44.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زخم چشم انواع مختلفی داره
مثلا :
چشم زخم مهربان : گاهی از رو دوست داشتن ، خاله و عمه و دایی و مامان و بابا و ،،، چشم زخم میزنند
علائم این زخم چشم : سردی دست و پا و گرمی بدن
چشم زخم حسادت : از سر حسادت و بغض و کینه است
دردهای متحرک در جاهای بدن که با دارو برطرف نمیشه !
چشم زخم حسرت : اگر کاری کنی کسی حسرت بخوره ، مورد زخم چشم قرار میگیری
چشم زخم خویشتن: گاهی انسان خودش خودش رو چشم میزنه
چشم زخم تلمبار شده :
چشم زخم آنی و لحظه ای :
با ما باش
تا تمام این مواردی که تو کلیپ گفته شد ، رو براتون بگیم
خواهش میکنم زخمچشم رو جدی بگیرید
بهترین راه برا درمان ، سوره ی ناس و فلق که به زودی تفسیرش رو تو گروه خواهیم گذاشت !
لطفا عزیزانت رو ازین موضوع خوب آگاه کن ، که ۹۰درصد مشکلات ، ریشه در همین زخمچشم داره
https://eitaa.com/joinchat/3309502863C394f26f3d6
ali-fani-8.mp3
21.06M
🌱بسم ربالحجةعجلاللہتعالــــــیفرجـــہالشریفـــــ
🍃السلام علیک یا فارس الحجاز🍃
🍃السلام علیک ایها الحجه الثانی عشر🍃
- دعای عهد🌱
_وَاللّٰهُیَعلَمُمافيقُلوبِکُم🌱
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪالفـــرج
#امام_زمان
ᘜ⋆⃟݊🌻•✿❅⊰━━━•─
هر کسی رو که بخوام،
با کمک خودم تاییدش میکنم🌱
وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ
سوره آل عمران آیه ۱۳
#جهت_نما
یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!!
قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم!!
"پطروس"
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!!
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!
پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!!
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!!
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!!
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!!
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!!
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر ازقهرمان بود!!*
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!*
شهید ابراهیم هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!!
شهید حسین فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!!
شهید حاج محمدابراهیم همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد...!!!
شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!!
شهیدان مهدی و مجید زین الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!!
شهید حسن باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!!
شهید مصطفی چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!!
شهيد محمد قنبرلو
كسي كه خبر شهادتش را به اسم شكار بزرگ در اخبار بغداد اوردند
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!
ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!
یه روزی یه لره...
یه روزی یه ترکه...
یه روزی یه عربه...
یه روزی یه قزوینیه...
یه روزی یه آبادانیه...
یه روزی یه اصفهانیه...
یه روزی یه شمالیه...
یه روزی یه شیرازیه...
مثل مرد جلو دشمن ایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمان نکند!!!
لره............. شهید بروجردی بود!
ترکه........... شهید مهدی باکری بود!
عربه........... شهید علی هاشمی بود!
قزوینیه........ شهید عباس بابایی بود!
آبادانیه........ شهید طاهری بود!
اصفهانیه...... شهید ابراهیم همت بود!
شمالیه........ شهید شیرودی بود!
شیرازیه....... شهید عباس دوران بود!
و..... مردان واقعی اینها بودند!!!
*ای کاش، گاهی از این مردان واقعی و بی ادعا هم یادی کنیم...!!!
روحشان شاد و يادشان گرامی
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ