eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
704 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
193 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. عزادار حقیقی ✍ چمن‌خواه امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند:«من کشته‌ی اشکم و هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند؛ مگر آنکه از برای مصیبت‌هایم، گریه می‌کند.» عزاداری برای ائمه اطهار(علیهم السلام)، به خصوص امام حسین (علیه‌السلام)، نه تنها شیعیان، بلکه برای آیین‌های دیگر هم از اهمیت خاصی برخودار است. قدرت سازندگی و آثار یک عزاداری صحیح و منطبق با هدف اصلی قیام سیدالشهدا(علیه‌السلام) به قدری زیاد است که اگر عزاداران از این وسیله استفاده کافی و صحیح را ببرند، مانع نفوذ آفات در آن می‌شوند. عزاداران مانند مؤمنان، دارای درجاتی هستند که میزان قرب آنان را به معصومین(علیهم‌السلام) نشان می‌دهد؛ گرچه تمامی درجات دارای اجر و ثواب می‌باشند. درجه‌ی اول: شخصی از مصیبت وارده به امام حسین غمگین و ناراحت می‌شود، بدون اینکه این ناراحتی را نشان دهد. این پایین‌ترین درجه است. در زیارت وارث چنین آمده است:«خداوند لعنت کند امتی را که تو را کشتند و به تو ظلم کردند و خدا لعنت کند امتی را که خبر چنین جنایتی را شنیدند و به آن راضی شدند. درجه دوم: در این مرحله عزادار غم و نارضایتی خود را به شکل‌های گوناگون از قبیل: گرفتگی چهره، گرفتن حالت بغض، گریه کردن، پوشیدن لباس عزا و به سینه زدن و...بروز می‌دهد. در این درجه هم پیروان دیگر آیین‌ها وجود دارند. درجه‌ی سوم: شیعیان در این درجه، بیشترین نفرات هستند. عزادار نفرت خود را نسبت به عاملین مصیبت و جنایت در حق سیدالشهدا(علیه ‌السلام) و یارانش و به طور کلی همه معصومین اظهار می‌کنند و بر آنها لعن و نفرین نثار می‌کنند. آنچه موجب پیشرفت عزادار از درجه دوم به درجه سوم شده است. شناخت وی نسبت به ائمه(علیهم السلام) می‌باشد. از آفت‌های عزاداری می‌توان به حذف شدن عنصر معرفت از عزاداری‌ها و محوریت، مسائل عاطفی و تکیه بر ظواهر است. اصلی‌ترین آفت این است که عزادار بدون شناخت کامل دقیق از مسئله عاشورا بخواد به آن عمل کند و عزاداری برای او همچون دیگر عبادات دینی، یک عادت شود. امام صادق (علیه‌السلام) در این مورد فرمودند:«خداوند هیچ عملی را جز با شناخت نمی‌پذیرد». درجه‌ی چهارم: در این درجه که از آن شیعیان است. فرد بیشتر دوست دارد در مورد معصومین بداند و به همین خاطر به سراغ منابع و کتاب‌هایی در این باب می‌رود تا آگاهی‌های خود را بالا ببرد و یا پای سخنرانی‌های پرمحتوا و ارزشمند می‌نشیند. مهم‌ترین منابع شناخت اهل بیت (علیهم السلام): قرآن کریم، زیارت عاشورا، جامعه کبیره، زیارت ناحیه مقدسه می‌باشد. درجه‌ی پنجم: این درجه از درجه قبلی کامل‌تر و پربارتر و از معرفت عمیق‌تری برخوردار است. در این درجه عزادار که دیگر یک عزادار حقیقی شده به مودت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) و نیز به حس انتقام نسبت به دشمنان آنان دست یافته است و عزادار بیشتر به عمل کردن رو می‌آورد. عزادار واقعی کسی است که با شناخت کامل به ائمه و راه آنها تمام رفتار و سکنات خود را در مسیر مولا و امامش قرار می‌دهد. یک عزادار واقعی اگر به درجه پنجم برسد و معرفت کامل نسبت به امام و هدف امامش داشته باشد، به یک منتظر حقیقی تبدیل می‌شود و پیوند بین امام حسین(علیه‌السلام) و حضرت مهدی(علیه‌السلام) را پیدا می‌کند. حق را می‌شناسد و از باطل دوری می‌کند. و همیشه برای او «کلُ یومٍ عاشورا و کلُ ارضٍ کربلا» است. @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
. #ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشست‌های «در آستانه‌ی قله» 1️⃣ جلسه‌ی یکم: ریشه‌های ما 🔰 ارائه‌دهنده: اس
🔶🔹 سلسله نشست‌های «در آستانه‌ی قله» 2⃣ جلسه‌ی دوم: ریشه‌های ما(۲) 🔰 استاد ارائه‌دهنده: مهندس‌محمدعلی‌شکوهیان‌راد 🗓 زمان: شنبه‌ ۲۷مردادماه ۱۴۰۳ ⏰ ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹ 📍مکان: قم، بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه‌ی ۶، سازمان تبلیغات اسلامی 🆔 ثبت‌نام: @Ketabsal003 @AFKAREHOWZAVI
به‌نام‌او مرواریدی داشتیم زیبا و پر تلألو در رشته‌ای از مرواریدها. مرواریدی داشتیم از قبلِ تاریخ تا ۵۲ سال پیش، در تلاقی دو بحر، به نام بحرین. مرواریدی درون فیروزه نیلگون همیشه پارس. ناگهان چشم بیگانه به آن افتاد و او را از گردن آویز زیبای‌مان ربود. مانند دست کودکی که از مادر کنده شود آن‌هم به ظلم. ما ماندیم و حسرت ربودنش. ۵۲ سال است که جای نبودنش درد می‌کند؛ دردی از جنس خیانت و بی‌لیاقتی، دردی شبیه دستکش مخملی و دست چدنی، دردی از جنس ردپای روباه‌پیر. 🖊فاطمه میری‌طایفه‌فرد @AFKAREHOWZAVI
. 🍃بسم رب شهدا و صدیقین🍃 ✍بغدادی دلتنگم... ترسم از این است که امسال لیاقت حضور در آن میعادگاه عظیم را نداشته باشم. میعادگاهی که خوب می دانم از ابتدای خلقت بشر چه دل هایی برای آن خون شده است و چه جان هایی بی جان. وحالا پس از قرن ها ،شکنجه،اسارت،شهادت،رشادت به آسانی در دستان ما قرار داده شده .نمی دانم چقدر قدر دان این نعمت عظیم بوده ام🙏. می گویند رنسانس نقطه ی عطفی در تاریخ تمدن بشری است ولی آیا روی آوردن به ماده گرایی و پشت پا زدن به معنویت تمدن ساز خواهد بود؟ شاید کمی باید از بالا تر ها نظر بیفکنیم ... جایی در نزدیکی های آسمان ... آنوقت است که خواهیم دید نقاط عطف تاریخ ،بعثت پیامبران است همان هایی که دارای عزم قوی هستند... گریه بر سید و سالار شهیدان باران رحمتی ست برای اتصال به آن بی نیاز بی همتا...که حتی انبیا و اولیاء الهی نیز از آن بهره ها برده اند و به شوق رسیدن به کاروان نینوا راهی سرزمین کربلا شدند حتی در زمانی بسیار دورتر از کربلای سال ۶۱ هجری... 《ما من نبی الا و قد زار کربلا و وقع علیها》 و اربعین تحقق تمام آن آرمان هاست ...نشسته ایم به انتظار دیدن جلوه های بی نظیر عاشورا ...که در اربعین به بار خواهند نشست و دیدگان جهانیان را مبهوت خود خواهد ساخت... هم سفر می شوم در مسیری چند هزار ساله با انبیاء برای هجرت از تعلقات دنیا به سوی کوی دوست... و خوب می دانم این هجرت یک کوچ دسته جمعی ست به سوی دیار یار... از انجا که یار یدالله را با جماعت قرار داده هم عهد می شوم با عهد اَلَست و یک دست می شویم برای آن حرکت کاروانی که قرن ها ست بشریت را با خود همراه کرده است. همان کاروانی که نوح (ع) و مومنین را بر کشتی نجات سوار کرد و موسی(ع)را با بنی اسرائیل از نیل عبور داد و ... و حالا در انتهای تاریخ، پیاده روی اربعین لبیک به ندای《هل من ناصر ینصرنی》امام است. من نیز خود را به سیل عشاق الحسین(علیه السلام) خواهم رساند و پا به پای زینب کبری(سلام الله علیها)و امام سجاد(علیه السلام)و اسرای دشت نینوا و جابر ابن عبدالله انصاری و عطیه حرکت خواهم کرد و با این کاروان که فرا زمانی شده است خود را خواهم رساند به یکی از علامت های مومنین که زیارت اربعین اوست. دشمنان خدا این را خوب فهمیده اند کمر بسته اند برای تحریف آن و می خواهند جز عبادتی سطحی چیزی از عظمت متعالی آن باقی نماند...وگرنه این سیل به خروش آمده آنها را هم با خود خواهد برد... پس تا پای جان می مانیم بر سر احیای امر اهل بیت که اگر از هر کاری در راه پیشرفت این کاروان دریغ کنیم معلوم نیست چه مقدار ظهور را به تاخییر انداخته ایم و بشریت را از ظهور افتاب عالم تابش محروم کرده ایم. در این غافله جاماندگان نیز جا نخواهند ماند حسرت نوری می شود برای ملحق کردن جان ها به جانان... 《من کان فینا باذلا مهجته موطنا علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا》 🌱🌱🌱🌱🌱 برگرفته شده از قسمت اول کتاب قدم عاشقی اثر استاد عابدینی @AFKAREHOWZAVI
. خاص‌ترین هجرت نجمه‌صالحی هجرت در زندگی بشر و پیشرفت و تحول و ایجاد تمدن‌های جدید نقش تعیین‌کننده‌ای داشته است. مهاجرت معمولاً هدفی دارد و در پی آن هدف، حرکتی رخ می‌دهد. هجرت انواعی دارد اما شاید بتوان گفت بهترین نوع هجرت، هجرت از دنیای گفتار به دنیای نوشتار است. یعنی روزی که تصمیم می‌گیریم قلم به دست بگیریم و در قالب کلمات مکتوب، فکر کنیم. یعنی روزی که تصمیم می‌گیریم هر روز بنویسیم و هر روز روی کاغذ با خودمان و دیگران حرف بزنیم و با نوشتن، شخصیتی متفاوت از خود را بشناسیم. هنگامی‌که درباره چنین مهاجرتی با دیگران صحبت می‌کنم، پرتکرارترین سوالی که با آن مواجه می‌شوم این است: "از چه بنویسم؟" در پاسخ می‌گویم "ببینید چه چیزی شما را به نوشتن وا می‌دارد؟ غم؟ یا شادی؟ بلاتکلیفی؟ یا نیاز به هم‌صحبتی؟ نیاز به تخلیه‌ی هیجانی؟ یا شروع یک کار جدید؟ یا... همان را بنویسید!" در واقع این پیشنهاد، برای انگیزه دادن است، برای اینکه دست به قلم شوند اما گاهی بعد از این پاسخ، پشیمان می‌شوم! علت پشیمانی‌ هم مشخص است، چون یاد کسانی می‌افتم که هر بار به سراغ خواندن نوشته‌شان می‌روم و از قبل می‌دانم با چه چیزی مواجه هستم. مثلاً می‌دانم فلانی هر بار پست تازه‌ای می‌گذارد، موقع ناله کردن است یا دارد با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کند و‌‌‌‌‌‌‌... دلم برای قلم سوخت اما گاهی چاره‌ای نیست! نوشتن قدر و قیمتی بالاتر از این‌ها دارد که در وقتِ تجربه‌ی احساساتی ثابت به سراغش برویم. به نظرم در وقتِ خوشی باید نوشت. در وقتِ ناخوشی باید نوشت. در وقتِ سفر باید نوشت، در وقتِ تجربه‌ی احساسات متفاوت باید نوشت. نوشتن باید با روح و جان همنشین باشد. نوشتن باید به چیزی از جنس خود نویسنده بدل شود. قلم باید به رنگ‌وبوی نویسنده درآید. کلمات باید نماینده و رسانه‌ی افکار او در دنیای فیزیکی باشد و نباید به هیچ‌کدام از حالات روحی محدود شود. آدمی پر از خُلق و خوی بالا و پایین است، پر از حالات گوناگون، پر از تناقض. چه بسا درباره‌ی هر بخشی از وجود که بیشتر بنویسیم، به آن محدودتر شویم در حالی‌که ترجیح این است با آزادیِ تمام، قلم بزنیم! قلم را در دریای ژرف خیال رها سازیم و کلمات را همچو مرواریدی صید کنیم. نوشتن، همچون سفری است که هر روز با آن به کشف و شناخت جدیدی از خود و جهان پیرامون‌مان می‌پردازیم. این سفر، نه تنها به ما کمک می‌کند تا احساسات و افکارمان را بهتر درک کنیم، بلکه به ما این امکان را می‌دهد تا با دیگران نیز ارتباطی عمیق‌تر و معنادارتر برقرار کنیم. در این مسیر، ممکن است با چالش‌ها و موانعی روبرو شویم. گاهی اوقات، ممکن است احساس کنیم که هیچ چیزی برای نوشتن نداریم یا اینکه نوشته‌هایمان به اندازه کافی خوب نیستند. اما به یاد داشته باشیم که نوشتن، یک فرآیند است و هر نوشته‌ای، حتی اگر به نظرمان کامل نباشد، گامی به سوی بهبود و پیشرفت است. نوشتن، آیینه‌ای است که تمامیت وجود ما را به تصویر می‌کشد. با هر کلمه‌ای که می‌نویسیم، بخشی از خودمان را به جهان نشان می‌دهیم و این نشان دادن، به ما کمک می‌کند تا بهتر خودمان را بشناسیم و درک کنیم. نوشتن، نه تنها یک فعالیت روزمره، بلکه ابزاری است که به ما این امکان را می‌دهد تا با خودمان و دیگران در ارتباط باشیم، ارتباطی که از آن به تغییر، تحول و پیشرفت راه می‌یابیم. برای همین چیزهاست که می‌شود گفت: نوشتن بهترین هجرت‌ها برای خودآگاهی در مسیر رشد و تکامل است. پ‌‌.ن: به مناسبت ششمین دوره تدریس کارگاه یادداشت‌نویسی @AFKAREHOWZAVI
📣 بلای تبلیغ نامتوازن ، کار و زندگی است و شعار و نشان؛ هر دو حیاتی و انکارناپذیر است. ◻️ ضرب المثل «به عمل کار برآید به سخندانی نیست» را همه شنیده‌ایم؛ یکی از مصادیق عمل، «نوشتن» است، هر چه بیشتر بنویسیم از میدان مغناطیس ادعا و کلی‌گویی دور می‌شویم. 🔻به سخنرانی که نمی‌نویسد یا عبا و ردایش را از جامعه نویسندگان و سازندگان فرهنگ دور می‎دارد، عنوانی جز «حرّاف» نباید داد. 🔸نوشتن موج آفرین است، به جزئیات اجتماعی توجه می‌کند، دست خواننده را به آرامی می‌گیرد، احساسات را منطقی، مدیریت می‌کند، بر ادراک او تأثیر نرم می‌گذارد. ثمره‌ نوشتن در بزنگاه‌ عمل و اقدام بروز می‌یابد. 🖍 در حاشیه گذاشتن نوشتن و روایت مکتوب از سوی مدیران مجموعه‌های فرهنگی و دینی به ویژه حوزه علمیه، خیانتی راهبردی در برابر جامعه مؤمنان و تولید فرهنگ است. 📢 آیا نظام تبلیغ دینی با فربگی منبر روبه‌رو است؟! 🆔 @howzavian
«دختر نگون بخت ایران» در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ رژیم آل خلیفه که چندی پیش با حمایت انگلیس در بحرین حاکمیت یافته بود، رسماً اعلام استقلال کرد و ساعتی بعد دولت پهلوی، به عنوان نخستین کشور‌، این استقلال را پذیرفت و پس از آن، با حماقت تمام، در روزنامه های حاکمیتی، از شوهر دادن پاره تن خویش به اجوی غاصب، اعلام رضایت کردند! آنهم دختری که از دوران هخامنشیان و ساسانیان یک بخش از سه بخش یک ساتراپ (استان) ایران و محل پایگاه اسپهبد بزرگ نیروی دریایی این سلسله‌های پادشاهی بود! این دختر نگون بخت، از ثروت هم که چیزی کم نداشت و امروزه به رده نهم ذخیره «میدان نفتی» دنیا صعود کرده است؛ آه که انگلیس ها درست می دانستند چه لقمه ی چربی برای خود پیچیده اند! البته که شوهر دادن دختر ثروتمند ایران، بدون پرداخت شیربهاء از جیب والدین انجام نشد و در ازای بخشش او، سه جزیرهٔ ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی که به اشغال نظامی انگلیس درآمده بود، تخلیه و با ورود نمادین نیروهای ایران، به ایران بازگردانده شد‌! بلی، وقایع این چنینی را باید برای نسل امروز بسیار گفت؛ آن روزها ناموس می دادیم تا ناموسمان را پس بگیریم؛ اعطای خاک می کردیم؛ تا خاکمان را پس بگیریم و خبری از «جان می دهیم اما خاک را نه» هرگز و هرگز در کار نبود! در حالی که در روزگار فعلی، آن رژیم جعلی، در هزاران کیلومتر آن‌ورتر، از ترس تهدید ایرانی ها، خواب از چشمان ناپاکش، ربوده گشته و از اضطراب افتاده بر جانش، هر روز یک کشور را واسطه می کند تا بلکه مانع انتقام ایرانی ها شود! ✍🏻 فاطمه‌ شکیب‌رخ @AFKAREHOWZAVI
. تشکیل دولت مقاومت و افول تدریجی صهیونیست‌ها ✍زينب نجیب ۳۲ سال از عمر نکبت بار صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی می‌گذشت که صحنه جدیدی در تاریخ بشر ورق خورد و آن چیزی نبود جز، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران. همان دستِ قدرت خدا، که اگرچه در ایران نمایان شد، اما اوضاع منطقه و حتی جهان را از خود متأثر کرد. در میان تاثیرات شگرف جهانی این انقلاب و ضربه‌های شدید و عمیقی که بر سیاست‌های استکباری وارد ساخت از همه سریع‌تر و آشکارتر ضربه به دولت صهیونیستی بود. اولین تغییر، تعطیلی سفارت دولت جعلی اسرائیل در تهران و تبدیل آن به محل رسمی نمایندگان سازمان آزادی‌بخش فلسطین بود. امواج پرقدرت این انقلاب می‌رفت تا با شعار آزادی فلسطین به قطع غده سرطانی اسرائیل بیانجامد و هیچ اتفاقی حتی جنگ ۸ ساله نتوانست این آرمان بزرگ را از ملت ایران بگیرد. این آرمان جمهوری اسلامی بود که خون تازه‌ای در رگهای فلسطینیان دمید و گروه‌های مجاهد فلسطین مسلمان و مقاومت لبنان، جبهه نیرومندی در برابر دشمن گشودند. جبهه‌ای موسوم به جبهه‌ی مقاومت. از آن روز به بعد، فلسطین به جای تکیه به دولت‌های عربی، به جوانان و ایمان عمیق آنها و مردان و زنان فداکار خود تکیه کرد. و لبنان دیگر محلی برای تاخت و تاز صهیونیست‌ها نبود و این شد کلید فتح و موفقیت آنها. این روند ادامه داشت تا اینکه منجر به شکست ذلت بار رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ میلادی و ناکامی آن ارتش پرمدعا در ۲۰۰۸ میلادی شد همان که سبب فرار از جنوب لبنان و عقب نشینی مفتضحانه‌‌ی آنان از غزه و در یک کلام منجر به تشکیل دولت مقاومت در غزه و تبدیل ملت فلسطین از یک مجموعه انسان‌های درمانده به ملت امیدوار و مقاوم شد. اگرچه این تغییر صحنه سبب شد تا دشمن نیز ساز و کار خود را تغییر دهد و با همدستان خود به دنبال خاموش کردن مقاومت و اعتراف‌گیری از گروه‌های فلسطینی و دولت‌های عرب برای مشروعیت بخشیدن به اسرائیل باشد؛ اما آنچه پادزهر همه این بازی‌های خیانت‌آمیز شد، همان روحیه مقاومت در گروه‌های اسلامی و ملت فلسطین بود. همان مقاومتی که رهبر انقلاب معنا کرد: "معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق می‌داند، راه درست می‌داند، و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند و او را متوقّف کند؛ این معنای مقاومت است."۱۳۹۸/۰۳/۱۴ رهبر انقلاب همیشه علاج مسئله‌ی فلسطین را مقاومت معرفی می‌کنند و این راه را منتهی به پیروزی می‌دانند چنانچه به این مهم بارها تأکید کرده و پیش‌بینی کردند که جوانان فلسطینی مقاومت خواهند کرد: "علاج [مسئله‌ی فلسطین ] عبارت است از ایستادگی و مقاومت شجاعانه. ملّت فلسطین و عناصر فلسطینی‌ و سازمانهای فلسطینی بایستی با جهاد فداکارانه‌ی خودشان، عرصه را بر دشمن صهیونیست و بر آمریکا تنگ کنند؛ راهش فقط این است و همه‌ی دنیای اسلام هم باید به اینها کمک کنند؛ همه‌ی ملّتهای مسلمان باید از فلسطینی‌ها پشتیبانی کنند و حمایت کنند؛ این علاج است. البتّه عقیده‌ی من این است که سازمانهای مسلّح فلسطینی خواهند ایستاد، مقاومت را ادامه خواهند داد؛ راهش مقاومت است. این مقاومت خوشبختانه امروز در منطقه‌ی غرب آسیا مخصوص فلسطین نیست، در یک دایره‌ی وسیع‌تری از فلسطین این مقاومت وجود دارد و روز‌به‌روز ان‌شاءالله این مقاومت بیشتر خواهد شد."۱۳۹۸/۱۱/۱۶ در ادامه راه مقاومت، جبهه‌ی مقاومت مجهزتر نیز شد. "معادله‌ى مقاومت در منطقه با کمک جمهورى اسلامى تغییر یافت. تبدیل و ارتقاء سنگ در دست فلسطینیان به «موشک جواب موشک» در غزه و سایر مقاومتهاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود."۱۳۹۰/۱۱/۱۴ رژیم صهیونیستی به دنبال خنثی کردن پاسخ‌های گاه گاه فلسطینیان بود که عملیات طوفان‌الاقصی توسط جوانان شجاع فلسطین، طراحی و عملیاتی شد. عملیاتی که اسرائیل را مبهوت کرد.اگرچه رهبر انقلاب آن را ترمیم ناپذیر خواند و آنها کوچک‌انگاری کردند اما با گذشت زمان پیش‌بینی‌ها خودش را نشان داد: "پیش‌بینیِ روشن‌بینانِ دنیا، چه اینجا و چه جاهای دیگر، این بود که در این قضیّه آن که پیروز خواهد شد مقاومت فلسطین است، آن که شکست خواهد خورد رژیمِ خبیثِ ملعونِ صهیونیست است؛ این دارد اتّفاق می‌افتد و همه می‌بینند این را." ۱۴۰۲/۱۰/۱۹ "فلسطینی‌ها در ماجرای طوفان‌الاقصیٰ وارد میدان شدند، عمل کردند، اقدام کردند و دشمن را در کنج میدانی قرار دادند که هیچ راه فراری و وسیله‌ی نجاتی برایش وجود ندارد."۱۴/۰۳/۱۴۰۳ "شکست یعنی چه؟ شکست یعنی همین. گفت حماس را از بین میبریم، نتوانست؛ گفت مردم غزّه را منتقل میکنیم، نتوانست؛ گفت جلوی اقدامات مقاومت را می‌گیریم، نتوانست. 🔗ادامه متن در صفحه‌ی نویسنده @AFKAREHOWZAVI
اربعین «قوّت جبهه‌ی مقاومت اسلامی است که این ‌جور اجتماع عظیم میلیونی راه می‌افتند به سمت کربلا، به سمت حسین، به سمت قلّه و اوج افتخار فداکاری و شهادت که همه‌ی آزادگان عالم باید از او درس بگیرند.»(بیانات رهبر انقلاب، ۱۳۹۸/۰۷/۲۱) و ملت ایران که پرچمدار این حرکت بزرگ است بدون شک تحقق آینده ای به مراتب بهتر از امروز را خواهد دید و به آرمان‌ های بزرگ اسلامی دست خواهد یافت. منفرد @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺هنوز مشعل المپیک روشن است؟؟ 🔻معاملات جهانی به رونق خود باقی است؟؟ 🔺نان دنیا گرم و آبش سرد است؟؟ 🔻خب خوب است همه چیز جهان سر جایش است... در گیر و دار حال خوب دنیا چه اهمیت دارد که محمد امروز چه حالی داشته است... محمد ابوالقمصان را می‌گویم همو که پابه‌پای همسرش نه ماه شب را به روز گره زد و روزها را یکی یکی شمرد تا بالاخره سر آمد... نه ماه انتظار زیاد است... برای مادری که از ترس بار شیشه، سخت نشست و برخاست کند، نه ماه زیاد است که به جای سه نفر، یک نفرنفس بکشد و باز هم لبخند بزند ... انتظار خانه محمد سر آمد و نه ماه تمام شد و دوقلوها به دنیا آمدند... حتماً چندین و چند بار هزاران اسم برایشان انتخاب کرده و اخر سر دو تا از قشنگترین آن‌ها را کنار گذاشته تا صبح امروز که برایشان شناسنامه بگیرد ... اشتیاق پدر شدن محمد دیدنی بود وقتی به ثبت احوال رسید... اسم دوقلوها روی کاغذ شناسنامه ثبت شد و پیش از آنکه به اندازه یک صبح تا غروب زندگی کنند مهر شهادت سهم صفحه سفید تولدشان شد... ولادت: ۱۳ آگوست ۲۰۲۴ شهادت: ۱۳ آگوست ۲۰۲۴ یادم رفت از مادر دوقلوها بگویم که در این نه ماه چه کشید و حالا فرشته‌ای است که با دوبال خونی به آسمان پر کشید... چه اهمیتی دارد مادر دوقلوها چه کشید... از المپیک چه خبر؟؟ @AFKAREHOWZAVI
. نه‌ ماه ✍زهرا نجاتی نه ماه منتظر مانده بود. نور؛ تمام این نه ماه، لحظه به لحظه چشم کشیده بود تا بالاخره چشمش به دوقلوها روشن شود. خودش لاغر بود و داشتن دوقلو در شکم همیشه کوچکش کار آسانی نبود آن هم با این شرایط تحریم و کمبود غذا و مخلوط آرد و علوفه. سختی ای بود که گاهی مادرها، از آن شانه خالی می‌کنند اما نورا و محمد تصمیم گرفته بودند قدر نعمت را بدانند و ناشکیبا نکنند. نور تا آخر هم غر نزد فقط گاهی وقت و بی وقت که باید جابه جا می‌شد^مثل همه زنهایی چون خودش_ نفسش از درد و فشار در سینه حبس می‌شد و بعد با آهی که سعی می کرد محمد را بیدار نکند، جا به جا می‌شد. بالاخره این نه ماه با تمام اضطراب‌های موشک‌های ناگهانی و غم و اندوه شهادت پدرها و مادرها و نزدیکان گذشت. بالاخره نور، بارشیشه اش را به سلامتی زمین گذاشت. هردو باهم زل زده بودند به دستهای کوچک دوقلوها. چشمهایشان،لبهای کوچک و تشنه و منتظرشان.اندام کوچک و نحیفشان که میان این موشکباران سالم مانده بودند. نورا نفس عمیقی کشیده بود و به سجده رفته بود و خدا را شکر کرده بود تا اینکه... تا اینکه امروز صبح بابای دوقلوها رفت برای گرفتن شناسنامه. خیلی ذوق دارد پدری که نه ماه انتظار تولد کشیده.پشتش گرم می‌شود به فرزندانش.آن قدر که مهم نباشد از آسمان آتش می‌بارد یا موشک. بدود و خودش را بالاخره به دو میز کوچک ثبت احوالی برساند که احوالی برایش نمانده بس که شهادت به جای تولد ثبت کرده. 🔹مامور،مرد را که دید و برق شادی را توی نگاهش، ذوق کرد.مثل مَرد. خوب بود که جوان‌ها میان این آتشباران هفت هشت ماهه، هنوز شوق زیستن داشتند.شوق مبارزه و مبارز پروراندن. اما خب دیگر دنیا برای همه تلخ است این چندماه برای فلسطینی‌ها تلختر. اما چه باک! هنوز مشعل المپیک روشن است. 🔹محمد فکرش را هم نمی‌کرد که بلافاصله بعد از برگشت پیش دوقلوها و مادرشان، یانی فقط ساعتی بعد از ثبت تولد، قرار باشد مهر قرمز شهادت، کنار اسم دو فرزندش، بنشیند... فقط یک کلمه توانست بگوید:"صلی الله علیک یا اباعبدلله." و زانوهایش خم شد... از نور، نگویم... @AFKAREHOWZAVI
. روایت مهر و امید ✍س.غلامرضاپور نیت استخاره را هر جور می چرخاندم بازهم چهارتا چهارتا نهی می‌آمد. دلم گرفت. لابد قسمت نیست. آخرِ شب، دلشکسته رفتیم حرم بی‌بی. روبروی ضریح ایستادم و با زبان درمانده‌ها شروع کردم به حرف زدن. وسط همان حرفها بود که یاد مادرم افتادم. از پارسال هنوز نتوانستم مادرم را به زیارت ببرم. حتما گره کار به دست مادرم باز می‌شود. اینبار به نیت رضایت گرفتن از مادرم استخاره کردم. خوب آمد. بچه‌ها از ذوق به گریه افتادند. من که تا صبحِ یکشنبه داشتم از حکمت این دردِ ناغافل به خودم می پیچیدم، حالا که دردم کمتر شده و استخاره خوب آمده دارم فکر می‌کنم که با مادرم چطور صحبت کنم که دلش نشکند. اگر پشتِ گوشی گریه می‌کرد یقینا بی‌خیال استخاره می‌شدم و یکراست با همان درد کذایی می‌رفتم شمال . همیشه مادرها زود فکر بچه‌هایشان را می‌خوانند. تا من افکارم را جمع کنم، مادرم زنگ زد. مادرانه قربان صدقه‌ام رفت و حالم را پرسید. گفت: "به نیت خوب شدن دستت حدیث کسا و زیارت عاشورا خوندم." با تسبیح بلندی که از تسبیح‌های قدیمی خانه درست کرده هرشب قبل از خواب برای همه بچه‌ها صلوات می فرستد شبی دو ، سه هزارتا. اشک از گوشه چشمم سُر خورد و افتاد روی صفحه‌ی گوشی. وقتی برایش گفتم که چه خبر است، با مهربانی همیشگی‌‌اش خندید و گفت: "برید خدا به همراتون." نمیدانم مادرها چرا همیشه اینقدر مهربانند؟! @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
. #ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشست‌های «در آستانه‌ی قله» 1️⃣ جلسه‌ی یکم: ریشه‌های ما 🔰 ارائه‌دهنده: اس
E01-ریشه‌های ما.mp3
25.04M
📢 بشنوید 🔶🔹 سلسله نشست‌های «در آستانه‌ی قله» 📼 جلسه‌ی یکم: ریشه‌های ما (۱) 💢 محورهای موضوعی 1️⃣ نظریات حکمرانی در قرن معاصر؛ 2️⃣ ظهور نظریه‌ی سوم حکمرانی؛ 3️⃣ نظریه‌ی ولایت‌فقیه، به‌عنوان الگوی تمدن‌سازی؛ 4️⃣ نهضت‌سازی ۴۰ ساله‌ی امام خمینی (ره) تا حصول پیروزی انقلاب اسلامی؛ 5️⃣ آغاز مطالعه‌ی کتاب ولایت‌فقیه امام خمینی (ره)؛ 🔰 ارائه‌دهنده: استاد محمدعلی‌شکوهیان‌راد 📍مکان برگزاری: قم، بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه‌ی ۶، سازمان تبلیغات اسلامی 🆔 ثبت‌نام: @Ketabsal003 @AFKAREHOWZAVI ✍️ تمدن‌نگار | شکوهیان‌راد @SHRChannel 🌐 لینک: https://eitaa.com/joinchat/2793996420C418ac5a508
. بغض حسرت زینب رضوی (دهه هشتادی) خسته از درس، گوشیمو برمی‌دارم. ایتا رو میارم رو صفحه و گروه دوستامو باز میکنم. مثل چند روز گذشته نگاهمو میچرخونم بین پیامای خداحافظیِ بچه‌ها. [ویسِ خداحافظی] اشک راه دیدمو تار میکنه با هر سختی بود تایپ میکنم: «خداحافظ رفیقم، با امام حسین خوش بگذره.» یسریا حتی نمی‌خواستن خداحافظی کنن که دل کسی نشکنه، خیلی‌خوب کشیده‌بود بغض حسرتو. یکی یکی اسماشونو با شوق به لیست اضافه میکردن؛ با هراسمی که میخوندم اندازه رفتن خودم خوشحال می‌شدم. باز دوباره چشمام شروع به باریدن میکنه. هندزفری رو میذارم رو گوشمو شروع میکنم گشتن تو پلی‌لیستم. ۱.کم کم داره یادم میره... ۲.... ۳. ۴. ۵.تو رو خدا منو راه بده بغضم با صدای بلندتری میترکه، حرف‌های حاج‌آقا توذهنم پخش میشه. باشه، نمیخوای بیام؟ عیبی نداره، من کیم که شکایت کنم؟ من کیم که گله کنم؟ تو راضی باش، عیبی نداره یه گوشه می‌میرم به در خودم. تو راضی باش، قلبم شکست مشکلی نیست. به صورت خیسم دست میکشم و اشکامو پاک میکنم. دوباره میرم تو گروه و پیامای بچه هارو میخونم. یه عده دارن درمورد وسایل سفر صحبت میکنن و یه عده با بغض دارن از دیگران التماس میکنن. ما با هم سینه زدیم با هم گریه کردیم. نرید اونجا با امام حسین بهتون خوش بگذره مارو یادتون بره. برنگردید بگید انقدر حواسمون به کربلا بود که شمارو یادمون رفت. آخه ما همیشه و همه جا پیش اومدیم. با هم مشهد رفتیم، جنوب رفتیم. تو هیئتا کنار هم خادمی کردیم، اشک ریختیم. لااقل به حرمت اون اشکا مارو گوشه قلبتون داشته باشید، اونجا یادمون کنید. اصلا نوکره و خیالاتش، خداروچه دیدی شاید ارباب به دعای شما راهمون دادن. دلم دیگه طاقت نداره. از همه کسایی که عازمند خداحافظی می‌کنم و التماس دعا میگم. گوشی رو بستم و گذاشتم رو میز و خودم رو با مداحی‌ام و یک دنیا اشک تنها گذاشتم. @AFKAREHOWZAVI
. پدری رفت گواهی تولد... برگشت ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد دنیا بعد از تو روی خوش ندید علی‌اکبر: «یا علی! علی الدنیا بعدک العفی». شک دارید؟ داستان دوقلوهای غزه را بخوانید، تا شناسنامه بگیرند، شهید شدند. باز هم جای شکرش باقی‌ست، مادرش نماند. چه خوب شد مادرش هم شهید شد. خدا را شکر به مرگ مادری که دیگر در این دنیا کاری نداشت. فقط می‌ماند جواب این سوال: «بِأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت؟!» بماند به یادگار، یادگار تلخی از دنیای بی‌وفا، از بی‌خیالی ورم‌کرده‌های عرب و از جنایت کراوات‌‌زده‌های سفاک. چقدر طلب داریم از این دنیا، مسلمانی را؟! مسلمانی درست از مدل سلمان، ابوذر، علی.... و ما ادراک علی... چقدر دنیا تو را کم دارد پسرعلی(علیه‌السلام)... @AFKAREHOWZAVI
. صبحِ کافر، شبِ‌مسلمان ✍طیبه فرید پشت سرمان امیدیه است و پیش رویمان بندر ماهشهر و ماشینی که توی دست اندازی سیاه جاده قیقاج می رود به سمت نور.ساعت از دو نیمه شب گذشته.توی حرکت و لرزش ماشین این کلمات را تایپ می کنم. امروز بدجوری خُلقم تنگ بود.یادم‌نیست هیچ‌سفر اربعینی را بی حاشیه و‌عین‌آدم کوله ام‌را بسته باشم.کلا انگار قراراست هر کسی بار و بندیل سفر اربعینش را می بندد کمی از ترس آن شب خروج سید الشهدا از مدینه بیفتد توی جانش. فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً..... ترس از اینکه رد پای خودم را روی خاک مشایه می بینم یا نه. امروز، صبحش کافر بود و شب مسلمان.البته این ها حرف است،مخلوقات از ابتدای خلقت تسلیم محض بودند الا آدم...درباره دجله بی نوا هم روایت آمده که او کافر است و فرات مومن.بماند که زمان و مکان شرافتش را از آدم‌ ها می گیرد و حتما مردم حاشیه دجله آداب مسلمانی را رعایت نمی کردند وگرنه اگر رود و کوه و پدیده های غیر آدمیزادی اراده داشتند فرات به کفر نزدیک تر بود تادجله. داشتم می گفتم که صبحمان کافر بود.کافر حربی.... کلی کارهای نیمه کاره را داشتم می گذاشتم که بروم سفر‌ آن هم با چه فیلمی.از چهارنفر سه تایمان منتظر بودیم گذرهایمان برسد.ولی پستچی آمده بود با دو تا پاکت.استعلام گرفتیم مراحل صدور گذر سوم وسط کار متوقف شده بود.عملا همه برنامه هایمان به هم می ریخت.گذرنامه قبلی مان هنوز دو ماه زمان داشت اما قانونا زیر شش ماه می شد و این یعنی هیچی!داشتم فاتحه سفرمان را می خواندم اما خبرگزاری های رسمی که تا همین چند روز پیش گفته بودند طرف عراقی قبول نکرده اعلام کردند که گذرنامه های زیر شش ماه هم استثنائا برای اربعین امسال حق خروج دارند.دوباره تب و تابش افتاد توی جانم. تا با حول و‌ ولا کوله هایمان‌را ببندیم ساعت از سه و نیم بعد از ظهر هم گذشته بود.توی مسیر تلفنی بافامیل های رده الف خداحافظی کردم .فامیل رده الف یعنی آن‌هایی که خیلی به گردنمان حق آب و گل دارند.با خیلی ها هم خداحافظی نکردم اما خیلی بیادشان بودم وخودشان خبر نداشتند. تنش اتفاق های صبح گیر کرده بود توی حلقم. صدای ملاباسم که از باندهای ماشین سرریز کرد چشم‌هایم شروع کرد به سوختن و خیس شدن اسامیکم اسجله اسامیکم هله بیکم یا زوار هله بیکم تِزورونی ... کم کم اندازه چیزی که توی حلقم مچاله شده بود داشت کوچک و کوچکتر می شد.انگار یکی همیشه چند لحظه قبل از مهر و موم کردن لیست زائرهای اربعین اسم ما را می چپاند زیر همه اسم‌ها. جاده تاریک بود.سفر اربعین مومن بود اما از آن‌مومن های سختگیر..... انگار می خواست کمی از ترس آن‌ شب امام را بیندازد توی جانمان. کلمات آخر این متن را که می نویسم پیش رویمان آبادان است و پشت سرمان بندر امام .خواب آمده توی چشم هایم.چهل و هفت دقیقه دیگر تا شلمچه مانده. صبح‌مان کافر بود ،کافر حربی .شبمان اما مومن است.هر چند کمی سختگیر... انگار می خواهد سختی های زینب کبری را یادمان بیاورد وقتی بعد از چهل روز داشت بر می گشت سمت کربلا... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔰انتشار یادداشت نویسندگان مجله‌افکار بانوان حوزوی در روزنامه سراسری سراج ✍یادداشت "عزادار حقیقی"، سرکار خانم مخدره‌چمن‌خواه ✍یادداشت "مناسبتی" سرکار خانم بغدادی ✍یادداشت "خاص‌ترین هجرت"، سرکار خانم دکتر نجمه صالحی @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. روایت جنون ✍س.غلامرضاپور به چشم برهم زدنی باروبندیل بستیم و راهی شدیم. وقتی دوستم گفت در سفر اربعین امسالش دو سه بار و در جاهای مختلف مرا دیده، اصلا فکرش را هم نمی‌کردم این دیدن‌هایش سر از اینجا دربیاورد که دستِ دردم را بگیرم و باخودم تا کربلا ببرم. خورشید داشت بند و بساطش را از صفحه آسمان جمع می‌کرد و ما داشتیم به سرعت خودمان را به اربعینی‌ها می رساندیم، همین قدر طبیعی. اگرچه خواهرم می‌گفت : "دیگه باورت نمیکنم. اگه رفتنت قطعیه پس حتما دردت الکیه ." خودهم می‌دانم که درین مسیر خیلی چیزها طبیعی نیست. مثلا همه اوقات سال به هرسمت ایران که می‌روی مسیر پر است از رستورانهای اکبر جوجه و سفره خانه و کته کبابی و کباب برگ و قزل ماهی و .. که هرچقدر هم بابتشان پول می‌دهی باز ته دلت می‌گویی" هیچی غذای خونه نمیشه؛ ساالم، تمیییز، میدونی کی پخته؟ چی پخته؟" اما به سمت مرزهای عراق که می‌روی عنوان جدید موکب‌های سیدالشهدا روی دست عناوین دیگرِ جاده‌ها بلند شده و هرچه در موکب‌ها می‌دهند حتی آب و نانِ خالی مزه غذای خانگی می‌دهد. اصلا انگار فرق می‌کند آشپز، غذا را با چه نیتی پخته باشد. غذا که طعم محبت اهل بیت علیهم السلام می‌گیرد یعنی معجزه ، یعنی خرق عادت. طبق برنامه باید تا قبل از ساعت هشت صبح از مرز می‌گذشتیم. اما گاهی وقتی می‌خواهند نشانت بدهند که تدبیر سفر دست تو نیست، همه چیز تغییر می‌کند. چهل دقیقه به اذان ظهر عراق بود که رسیدیم به آخرین موکب، قبل از پارکینگ درهم و برهم ماشین‌های عراقی. ناهار و نماز را همان‌جا ماندیم. باد کولر همراه با خاک و گرما وارد موکب می‌شد. نمی‌شد بمانیم تا گرمای هوا بشکند . درست وسط روز، وقتی خورشید به شدت اصرار داشت نوازش‌مان کند و نسیم هم آن روی دیگر پر از گرد و غبارش را نشان‌مان می‌داد، به مقصد کاظمین و سیدمحمد و سامرا سوار ماشین شدیم. یکساعتی در ون نشستیم تا راننده مسافرانش را تکمیل کند. بازهم خدا خیرش بدهد کولرش را روشن می‌گذاشت و می‌رفت دنبال مسافر. ما هم هی برایش صلوات می‌فرستادیم تا زودتر مسافر پیدا کند. هر زمان هم که از ذکر غافل می‌شدیم مسافر پیدا کردنش طول می‌کشید. از پشت شیشه‌ی ماشین دارم به آدمهای درحال رفت و آمد نگاه می‌کنم. زن و بچه پیر و جوان کوچک و بزرگ صورت‌ها سرخ و ملتهب از گرما سر و روی خاکی یکی نیست بگوید این وقت روز در اوج حرارت و گرما وسط این بیابان داغ چه می خواهند؟ اصلا آن طرف مرز چه خبر است؟ نمی‌شود دوماه دیگر بیایند که هوا قدری خنک تر باشد؟! اینها همه دیوانه‌اند. دیوانه‌ی حسین . دارند می‌روند پناهندگی‌شان را بگیرند. @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
#ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشست‌های «در آستانه‌ی قله» 2⃣ جلسه‌ی دوم: ریشه‌های ما(۲) 🔰 استاد ارائه‌دهن
. توجه توجه ❌به دلیل تداخل برنامه‌، جلسه‌ی دوم "ریشه‌های ما" در روز شنبه ۲۷ مرداد ماه لغو گردید، تاریخ تشکیل جلسه‌ی جدید اطلاع‌رسانی خواهد شد. @AFKAREHOWZAVI
‌ رویــداد بین‌المللی نحن ابنـاء الحسیـن علیه‌السلام 🔹 فراخوان شرکت در پویش تولید محتوای تصویری با محوریت ثبت و ضبط جلوه‌هایی از حضور زائران غیرایرانی اربعین در قالب‌های: عکس، سلفی، عکس‌نگاشت، کلیپ، مستند، مستند گزارشی، مصاحبه، پادکست، تولید محتوا با هوش مصنوعی 🏅 ۴۰ پلاک طلا برای ۴۰ اثر برتر 🗓 مهلت ارسال آثار ۲۰ شهریورماه 🔹 آثار خود را در پیامرسان‌های ایتا و تلگرام به آیدی زیر ارسال فرمایید👇: @ahlalbayt24 https://eitaa.com/joinchat/468190042Cefd32c839f