#ماه_عاشقی
خب بچه های گل
امروز روز دوم چله زیارت عاشورا هست
امروز به نیت سلامتی امام زمان (عج) و شهید نوید صفری
التماس دعا
ᘜ⋆⃟݊🖤•✿ꕥ⊰••""••━━━•─
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
دخترای گل از امروز سعی میکنیم یه دونه از دعاهای اصلی که در زیارت عاشورا میخوانیم رو بزاریم👆👆👆👆
و یکی از هفتاد و دو تن شهدای واقعه کربلا رو معرفی کنیم👇👇👇👇
#ماه_عاشقی
#ستاره_های_کربلا
⚫️ ابراهیم بن حصین اسدی ✨
از شهدای کربلا و اصحاب دلاور امام حسین (علیه السلام) بود ؛ 🖤😇
از جمله کسانی که سید الشهدا (علیه السلام) در لحظات تنهایی ، نام برخی از یاران را می برده و صدا می زده است : ” و یا ابراهیم بن الحصین … ”
. وی بعد از ظهر عاشورا در کنار امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید .
ᘜ⋆⃟݊🖤•✿ꕥ⊰••""••━━━•─
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن
#آشنایی_باامامان_و_پیامبران
🖤 این قسمت : #امام_حسین (ع)
داستان ورود امام حسین به کربلا
#محرم
#ماه_عاشقی
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
.
من آقای مداح نیستم!
ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم!
اینطور رسم است که روضهخوانها هر شبِ محرم، روضهی یکی از شهدا را بخوانند.
من هم میخواندم، اما به سَبکِ خودم!
مثلا شبِ اول که روضهی مسلم، باب است، از آنجایی میخواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهمآور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند میروند!
هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیدهها که به همین راحتی حسین را رها میکنند...
هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همهشان هم که بروند، خودم هستم...
بعد هم دوید سمتِ خیامِ بیبیها، آرامشان کرد، دلداریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند...
باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زنها و بچهها...
هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ...
یا مثلا شبِ چهارم که روضهی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پردهی کجاوهها را انداخت تا یک وقت این زنها و بچهها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچهها را مشغول بازی کرد، زنها را گرمِ تسبیح...
همان روز، بینِ خیمهها آنقدر دوید و آنقدر به دانهدانهشان سر زد و به تکتکشان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...
یا مثلا وقتی قرار بود روضهی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد!
برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتلها حسین را بلند کرد و به خیمهگاه رساند...
اما نوبت به دو آقازادی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمهگاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمهگاه بیرون نیامد، میخواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند....
در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همهی روضهها را به زینب گره میزدم...
آنقدر از زینب میخواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم...
بعد تازه آن وقت روضهی اصلی را رو میکردم...
حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد...
حالا تازه دویدنهایش شروع شده...
اول باید یک دور همهی بچهها و زنها را فرار بدهد...
یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد...
یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند...
در تمام این دویدنها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد...
بعدِ غارتِ خیمهگاه، باز دویدنهای بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچهها را پیدا کند...
بچهها را بشمارد و هی توی شماردنها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچهها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شدهها را پیدا کند...
بعد باز دور بعدیِ دویدنهایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زنها و بچهها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد....
تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود...
از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدنهای زینب شروع شد!
زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچهای از آن بالا پایین نیفتد...
تا یک وقت، سری از بالای نیزهها فرونیفتد...
من آقای مداح نیستم
ولی اگر بودم
تمام این ده شب، روضهی دویدنهای زینب را میخواندم...
آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضهها از همه جا جمع میشد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضههای زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد...
✍ ملیحه سادات مهدوی
اجر این روضه و اشکی که با خوندن این چند سطر به چشم کسی بیاد، تقدیم به پدر و مادرم که همه چیزم و بطور خاص محبت اهلبیت رو مدیونشون هستم.
#محرم
ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
بسم الله الرحمن الرحيم
آپارتمان مسکونی ۶۸ متری
نزدیک به میدان نماز شهرری
تک خوابه
طبقه اول
تراس کوچک ✅
پارکینگ و آسانسور ✅✅
۳ سال ساخت
دارای مستاجر ۳۴۰ میلیون پول پیش تا آخر شهریور
متری ۷۵ میلیون تومان
توضیحات: ساختمان دونبش و ۶ طبقه است
فقط طبقه اول دواحدی است
شماره تماس
0921297954
1.49M
توضیحات مربوط به این اپارتمان لطفا اگر دغدغه ی کار امام زمانی دارید ، حتما گوش بدید و ۴ تا درخواست ازتون کردم ، در حد توانتون انجام بدید!!
مثلا اولیش دعا کردن
دومیش خوندن سوره یس هدیه به امام جواد ع
و ......👆👆👆👆👆
YEKNET_IR_roze_shabe_2_moharram1399_haj_mohammadreza_taheri.mp3
8.05M
🔳 #روضه #روز_دوم
روضه ی ورود به کربلا💔
السلام علی القلب الزینب الصبور😭
🎤 محمدرضا طاهری
#محرم
ᘜ⋆⃟݊🖤•✿❅⊰━━━•─
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
قصه کربلا( قسمت دوم).mp3
15.09M
🦋🌿🦋🌿
سلام بر حسین🖤🖤🖤
⭐️قصه کربلا( قسمت دوم)💦
🔻السلام علی الحسین...💕
#قصه_صوتی #قصه_شب
#امام_حسین #محرم
⊰᯽⊱≈─✨⭐️─≈⊰᯽⊱
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
🌺🌱
مامان جونیا خسته نباشی 😍
الهی که همه کارهای امروزت
اعم از خوشحال کردن آقایی ♥️
بازی با بچه ها...🌱
پختن و شستن و جمع کردنت ...
بشه باقیات الصالحاتت☘
فقط با یه♡ سوره #واقعه♡ اجر امروزت رو کامل کن😍
ᘜ⋆⃟݊🌻•✿❅⊰━━━•─
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاش به سمت آسمون
ستارهها رو میشمرد ...
کلیپ روضه حضرت رقیه س
💐روزے یڪ صفحہ از #قرآن ڪریم💐
✅به همراه ترجمه و تفسیر😍
🌟 #سوره_توبه
☘ #صفحه_189
https://eitaa.com/afchanginahjolblagheh