برای خود بخریـم . » رزمندگان از لحاظ آب در مضیقه بودند و به ناچار از آبهـای کثیف گودالهـا استفـاده می کردند و تانکهای عراقی از سمت بستان و حمیدیه به طرف شهر در حال پیشروی بودند . از هر طرف باران خمپاره می بارید . تجلایی دستور داد تا نیروها به حوالی دروازه اهواز بروند ، چرا که دشمن وارد شهر شده بود . در یکی از کوچه ها ، با نیروهای عراقی درگیر شدند . پس از رهایی از این درگیری ، نیروهای باقیمانده از یکدیگر حلالیت طلبیدند .
علل و عوامل بى دينى و گرايش به الحاد
علل و عواملى كه موجب پيدايش يا رشد و گسترش اين پديده انحرافى بى دينى و گرايش به الحاد شده فراوان است و بررسى همه آنها نياز به كتاب مستقلى دارد، ولى به طور كلى مىتوان از سه دسته علل و عوامل، ياد كرد:
1- علل روانى:
يعنى انگيزه هايى كه ممكن است براى بى دينى و گرايش به الحاد، در شخص وجود داشته باشد هر چند خودش از تأثير آنها آگاه نباشد. و مهمترين آنها راحت طلبى و ميل به بى بند و بارى و نداشتن مسئوليّت است. يعنى از يك سوى، زحمت تحقيق و پژوهش ـ به خصوص درباره امورى كه لذت مادّى و محسوسى ندارد ـ مانع از اين مىشود كه افراد تنبل و راحت طلب و دون همت، درصدد تحقيق برآيند، و از سوى ديگر، ميل به آزادى حيوانى و بى بند و بارى و نداشتن مسئوليّت و محدوديت، آنان را از گرايش به جهان بينى الهى، باز مىدارد. زيرا پذيرفتن بينش الهى و اعتقاد به آفريدگار حكيم، ريشه يك سلسله اعتقادات ديگر را تشكيل مىدهد كه لازمه آنها مسئوليّت انسان در همه رفتارهاى اختيارى است، و چنين مسئوليّتى اقتضاء دارد كه در بسيارى از موارد، از خواسته هاى خودش چشم پوشى كند و محدوديتهايى را بپذيرد، و پذيرفتن اين محدوديتها با ميل به بى بند و بارى، سازگار نيست. از اينروى، اين ميل حيوانى، هر چند به صورت ناخودآگاه، موجب مىشود كه ريشه اين مسئوليتها را بزند و اساساً وجود خداى متعال را انكار كند.
عوامل روانى ديگرى نيز در گرايش به بى دينى مؤثر است كه به دنبال ساير عوامل ظاهر مىگردد.
2- علل اجتماعى:
يعنى اوضاع و احوال اجتماعىِ نامطلوبى كه در پارهاى از جوامع، پديد مىآيد و متصدّيان امور دينى، نقشى در پيدايش يا گسترش آنها دارند. در چنين شرايطى بسيارى از مردم كه از نظر تفكر عقلانى، ضعيف هستند و نمىتوانند مسائل را به درستى تجزيه و تحليل كنند و علل واقعى رويدادها را تشخيص دهند اين نابسامانيها را به دليل دخالت دينداران در وقوع آنها، به حساب مكتب و دين مىگذارند و چنين مىپندارند كه اعتقادات دينى، موجب پيدايش اينگونه اوضاع و احوال نامطلوب شده است و از اينروى، از دين و مذاهب بيزار مىشوند.
نمونه هاى بارز اين دسته از علل و عوامل را مىتوان در اوضاع اجتماعى اروپا در عهد رنسانس، ملاحظه كرد كه رفتارهاى ناشايست كليسائيان در زمينه هاى مذهبى و حقوقى و سياسى، عامل مهمى براى بيزارى مردم از مسيحيّت و بطور كلى از دين و ديندارى گرديد.
توجه به تأثير اين دسته از عوامل، براى همه دست اندركاران امور دينى، ضرورت دارد تا حساسيّت موقعيّت و اهميّت مسئوليت خودشان را درك كنند و بدانند كه لغزشهاى آنان مىتواند موجب گمراهى و بدبختى جامعهاى شود.
3- علل فكرى:
يعنى اوها و شبهاتى كه به ذهن شخص مىآيد يا از ديگران مىشنود و در اثر ضعف نيروى تفكر و استدلال، قدرت بر دفع آنها را ندارد و كمابيش تحت تأثير آنها قرار مىگيرد و دست كم، موجب تشويش و اضطراب ذهن، و مانع از حصول اطمينان و يقين مىگردد.
اين دسته از عوامل نيز به نوبه خود، قابل تقسيم به دسته هاى فرعى است مانند شبهات مبنى بر حس گرايى، شبهات ناشى از عقايد خرافى، شبهات ناشى از تبيينهاى نادرست و استدلالهاى ضعيف، شبهات مربوط به حوادث و رويدادهاى ناگوارى كه پنداشته مىشود خلاف حكمت و عدل الهى است، شبهات ناشى از فرضيّه هاى علمى كه مخالف با عقايد دينى، تلقى مىشود و شبهاتى كه مربوط به پارهاى از احكام و مقررات دينى به خصوص در زمينه مسائل حقوقى و سياسى است.
و گاهى دو يا چند عامل، مجموعاً موجب شك و ترديد، يا انكار و الحاد مىشود چنانكه گاهى ناهنجاريهاى گوناگون روانى، زمينه را براى دامن زدن به شبهات و اوهام، فراهم مىكند
و بيمارى روانىِ «وسواس فكرى» را پديد مىآورد و در نتيجه، شخص بيمار، به هيچ دليل و برهانى قانع نمىشود چنانكه شخص مبتلى به وسواس در عمل، به صحّتِ كارى كه انجام مىدهد مطمئن نمىگردد و مثلاً دهها بار دستش را در آب فرو مىبرد و باز هم اطمينان به طهارت آن پيدا نمىكند با اينكه چه بسا از اول، طاهر بوده و نيازى به تطهير نداشته است!
مبارزه با عوامل انحراف
با توجه به تنوع و گونه گونىِ علل و عوامل انحراف، روشن مىشود كه مبارزه و برخورد با هر يك از آنها شيوه خاص و محل و شرايط ويژهاى را مىطلبد. مثلاً علل روانى و اخلاقى را بايد بوسيله تربيت صحيح و توجه دادن به ضررهايى كه بر آنها مترتّب مىشود علاج كرد چنانكه در درس دوم و سوم، ضرورت پى جويى دين و ضرر بى تفاوتى نسبت به آن را بيان كرديم.
همچنين براى جلوگيرى از تأثير سوء عوامل اجتماعى ـ علاوه بر جلوگيرى عملى از بروز چنين عواملى مىبايست فرق بين نادرستى دين با نادرستى رفتار دينداران را روشن ساخت. ولى بهرحال، توجه به تأثير عوامل روانى و اجتماعى، دست كم اين فايده را دارد كه شخص، كمتر به صورت ناخودآگاه، تحت تأثير آنها واقع شود.
نيز براى جلوگيرى از تأثيرات سوء عوامل فكرى بايد شيوه هاى متناسبى را اتّخاذ كرد و از جمله، عقايد خرافى را از عقايد صحيح، تفكيك كرد، و از بكار گرفتن استدلالات ضعيف و غيرمنطقى براى اثبات عقايد دينى، اجتناب ورزيد و نيز بايد روشن كرد كه ضعف دليل، نشانه نادرستى مدّعا نيست و...
بديهى است بررسى همه علل و عوامل انحراف، و بيان روش مناسب براى مبارزه با هر يك از آنها مناسب اين مبحث نيست. از اينروى، تنها به ذكر پارهاى از علل فكرىِ گرايش به الحاد و پاسخ به شبهات مربوط به آنها بسنده خواهيم كرد.
محمدتقي مصباح يزدي، اصول عقايد، ص 99
https://eitaa.com/adinebaharan
فضای مجازی فرصتهای بزرگی در اختیار هر کشوری میگذارد، تهدیدهایی هم در کنارش دارد؛ ما بایستی کاری کنیم که از آن فرصتها حدّاکثر استفاده را بکنیم، از این تهدیدها تا آنجایی که ممکن است خودمان را برکنار نگه بداریم.
بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
https://eitaa.com/adinebaharan
منظور از عزلت كنارهگيرى از كسانى است كه به دنيا چسبيده و خدا را فراموش كردهاند.
عبدالله شبر، اخلاق شبر، ص 208
https://eitaa.com/adinebaharan
#توصیههای_رهبر_انقلاب_به_جوانان_امروز 🔻
▫️ از لحاظ فکری و ایمانی خودتان را بسازید.
▫️ تا آنجایی که میتوانید نماز شب بخوانید.
▫️ نماز را خوب و با توجه بخوانید.
▫️ با خدا انس داشته باشید.
▫️ قرآن بخوانید.
اینها چیزهایی است که میتواند جای شهدا را پُر کند؛ این کارها لازم است. 🔺
۱۳۹۶/۱۰/۲۶
▪️ جای #شهدا را پُر کنید.
🌺 ۱۰ ﺭﺟﺐ ﻭﻟﺎﺩﺕ حضرت ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
🌹 ﺣﻀﺮﺕ ﺟﻮﺍﺩﺍﻟﺎﺋﻤﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺩﺭ ﺩﻫﻢ ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ ﺳﺎﻝ 195 ﻩ’ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
📚 ﺍﻋﻠﺎﻡ ﺍﻟﻮﺭﻯ: ﺝ 2، ﺹ 91
🌺 ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ، ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺟﻨﺎﺏ ﺳﺒﻴﻜﻪ ﻳﺎ ﺩﺭّﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﺎﻡ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ «ﺧﻴﺰﺭﺍﻥ» ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ.
📚 ﺍﻋﻠﺎﻡ ﺍﻟﻮﺭﻯ: ﺝ 2، ﺹ 91
🌺 ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤّﺪ، ﻭ ﻛﻨﻴﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭﺗﺮﻳﻦ ﺍﻟﻘﺎﺏ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﻘﻰ ﻭ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺳﺖ. ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻛﻨﻴﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻣﻰﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ»، ﻭ ﻧﺎﻣﻪﻫﺎﺋﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻰﺭﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺟﻠﺎﻟﺖ ﻭ ﺯﻳﺒﺎﺋﻰ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﻰﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻨﻮﻳﺴﻨﺪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻄﺎﺏ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰﺩﺍﺩﻧﺪ.
📚 ﻋﻴﻮﻥ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ: ﺝ 2، ﺹ 240
🌺 ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺍﻳﺎﻡ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﺣﻀﺮﺕ ﺟﻮﺍﺩ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺵ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ. ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: «ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻟﻮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻴﻌﻪ ﻣﺒﺎﺭﻛﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺪﻧﻴﺎ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
📚 ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺍﻟﺒﻬﻴّﻪ: ﺹ 125 ﻛﺎﻓﻰ: ﺝ 1، ﺹ 321
🌺 ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﻦ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩﻯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﻟﺎﺋﻤﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻟﺎﻳﻤﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺍﺩ، ﻧﮕﺮﺍﻧﻰ ﻭ ﺷﻚ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺷﺪ.
🌺ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﺶ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺷﺖ: ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﺎﺩﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ، ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﺟﻨﺎﺏ ﺯﻳﺪ، ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﻣﺒﺮﻗﻊ، ﺣﻜﻴﻤﻪ ﺧﺎﺗﻮﻥ، ﺧﺪﻳﺠﻪ ﺧﺎﺗﻮﻥ، ﺍﻡّ ﻛﻠﺜﻮﻡ.
📚 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ: ﺝ 3، ﺹ 302
🌺 ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻰ ﺍﺻﻐﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
🌹ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺑﺎﺳﻌﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺤﻮﺍﺋﺞ ﻋﻠﻰ ﺍﺻﻐﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
📚 ﺗﻘﻮﻳﻢ ﺍﻟﺎﺋﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ: ﺹ 73 - 78
🌺ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺷﺶ ﻣﺎﻫﮕﻰ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺮﺑﻠﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ، ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﺑﻌﻀﻰ ﻫﻢ ﻭﻟﺎﺩﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ 8 ﻳﺎ 9 ﺛﺒﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻧﺎﻡ ﺷﺮﻳﻒ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﻋﻠﻰ ﺍﺻﻐﺮ ﺍﺳﺖ. ﻟﻘﺐ ﺷﺮﻳﻔﺶ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺤﻮﺍﺋﺞ، ﺭﺿﻴﻊ، ﻣﺬﺑﻮﺡ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺫﻥ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﺎﺫﻥ ﺍﺳﺖ.
🌺 ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺵ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ، ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﻟﺎﻣﻘﺎﻣﺶ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺑﺎﺏ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻣﺮﺀ ﺍﻟﻘﻴﺲ ﻛﻠﺒﻰ ﺍﺳﺖ. ﻗﺎﺗﻞ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﺣﺮﻣﻠﺔ ﺑﻦ ﻛﺎﻫﻞ ﺍﺳﺪﻯ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻠﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ، ﺑﻠﻜﻪ ﻫﺮ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﻣﺼﻴﺒﺖ ﺭﺍ ﻣﻰﺳﻮﺯﺍﻧﺪ.
🌺زیارت امام جواد علیه السلام
♦️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِیرَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّ اللَّهِ [سِتْرَ اللَّهِ] السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ضِیَاءَ اللَّه
♦️السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَنَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا کَلِمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَحْمَةَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النُّورُ السَّاطِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَدْرُ الطَّالِعُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّیِّبُ مِنَ الطَّیِّبِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ مِنَ الْمُطَهَّرِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْآیَةُ الْعُظْمَى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحُجَّةُ الْکُبْرَى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُطَهَّرُ مِنَ الزَّلاتِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُنَزَّهُ عَنِ الْمُعْضِلاتِ [الْمُعْظِلاتِ]
♦️السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلِیُّ عَنْ نَقْصِ الْأَوْصَافِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الرَّضِیُّ عِنْدَ الْأَشْرَافِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ وَ أَنَّکَ جَنْبُ اللَّهِ وَ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُسْتَوْدَعُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عِلْمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ رُکْنُ الْإِیمَانِ وَ تَرْجُمَانُ الْقُرْآنِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنِ اتَّبَعَکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ أَنَّ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَةَ عَلَى الضَّلالَةِ وَ الرَّدَى أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ السَّلامُ عَلَیْکَ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ
التماس دعا
🔴امام جواد علیهالسلام، الگوی حرکت ملت ایران بود
♦️رهبر معظم انقلاب: امام جواد علیهالسلام مظهر مبارزهی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه میکرد، او از قدرت ها نمی ترسید، او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب میکند.