🌱۶ نشانه فکر زیاد:
۱-مدام لحظات خجالت آور را در ذهن خودتان مرور می کنید
۲-زمانی زیادی را صرف نگرانی درخصوص چیزهایی می کنید که کنترلی روی آنها ندارید
۳-گفت و گوهایی که با دیگران داشته اید را در ذهن خود مرور می کنید و درباره اینکه چه چیزهایی باید میگفتید یا نمیگفتید فکر می کنید
۴-برای شما سخت است که بیخیال برخی چیزها شوید و مدام اشتباهات خود را مرور می کنید
۵-گاهی اوقات متوجه آنچه در اطراف شما می گذرد نمی شوید چرا که در حال فکر کردن به چیزهایی هستید که اتفاق افتاده اند یا در آینده ممکن است اتفاق بیافتد
۶-زمان زیادی را صرف فکر کردن به این می کنید که چه معنای پنهانی ممکن است پشت حرف هایی که دیگران زده اند باشد🤦♂😔
✨﷽✨
💐 دیدار اموات و مردگان
✍اسحاق بن عمار می گوید :
« به امام موسی کاظم (علیه السلام) عرض
کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش
می آید ؟
فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک
بار به ملاقات ایشان می آید ؟ فرمودند : به
اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام
دارند . بعضی هر روز ٬ بعضی هر دو روز یک
بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که
منزلتشان کم است هر جمعه.
عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟ فرمودند:
هنگام ظهر و مانند آن. عرض کردم : در چه
صورت و قیافه ای می آیند ؟ فرمودند :
در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن .
🌿خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا
آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان میدهد
و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند .
📚 بحار ج60 ص257
ساعت ۵ صبح دخترم بیدارم کرد
گفت بابا من عروس دارم من و میبری سالن
گفتم اره دخترم میبرم
وقتی امدم از در پارکینگ بیرون تو ماشین نشستم تا دخترم بیاد
دیدم آقای پاکبانی داره کوچه رو جارو میکنه ولی خیلی ناشیانه
و اصلا معلومه بلد نیست
خب من پاکبان کوچه رو میشناختم اقای عزیزی یه پیرمرد خوش برخورد و با حال بود..
ولی نوع جارو كردن این كمى ناشيانه بود؛ تا حالا در طى صدها روز ده ها پاكبان رو ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛ رفتم دخترم و رساندم و برگشتم
دیدم هنوز داره با آشغالها بازی میکنه.
كم كم اين مشكوك بودنش رفت رو مُخم در ماشین رو باز كردم و صداش كردم «عزيز خوبى؟
يه لحظه تشريف بيار.
خيلى شق و رق اومد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش
خيلى شُسته رُفته جواب داد:
«سلام. در خدمتم مشكلى پيش اومده؟»
از لحن و نوع برخوردش جا خوردم.
نفس هاش تو سحرگاه زیادی پر انرژی بود؛ به ذهنم رسید که یه کم مهربان تر برخورد کنم
"خسته نباشی گفتم بیا تو الاچیق یه قهوه بزنیم
بعد تكه پاره كردن يه چندتا تعارف اومد داخل و نشست
اون يكى هدفون هم از گوشش در آورد؛ دنباله سيم هدفون رو با نگاهم دنبال كردم كه ميرفت تو يقه ش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي شد.
پرسيدم:چى گوش ميدى؟
گفت: «يه كتاب صوتى به زبان انگليسيه».
كنجكاوتر شدم : « انگليسى؟! موضوعش چيه؟»
گردنشو كج كرد و گفت: «در زمينه اقتصادسنجى».
شكّم ديگه داشت سر ريز مي شد!
« فضولى نباشه؛ واسه چى يه همچی چيزى رو مى خونى؟».
با يه حالت نيم خنده تو چهره ش گفت: «چيه؟ به يه پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه؟ ... به خاطر شغلمه. »
از سرایدار ساختمان دو تا ابجوش گرفتم
دو تا علی کافه انداختم
رفتم سر میز متعجب تر پرسیدم که متوجه نميشم
اين اقتصاد و سنجش و اين داستان ها چه ربطي به كار شما داره؟».
نگاه ش را يه لحظه برگردوند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت: « من استاد هستم تو دانشگاه. »
قبل از اينكه بخوام چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم
و ادامه داد: « من پدرم پاكبان اين منطقه است. اقاى عزيزى.
در مورد شما و روانشاد پسرتونم هم براى ما خيلى تعريف كرده همیشه میگفت یه پهلوون تو کوچه هست که مهربانه.
امشب تا دیدم شناختمتون چون عکس تون رو با بابا دیده بودم.
جناب خمارلو من دكتراى اقتصاد دارم؛ و دو تا داداشم يكي مهندسه و اون يكى هم داره دكتراشو مي گيره.
به پدرم هر چى ميگيم زير بار نمى ره که بازخريد شه؛
ما هم هر ماه روزايي رو به جاى پدرمون ميايم كار مى كنيم كه استراحت كنه.
هم كمكش كرده باشيم.هم يادمون نره با چه زحمتى و چطورى پدرمون ما رو به اينجا رسوند.»
چند لحظه سكوت فضای بین ما رو گرفت و نگاه مون تو هم قفل شده بود.
استكان رو گذاشتم رو ميز و بلند شدم رفتم سمتش.
بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد.
قدر باباتم بدون.
خيلى آدم درست و مهربونیه...
کاش هیچکدوممون یادمون نره چطوری به اینجا رسیدیم ...
کاش غرور کاذب دنیوی اونقدر سرمستمون نکنه که به خاطرش دست به هر ذلتی بزنیم ...
🪻🪷🪻✅ @shirmard80
چیزی که در مورد آدمای بسیار حساس (یا همون HSP که اورثینک و نشخوار فکری قسمت جدا ناشدنی زندگی آنهاست)؛ وجود دارد اینست که گول حرف و ظاهر را نمی خورند، نیت و قصد واقعی را به طرز عجیبی درک می کنند👌
حتی از لحن صدا، نوع کلمات متوجه میشوند که قصد واقعی حرفهایتان چیست🤦♂، چون در ذهنشون تجزیه و تحلیل زیادی انجام میدهند و به جزییات ریزی که شما ممکنه حواستان نباشد توجه میکنند😰.
خلاصه اینکه جلوی آدمای بسیار حساس سعی کنید صداقت داشته باشید، آنها همونطور که خودشان اهل دورویی نیستند، دورو بودن و واقعی نبودن احساسات رو به خوبی متوجه میشنوند😎
💠 امام خامنهای(روحی فداه) :
🔹️باید کسانی که دلسوزند، نگذارند #معیارهای_الهی در جامعه عوض شود. اگر معیارِ تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است که انسان باتقوایی مثل حسینبنعلی (علیهالسّلام)، باید خونش ریخته شود.
اگر زرنگی و دستوپاداری در کار دنیا و پشتهماندازی و دروغگویی و بیاعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاک قرار گرفت، معلوم است که کسی #مثل_یزید باید در رأس کار قرار گیرد و کسی مثل عبیدالله، شخص اوّل کشور عراق شود. همهی کار اسلام این بود که این معیارهای باطل را عوض کند. همهی کار انقلاب ما هم این بود که در مقابل معیارهای باطل و غلط مادّىِ جهانی بایستد و آنها را عوض کند.
🗓١٣٧١/۴/٢٢
✍ وقتی معیارهای الهی کمرنگ میشود، برخی رسانهدارهای ظاهرالصلاح (حتی حوزوی) و مدّعیِ انقلابیگری
یک دزدِ زباندار و شیکپوش که تقریبا اکثر اطرافیانش غرق در رانت و فساد و اشرافیگری هستند را به یک شخص معتقد به مبانی انقلاب و سادهزیست(که هیچ نقطهٔ سیاهی در سابقهاش ندارد) ترجیح میدهد
به بهانهٔ سابقهٔ اجرایی😊
" همه مراقب باشیم ملاکهای الهی تبدیل به ملاکهای غربی نشود "
🤦♂😰
مردها و زنها قبل و بعد از ازدواج
😅🤦♂😰