eitaa logo
ادمین یار نهضت(هر محب علی یک کانال)
2.2هزار دنبال‌کننده
986 عکس
42 ویدیو
2 فایل
آرشیو محتوای کانالهای پویش هر فرد یک کانال برای امیر المومنین علیه السلام شماره تماس :3174(025) شماره پیامک: 10003130313 ادمین و پشتیبانی: @nehzati04
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 🌸🍃 👇شروع پستهایی که امروز شما ادمین های گرامی باید در کانال هایتان ارسال بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(46).mp3
8.46M
🔈ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌺 طرح باعلی تامهدی (علیهما السلام) 🔷 سهم روز هفتاد و یکم : نامه ۴۵ بند ۱ تا ۲ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : نامه ۴۵ بند ۱ و ۲ ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📜 : نامه به عثمان بن حنيف 1⃣ ضرورت ساده زيستی كارگزاران 🔻پس از ياد خدا و درود، ای پسر حنيف! به من گزارش دادند كه مردی از سرمايه داران بصره، تو را به مهمانی خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی، خوردنيهای رنگارنگ برای تو آوردند و كاسه های پر از غذا پی در پی جلوی تو می نهادند، گمان نمی كردم مهمانی مردمی را بپذيری كه نيازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، انديشه كن در كجایی؟ و بر سر كدام سفره می خوری؟ پس آن غذایی كه حلال و حرام بودنش را نمی دانی دور بيفكن و آنچه را به پاكيزگی و حلال بودنش يقين داری مصرف كن. 2⃣ امام الگوی ساده زيستی 🔻آگاه باش، هر پيروی را امامی است كه از او پيروی می كند و از نور دانشش روشنی می گيرد، آگاه باش امام شما از دنيای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد كه شما توانایی چنين كاری را نداريد اما با پرهيزكاری و تلاش فراوان و پاكدامنی و راستی مرا ياری دهيد. پس سوگند به خدا، من از دنيای شما طلا و نقره ای نيندوخته و از غنيمتهای آن چيزی ذخيره نكرده ام بر دو جامه كهنه ام جامه ای نيفزودم و از زمين دنيا حتی يك وجب در اختيار نگرفتم و دنيای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است. آری از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده، فدك در دست ما بود كه مردمی بر آن بخل ورزيده و مردمی ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و بهترين داور خداست، مرا با فدك و غير فدك چه كار است؟ در صورتيكه جايگاه فردای آدمی گور است كه در تاريكی آن آثار انسان نابود و اخبارش پنهان می گردد، گودالی كه هر چه بر وسعت آن بيفزايند و دستهای گوركن فراخش نمايد، سنگ و كلوخ آن را پر كرده و خاك انباشته رخنه هايش را مسدود كند. من نفس خود را با پرهيزكاری می پرورانم تا در روز قيامت كه هراسناكترين روزهاست در امان و در لغزشگاههای آن ثابت قدم باشد. من اگر می خواستم می توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته های ابريشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هيهات كه هوای نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وادارد كه طعامهای لذيذ برگزينم، در حالی كه در (حجاز) يا (يمامه) كسی باشد كه به قرص نانی نرسد، و يا هرگز شكمی سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكمهایی كه از گرسنگی به پشت چسبيده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، يا چنان باشم كه شاعر گفت: (اين درد تو را بس، كه شب را با شكم سير بخوابی.) (و در اطراف تو شكمهایی گرسنه و به پشت چسبيده باشد.) آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمومنين (علیه السلام) خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شريك نباشم و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟ آفريده نشده ام كه غذاهای لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پرواری كه تمام همت او علف و يا چون حيوان رهاشده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده و از آينده خود بی خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند؟ آيا مرا به بازی گرفته اند؟ آيا ريسمان گمراهی در دست گيرم؟ و يا در راه سرگردانی قدم بگذارم؟ گويا می شنوم كه شخصی از شما می گويد: (اگر غذای فرزند ابيطالب همين است، پس سستی او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است.) آگاه باشيد! درختان بيابانی، چوبشان سخت تر اما درختان كناره جويبار را پوست نازك تر است، درختان بيابانی كه با باران سيراب می شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است. من و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چونان روشنایی يك چراغيم، يا چون آرنج به يك بازو پيوسته به خدا سوگند، اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آن روی برنتابم و اگر فرصت داشته باشم به پيكار همه می شتابم و تلاش می كنم كه زمين را از اين شخص مسخ شده (معاویه) و اين جسم كج انديش، پاك سازم تا سنگ و شن از ميان دانه ها جدا گردد. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
گزارش موضوعات مهم نامه ۴۵ بند ۱ تا ۲.mp3
4.67M
🔊 گزارش موضوعات مهم نامه ۴۵ بند ۱ تا ۲ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 طرح «باعلی تا مهدی» علیهما السلام ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۷۰) 📚 انتشارات عهدمانا پدر کارپیانس به استقبال آنها آمد و گفت: « بفرمایید داخل که مردم منتظر شما هستند. » داخل کلیسا گرم بود و با این همه نیمکتها پر از جمعیت بود ، اما چنان سکوتی حاکم بود که وقتی قدم بر می داشتند صدای گامهای آنها در سالن پیچید . همه از جا برخاستند . همهمه ای فضای سالن را پر کرد . پدر کارپیانس ، بازوی کشیش را گرفته بود و از راهروی بین نیمکتها عبور داد . مردمی که سالها بود کشیش را ندیده بودند به گرمی از او استقبال می کردند. کشیش مثل یک کاردینال ، با تکان دادن سر و دست به آنها پاسخ می داد و گاهی هم با پیرمرد یا پیرزنهایی که می شناخت و سابقهٔ دوستی با آنها داشت ، احوال پرسی می کرد . کشیش و سرگئی در ردیف جلو نشستند . پدر کارپیانس پشت تریبون که سمت چپ محراب زیر صلیب بزرگی قرار داشت ، ایستاد و از حاضران خواست که بنشینند . کشیش احساس کرد که از احترام و استقبال مردم خوشحال شده است و کمی هم به وجد آمده است. هنوز شیرینی و هیجان استقبال را در دل داشت که به خود نهیب زد و فکر کرد که نباید اجازه بدهد غرور و تکبّر او را به هیجان بیاورد . مگر او کیست ؟! مگر خادم و خدمتگزاری بیش در کلیسا نبوده و نیست ؟! به یادش آمد که علی نه در برابر تشویقهای دوستان و نه دشمنان و مخالفان و منتقدان ، تغییری نمی کرد . نه از تشویقها به وجد می آمد و نه از توهین ها خشمگین می شد و می گفت : « چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خورده اند . » کشیش می خواست شعف و شوق ناشی از استقبال چند لحظه پیش را از خود دور کند ، تا جزء فریب خوردگان نباشد. ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵 چنگ زدن به ریسمان الهی 💠 استوارترین وسیله ای که می توانی به آن چنگ زنی ، رشته‌ای است که بین تو و خدای تو قرار دارد. 📜 ، بخشی از نامه ۳۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا