هدایت شده از 🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
✨﷽✨
✅تو با خدای قادر باش، خداوند عزیز و تمام ملائکهاش برای تو خواهند بود
✍️علامه محمّد تقی مجلسی، در امر به معروف و نهی از منکر مردی دلسوز، دلسوخته و برافروخته بود. به هرجا قدم می گذاشت، به هرکس که میرسید و هر موضوعی را میدید، از امر به معروف و نهی از منکر دست برنمیداشت و در این زمینه از هیچ کس پروا نداشت و از ملامت ملامتکنندگان ترس و اضطراب و رنجی به خود راه نمیداد. یک بار اراذل و اوباش که از برخورد مولا محمّد تقی سخت آزرده و آشفته بودند، برای ساکت نمودن وی نقشهای طرح کردند و آن نقشه این بود که یکی از مریدان مخلص او را وادار کنند که در شب جمعه او را به مهمانی دعوت کند. صاحب خانه ترسو برای شب جمعه از آن مرد بزرگ الهی دعوت کرد و خود از خانه رفت.
مجلسی به دعوت آن مرد مؤمن به آن خانه آمد، اما صاحب خانه را ندید. جلسه از اشرار و سردسته آنان تشکیل شده بود. مجلسی دانست که نقشهای جهت او کشیده شده، اما از نقشه خبر نداشت. ولی نقشه این بود که چون مجلس آراسته شد، زنی عشوهگر و مطربه با روی باز و لباس رقص وارد مجلس شود و با زدن و کوبیدن آلات موسیقی به رقص مشغول شود. آنگاه یکی از اوباش، مردم محلّه را خبر کند تا بیایند وضع آن روحانی را ببینند، چون مردم بیایند آبرویش برود و زبانش از امر به معروف و نهی از منکر بسته شود! مجلس آماده شد، ناگهان زن وارد گشت و با خواندن این شعر شروع به رقصیدن کرد: در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند؛ گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را؛
چون آن مرد وارسته و آن عبد خالص آن اوضاع را مشاهده کرد با دلی سوخته و چشمی گریان به وجود مقدس حضرت روی آورد و عرضه داشت: گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را. ناگهان دیدند آن زن پرده اطاق را به در آورد و بر خود پیچید و به خاک افتاد و به یا رب یا رب مشغول شده و در مقام توبه برآمد و به دنبال او همه اوباش سر به خاک گذاشته و به درگاه دوست نالیدند و همه آنان به دست آن مرد الهی توبه کردند و از صلحای زمان شدند.
📚انصاریان، حسین؛ عرفان اسلامی، ج 10، ص 119
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 دوتا بچه تو مدرسه دعواشون میشه، باباهاشونو میکشونن مدرسه
بعد باباها دعواشون میشه، یکیش میزنه اون یکیو میکشه
یه لحظه یکیشون روانه قبرستان، اون یکی هم روانه زندان شد.😰
این راه دفاع از بچه هاتون نیست.
دراینگونه مواقع گوش به حرف زن و بچه ندهید،کنترل هیجان وعواطف داشته باشید😒
❤️ رهبر معظم انقلاب حفظهالله:
▫️اگر این مادرها آن وقتی که جنازهی بچههاشان میآمد یا حتّی نمیآمد، آه و ناله میکردند، گله میکردند، یقه چاک میزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ میکردند، مطمئناً جنگ در همان سالهای اول و در همان مراحل اول زمینگیر میشد. نقش مادران شهدا این است.
۱۳۹۰/۱۰/۱۴
وفات #ام_البنین سلام الله علیها
تکریم مادران_شهدا
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🎯 مثلث برمودا در ایران (١)
1⃣ #حاج_میرزا_علینقی_کاشانی از تجّار متموّل ایران در سالهای پس از جنگ جهانی دوم است. آنگونه که #عینالسلطنه نوشته، او، مانند برخی تجّار دیگر آن زمان، در سالهای ۱۳۲۰-۱۳۲۴، در زمانی که ایران تحت اشغال ارتشهای متفقین بود، از طریق بحران مالی زمان جنگ، ثروتی انبوه به دست آورد.
2⃣ قهرمان میرزا سالور (عینالسلطنه) در ۵ تیر ۱۳۲۴، حدود دو ماه قبل از پایان جنگ دوم جهانی (۲ سپتامبر ۱۹۴۵ / ۱۱ شهریور ۱۳۲۴)، نوشت:
📝 باغ مرحوم نبیلالسلطنه، که چهار هزار ذرع است جنب باغ من و رعیتی است عمارت مختصری دارد، «حاجی علینقی کاشی» به مبلغ یکصد و پنجاه هزار تومان خریداری و قرب سیصد چهارصد هزار تومان خرج بنای عمارت نموده.
🔸 هیچ بنایی را به این مفصلی و به این سرعت من ندیده بودم به اتمام برسد. این کاشانی از دولتِ سرِ یک کارخانهٔ نخریسی در سمنان کارش به اینجا رسیده که ذرعی چهل تومان باغ تجریش بخرد. در حالی که این باغ پسکوچه [است] و آب روان هم ندارد.
🔸 این قبیل تجّار تازه چرخ [تازه به دوران رسیده] زیاد شده[اند] و بیمحابا بدون تعمّق ملک میخرند، عمارت میسازند و تا دهن باز کنی فلان باغ، خانه، ملک، دکان، فروشی است، مثل ریگ پول میدهند.
📚 روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه، ج۱۰، ص ۸۰۶۷
3⃣ و در ۴ مرداد ۱۳۲۴ افزود:
📝 گفتند، در روزنامه هم بود، همسایهٔ شمیران من «حاجی علینقی کاشانی» در این ایام که انحصار پنبه بههم خورد پانصد هزار تومان منافع برد. (باغ به این گرانی نخرد؟)
🔸 نمازی، باز همسایهٔ دورتر من، سال قبل در دو معاملهٔ کتیرا و چای از هریک ششصد هزار تومان برد. تا امسال چقدر برده باشد خدا عالم است.
🔸 قمار هم بین اینها از زنانه و مردانه رواجی دارد که شبی پانزده و شانزده الی سی هزار تومان برد و باخت میشود. شبی یکهزار و دویست تومان به صاحبخانه و مجلس میدهند بساط را راه بیندازد. توپ پانصد و هزار تومان میبندند. عبدالعلی خان [خواجهنوری] میگفت در کلوپ ایران شبی صد هزار تومان بردوباخت میشود.
📚 روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه، ج۱۰، ص ۸۰۷۳
✍ استاد عبدالله شهبازی
😒👎
🎯 مثلث برمودا در ایران (٢)
1⃣ فروشندهٔ باغ فوق به #حاج_علینقی_کاشانی، که پسکوچه و بدون آبِ روان و با قیمتِ بالا بود، بهنحوی که #عینالسلطنه را متحیّر کرد، «میرزا ابراهیمخان نبیلالسلطنه» است که بعدها پسرش، #فضلالله_نبیل، رئیس دفتر #فرح_پهلوی شد و دخترش، #زهرا_نبیل، سناتور. #نبیلالسلطنه و فرزندانش از #بهائیان سرشناس بودند.
2⃣ این نوع معاملات مشکوک (خرید ملک به قیمتی بسیار بالاتر از قیمت متعارف) در زمان جنگ جهانی دوم، و بحرانهای مالی که قوانین نظارتی شدید وجود دارد، به معاملات صوری بهمنظور تبادل غیرقانونی پول (#پولشویی) شبیه است.
3⃣ علینقی کاشانی بخش مهمی از ثروت پیشین خود را از طریق کارخانهٔ ریسمانریسی سمنان به دست آورد. او احداث کارخانهٔ فوق را در سال ۱۳۰۵، در زمینی که #حاج_میرزا_آقا_فامیلی، بزرگ طایفه فامیلی سنگسر و سمنان، در اختیارش گذارد (مجانی یا با قیمت نازل)، شروع کرد. کارخانه ریسمانریسی سمنان در شهریور ۱۳۱۰ با حضور #رضاشاه افتتاح شد.
4⃣ احداث این کارخانه در #سمنان به دلیل کشت وسیع پنبه در اراضی مابین #آرادان و #سرخه بود که در آن زمان مرغوبترین پنبه ایران بهشمار میرفت. بخش مهمی از زارعین این اراضی از طوایف شبان #سنگسر بودند که از زمان صفویه بهتدریج به سُرخه و آرادان مهاجرت کردند و شیوهٔ زیست و معیشت خود را از دامداریِ کوچنده به زراعت و یکجانشینی تغییر دادند.
5⃣ عینالسلطنه در همان یادداشت ۵ تیر ۱۳۲۴ افزوده است:
📝 این آدم [حاج علینقی کاشانی] پنبه را از دولت (انحصار بود) به لطایفالحیل ارزان خرید و به هر قیمت دلش خواست فروخت (نخ را).
📚 روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه، ج۱۰، ص ۸۰۶۷
✍ استاد عبدالله شهبازی
😒👎
🎯 مثلث برمودا در ایران (٣)
1⃣ سیوسه سال قبل، در دوران احمدشاه قاجار، #عینالسلطنه در یادداشت ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۰ ق / ۱۴ آذر ۱۲۹۱ ش. نوشت:
📝 شش ساعت از دسته گذشته، شاهآباد رسیدیم. اسبها رمق ندارند و خیلی آرام حرکت میکنند. باد میآمد و سرد بود... باز چای خوردیم. عکس #عباس_افندی [عبدالبهاء، سومین شخصیت محوری بهائیت] در صدر اطاق آویخته بود. از وقتی که «میر علینقی کاشانی» مدیر این راه بود تمام عملهجات را از #بابیها گرفته بود. حالیه هم باز همانها هستند. به این جهت است که عکس عباس افندی در اطاقها است.
📚 روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه، ج۵، ص ۳۸۰۹
2⃣ تصور میکنم منظور از «میر علینقی کاشانی» فوقالذکر همان «حاج علینقی کاشانی» است که در جوانی «میرزا علینقی» خوانده میشد.
3⃣ با توجه به اسنادی که از تحرکات مالی برخی ثروتمندان بزرگ بعدی ایران در زمان جنگ جهانی دوم موجود است، احتمالاً باید اسنادی باشد که بتواند اطلاعات دقیقتری دربارهٔ «حاج علینقی کاشانی» و شرکایش، و سازوکار عملیات مالی ایشان، به دست دهد و یادداشتهای عینالسلطنه را مستند و کامل کند.
4⃣ #حاج_علینقی_کاشانی در سالهای پسین میکوشید، مانند سایر ثروتمندان بزرگ از این قماش، آنگونه که هم در ایران و هم در غرب مرسوم است، برای خود #وجاهت کسب کند. به این دلیل، زمانی که به ثروت انبوه رسید، «کار خیر» نیز میکرد و به علمای بزرگ وقت، مانند مرحوم آيتاللهالعظمی بروجردی، «وجوهاتی» میداد. ورّاث مادی و معنویِ اینگونه ثروتمندان معمولاً فقط این بخش از شخصیت ایشان را برجسته میکنند و دربارهٔ منشاء و سازوکار #کسب_ثروت خاندان خود سکوت میکنند!
✍ استاد عبدالله شهبازی
😒👎
🎯 مثلث برمودا در ایران (۴)
1⃣ سرگذشت #حاج_علینقی_کاشانی ما را به نتایجی شگفت میرساند.
2⃣ این تأمل نشان میدهد که بخش مهمی از تحولات ایران از سال ۱۳۸۴ تا امروز، در دوران صعود #محمود_احمدینژاد و سپس انتقال دولت به #حسن_روحانی، توسط افرادی رقم خورده که به منطقهٔ کشت پنبهٔ فوق تعلق دارند؛ همان اراضی بین آرادان و سُرخه که بهخاطر آن حاج علینقی کاشانی، با حمایت رضا شاه و کمک حاج میرزا آقا فامیلی، کارخانهٔ خود را برای تبدیل پنبه به نخ احداث کرد. (بنگرید به تصویر منطقهٔ فوق در انتهای همین نوشته)
3⃣ محمود احمدینژاد اصالتاً از طایفه #صباغیان_سنگسر مهاجر به #آرادان است. حسن روحانی از جانب پدر از طایفه #فریدون_سنگسر (مهاجر به #سرخه) و از جانب مادر از طایفهٔ #پیوندی_سنگسر است. «حاج علینقی کاشانی» نیز پدربزرگ (مادری) #محمدجواد_ظریف است.
4⃣ قبلاً و در یادداشت یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ / ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۸، نوشتم:
📝 «در سالهای ۱۳۲۸- ۱۳۲۹ که دایرهٔ جغرافیاییِ ستاد ارتش اولین مجلدات «فرهنگ جغرافیایی ایران» را منتشر کرد، «سُرخه» روستایی بود با ۴۰۰۰ نفر سکنه از توابع بخش مرکزی شهرستان سمنان در استان دوم، و «آرادان» روستایی بود در نزدیکی سرخه با ۲۵۰۳ نفر سکنه از توابع بخش گرمسار شهرستان دماوند استان مرکزی.
📝 آن زمان برای هیچکس قابل تصور نبود که در آیندهٔ دور از دو خانوادهٔ ساکن این دو روستا، که هر دو اصالتاً از طوایف شبان #سنگسر (مهدیشهر) بودند، دو تن به مدت ۱۶ سال پیاپی زمام دولت ایران را بهدست خواهند گرفت و بر اقتصاد (و سیاست) ایران بزرگترین تأثیرات را خواهند گذارد.»
✍ استاد عبدالله شهبازی
😒👎
🎯 توضیحات تکمیلی درباره یادداشت «مثلت برمودا در ایران»
1⃣ در یادداشت فوق در پی اثبات #بهائی_بودن «حاج علینقی کاشانی» نبودم بلکه یافتههای خود را درباره جایگاه حیرتانگیز منطقهٔ «آرادان - سُرخه - سنگسر» در تحولات اخیر ایران، از سال ۱۳۸۴ تا امروز (دولتهای محمود احمدینژاد و حسن روحانی)، بیان کردم.
2⃣ یادداشت فوق فقط نشان میدهد که #حاج_علینقی_کاشانی با کانون مالی- سیاسی معینی ارتباط و شراکت داشته که در منطقهٔ سمنان نفوذ فراوان داشت و، اگر «میر علینقی کاشانی» ذکر شده در یادداشت ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۰ ق / ۱۴ آذر ۱۲۹۱ ش. عینالسلطنه همان «حاج علینقی کاشانی» باشد، این ارتباطات بسیار قدیمی بوده.
3⃣ آنچه فرضیهٔ یکی بودنِ «حاج علینقی کاشانی» سال ۱۳۲۴ ش. و «میر علینقی کاشانی» سال ۱۲۹۱ ش. را تقویت میکند نامهای است به محمد مسعود، منتشره در روزنامهٔ مرد امروز (شماره ۶۰، مورخ ۲۵ خرداد ۱۳۲۵، ص۷)، از فردی با نام مستعار «ب. ب.» که در آن حاج علینقی کاشانی را «حاج میر علینقی کاشانی» خوانده و مسعود را به رشوهگیری و سکوت دربارهٔ او متهم کرده. این نامه نشان میدهد که حاج علینقی کاشانی به «میر علینقی کاشانی» نیز مشهور بوده.
4⃣ در روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه فرد دیگری بهنام «حاج علینقی کاشانی» دیده میشود که در یادداشت یکشنبه، ۲۴ ربیعالثانی ۱۳۲۴ ق / ۱۷ ژوئن ۱۹۰۶ م. از او با عنوان «مرحوم حاج علینقی کاشانی» یاد شده یعنی در سال پایانی سلطنت مظفرالدین شاه مرحوم بوده. عینالسلطنه درباره این حاج علینقی کاشانی مینویسد:
📝 «این کاروانسراها را تا مشهد مقدس همه را مرحوم حاجی علینقی کاشانی تعمیر کرده. خدایش رحمت کند، بسیار زحمت کشیده و مصارف کرده است.» (روزنامهٔ خاطرات عینالسلطنه، ج۲، صص ۱۶۵۱- ۱۶۵۲)
5⃣ از حاج علینقی کاشانی فوقالذکر موقوفاتی بر جا است که فهرست آن در سال ۱۳۰۱ ق / ۱۸۸۳ م.، ده سال قبل از قتل ناصرالدینشاه، منتشر شده با مشخصات زیر: صورت موقوفات حاج علینقی کاشانی، تهران: ۱۳۰۱ ق، دارالطباعه سید آقا میر باقر رازی. روشن است که این حاج علینقی کاشانی را نباید با حاج میر علینقی کاشانی، که در سال ۱۳۲۵ ش. زنده بود، یکی دانست.
✍ استاد عبدالله شهبازی
😒👎