eitaa logo
آدینه سبز
37 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
56 فایل
روزهادرگذرندودلم خسته ازاین آمدن طولانی وخودم درحیرت پرسشی بی پاسخ که توکی می آیی باز؟
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 🌴 غبار قافلهٔ زائران... 📄 در شرح حال شاعر اهل بیت، «ابوالحسن جمال الدین خلعی» آمده است که در خانواده‌ای ناصبی متولد شد. مادرش او را نذر راهزنی و قتل زائران سیدالشهدا علیه‌السلام کرده بود. چون فرزند به بلوغ رسید، مادر او را به نواحی کربلا فرستاد و منتظر زائران شد. ناگاه خوابش برد. قافله‌ای از زوار از آنجا عبور کردند و گرد و غبار آنجا بر او نشست. خواب دید که قیامت شده و دستور دادند او را به جهنم ببرید، ولی آتش به خاطر آن گرد و غباری که بر ظاهر او نشسته بود، به وی نمی‌رسید. از خواب بیدار شد و از نیت خود برگشت و دوستدار اهل بیت شد و زمانی طولانی ساکن کربلا گشت [و به مدح اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) همت گماشت]. 📚 برگرفته از «تلخیص کتاب گران‌سنگ الغدیر» 📖 ص ۵۰۱ 🏴 کانال
25.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 🚩🚩🚩 📽 / تصاویری خاطره انگیز از جبهه ها و حال و هوای رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس همراه با نوای : 🎙چاووش زوار حسین ، نغمه کرده آغاز پروانه های باغ عشق ، آمده به پرواز رزم آوران ملک دین ، ناصران قرآن عازم به میدان جهاد ، با سلاح ایمان نور الهی باشد از چهره ها نمایان ابواب رحمت کرده ، حق به رویشان باز این سرفرازان سرخوش از باده ی الستند از ابتدا پیمان عشق جاودانه بستند از قید استیلای نفس عارفانه رستند دلدادگان کوی دوست ، هم کلام و همراز اینان که خود پرورده ی مکتب ولایند یار خمینی تابع پیر رهنمایند دیوانه ی بوسیدن خاک کربلایند عشق حسین را در عمل کرده اند ابراز گلبانگ کوس کاروان ، شاد و دلپذیر است این کاروان را مهدی فاطمه امیر است...
🔷 ای زائرین اربعین، شهید راه امروز شما، احمد کریمی در وادی السلام نجف و قطعه «جیش المهدی» منتظر شما است. 🔸عراقی ها از او پرسیدند چرا به اینجا آمده­ ای؟ گفت: امام حسین (ع) را در خواب دیدم که به من فرمود: «مگر نمی­ خواستی شهید شوی؟ بیا به نزد ما!» 🔸در اوج درگیری­ و زمانی که تانک­ های آمریکایی مدافعان حرم حضرت علی (ع) را زمین­ گیر کرده بودند، ناگهان از سنگرش خارج شد و خود را به مقابل تانک در فاصله­ ای نزدیک رساند و در حالی که گلوله­ های دوشکا در اطرافش به زمین می­ خوردند، با آرامش و تسلط کامل نشست و تانک را هدف گرفت و با اولین شلیک آن را منهدم کرد! 🔸همه با چشم خودشان تکه ­های تانک و جلیقه­ سوخته­ خدمه­ تانکی که احمد زده بود را در مسجد کوفه دیدند. 🔸او پس از چند شلیک دیگر و در حالی که سایر مدافعان از شجاعت او روحیه گرفته و تکبیر می گفتند و آمریکایی­ ها را به عقب رانده بودند، از ناحیه­ سینه مورد اصابت گلوله هلی­کوپتر آمریکایی قرار گرفت و در اولین روز حضورش در جمع مدافعان حرم علوی، پس از ثبت حماسه ­ای ماندگار به کاروان عاشورا پیوست. 🔸چند وقت پیش زوج جوانی از آلمان آمده بودند و دنبال مزارش می­ گشتند! از آن­ها پرسیدند از بستگان شهید هستید؟ گفتند: نه، ما بچه دار نمی­ شدیم. نذر و نیاز کردیم. این شهید به خواب ما (یکی از آن­ها) آمد و خودش را معرفی کرد و گفت: من در راه دفاع از حرم امام علی (ع) شهید شده و قبرم در قطعه­ شهدای جیش المهدی (عج) در وادی السلام نجف است و مژده ­فرزند دار شدنمان را به ­ما داد و ما هم مدتی بعد بچه دار شدیم! ✌️🌹
🔷 ای زائرین اربعین، حداقل شما در نجف بر سر مزارش بروید و بگویید که نسل بعد از تو در دمشق «لبیک یا زینب» گویان شهید شدند! 🔸«آسمان نجف جولانگاه بالگردهای آمریکایی بود. گنبد حرم مطهر مورد اصابت گلوله متجاوزان قرار گرفت و مراجع عظام اعلام عزای عمومی کرده بودند. 🔸بازار نجف در آتش می‌سوخت و به غیر از نیروهای مدافع کسی در خیابان‌های اطراف حرم دیده نمی شد. محل استقرار ایرانی‌ها زیرزمین یکی از مدارس علمیه بود و موضع دفاعی آنها ورودی شهر از سمت وادی السلام بود. سلاح تحویل گرفتیم و به جمع مدافعان پیوستیم. 🔸چون اسلحه کم بود، شهید داود اسماعیلی تا لحظه شهادتش سلاحی نداشت اما در تمام صحنه‌ها حاضر بود و در حمل مهمات و تجهیزات به بچه‌ها کمک می‌کرد. شب قبل از شهادتش با هم در حرم مولی امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودیم. گفتم: دوست داری چگونه شهید شوی؟ گفت: دوست دارم مثل اباعبدالله (ع) بی‌سر و مثل حضرت زهرا (س) غریبانه دفن شوم. 🔸صبح روز ۲۳ مرداد ۸۳ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک‌های آمریکایی از سمت وادی السلام در حال پیشروی هستند. ایرانی ها به سمت وادی السلام حرکت کردند. به داود گفتم: تو که سلاح نداری، برای چه می‌آیی جلو؟! گفت: اگر سلاح از دست شما افتاد من برمی‌دارم. 🔸به محض رسیدن مورد اصابت گلوله‌ تانک قرار گرفتیم و من در دَم بیهوش شدم و زمانی که داشتند زخم‌هایم را پانسمان می‌کردند، در حرم آقا به هوش آمدم. گفتند: داود شهید شده و از سرش هیچی پیدا نکرده ایم! گفتم این چیزی بود که خودش می‌خواست.» ♦️محل دفن: نجف، وادی السلام، قطعه جيش المهدی
سلام بر حسین كه جانش را تقدیم نمود، سلام بر آن كسى كه در نهان و آشكار خدا را اطاعت نمود، سلام بر آن كسى كه خداوند شفا را در خاكِ قبرِ او قرار داد، سلام بر آن كسى كه محلِّ اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست، سلام بر آن كسى كه امامان از نسل اویند. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
mehr: 🌿 روزی گروهی از مسئولین برای بازدید به منطقه آمده بودند. شهید بروجردی به آنان گفت: بهتر است پیاده برویم. یکی از مسئولین اعتراض کرد و گفت مگر می‌خواهید ما را به کشتن بدهید که می‌گویید پیاده بروید! این حتماً یک توطئه است! ناصر کاظمی از حرکت آن مسئول ناراحت شد. به شدت جواب او را داد و گفت: ⁉️ چطور است که جان شما با ارزش است ولی جان بچه‌های مردم هیچ ارزشی ندارد؟!» (راوی: رضا افروز، از فرماندهان جبهه غرب) ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 🌷 ۶ شهریور ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار بزرگ سپاه اسلام، ناصر کاظمی
📷 سفر شهید رجایی، نخست وزیر به پاوه و دیدار با شهید ناصر کاظمی، فرماندار شهر و فرمانده سپاه پاوه
25.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | مستند کوتاه و دیدنی از شهید ، فرمانده سپاه و فرماندار پاوه، فرمانده سپاه کردستان، موسس تیپ شهدا 🌷 ۶ شهریور ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار گمنام سپاه اسلام، ناصر کاظمی💔
سردار رشید سپاه اسلام،ناصر کاظمی 🔹...تا پیش از انقلاب دانشجو بود و همزمان عضو یکی از تیم های معروف فوتبال تهران. او فوتبال را تحت مربیگری پرویزدهداری پی می گرفت
🌷 ۶ شهریور ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار گمنام، ناصر کاظمی ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 💠 مصاحبه با شهید والامقام - 🔹 فرمانده سپاه کردستان، فرمانده تیپ ویژه شهدا، قرارگاه حمزه(ع) ➖ ناصر کاظمی از زبان خودش: 🍀 من متولد سال 1325 و اهل تهران هستم . فعالیت سیاسی من تقریبا از سال 1356 شروع شد. آن موقع که دانشجوی دانشکده ی تربیت بدنی بودم ، دستگیر شدم و مدت 25 روز در زندان قصر به سر بردم . بعد از آزادی ، به طور مداوم در حرکت های مردمی و سایر امور انقلاب شرکت می‌کردم. 🌸 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، من خیلی زود به سپاه پیوستم و در همان سال 1358 به مدت 3 ماه برای ماموریت به زابل عازم شدم. بعد از ماموریت، حدود 20 روز در تهران بودم که دوباره به عنوان فرمانده، همراه یک گروهان از نیروهای سپاه، به مدت یک و نیم ماه به خرمشهر رفتم . 🌿 از خرمشهر که برگشتم، در پادگان ”ولی عصر (عج)” تهران با برادر ”بروجردی” آشنا شدم. او که خودش در سپاه منطقه غرب کشور مسئولیت داشت، به من پیشنهاد کرد به غرب کشور بروم. من هم پذیرفتم و با یک گروه 27 یا 28 نفری، به این منطقه آمدم. الآن از آن گروه، 2 یا 3 نفر باقی مانده و بقیه همه به شهادت رسیده‌اند. 🌼 وقتی به غرب کشور آمدم، با پیشنهاد برادر بروجردی از تاریخ 10 دی 1358 ، فرماندار پاوه شدم. آن زمان، از پاسگاه ”قازانچی” تا پاوه، دست گروهک‌های ضد انقلاب بود که بعدها منطقه از آنان پاکسازی شد. 21 ماه فرماندار پاوه بودم که 12 ماه آن را با حفظ سمتِ فرمانداری، فرمانده سپاه پاوه هم بودم. اما در یک عملیات که تیر خوردم و مجروح شدم، برادر ”ابراهیم همت” را به عنوان فرمانده سپاه پاوه معرفی کردم. 🌻 الآن هم به مدت یک ماه است که باز به پیشنهاد برادر بروجردی آمده‌ام و مسئولیت فرماندهی سپاه کردستان را به عهده گرفته‌ام . 🎤تاریخ مصاحبه: مهرماه ▪️ کانال دفاع مقدس