.
تشکیل دولت مقاومت و افول تدریجی صهیونیستها
✍زينب نجیب
۳۲ سال از عمر نکبت بار صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی میگذشت که صحنه جدیدی در تاریخ بشر ورق خورد و آن چیزی نبود جز، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران.
همان دستِ قدرت خدا، که اگرچه در ایران نمایان شد، اما اوضاع منطقه و حتی جهان را از خود متأثر کرد.
در میان تاثیرات شگرف جهانی این انقلاب و ضربههای شدید و عمیقی که بر سیاستهای استکباری وارد ساخت از همه سریعتر و آشکارتر ضربه به دولت صهیونیستی بود. اولین تغییر، تعطیلی سفارت دولت جعلی اسرائیل در تهران و تبدیل آن به محل رسمی نمایندگان سازمان آزادیبخش فلسطین بود. امواج پرقدرت این انقلاب میرفت تا با شعار آزادی فلسطین به قطع غده سرطانی اسرائیل بیانجامد و هیچ اتفاقی حتی جنگ ۸ ساله نتوانست این آرمان بزرگ را از ملت ایران بگیرد. این آرمان جمهوری اسلامی بود که خون تازهای در رگهای فلسطینیان دمید و گروههای مجاهد فلسطین مسلمان و مقاومت لبنان، جبهه نیرومندی در برابر دشمن گشودند.
جبههای موسوم به جبههی مقاومت.
از آن روز به بعد، فلسطین به جای تکیه به دولتهای عربی، به جوانان و ایمان عمیق آنها و مردان و زنان فداکار خود تکیه کرد.
و لبنان دیگر محلی برای تاخت و تاز صهیونیستها نبود و این شد کلید فتح و موفقیت آنها.
این روند ادامه داشت تا اینکه منجر به شکست ذلت بار رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ میلادی و ناکامی آن ارتش پرمدعا در ۲۰۰۸ میلادی شد همان که سبب فرار از جنوب لبنان و عقب نشینی مفتضحانهی آنان از غزه و در یک کلام منجر به تشکیل دولت مقاومت در غزه و تبدیل ملت فلسطین از یک مجموعه انسانهای درمانده به ملت امیدوار و مقاوم شد.
اگرچه این تغییر صحنه سبب شد تا دشمن نیز ساز و کار خود را تغییر دهد و با همدستان خود به دنبال خاموش کردن مقاومت و اعترافگیری از گروههای فلسطینی و دولتهای عرب برای مشروعیت بخشیدن به اسرائیل باشد؛ اما آنچه پادزهر همه این بازیهای خیانتآمیز شد، همان روحیه مقاومت در گروههای اسلامی و ملت فلسطین بود.
همان مقاومتی که رهبر انقلاب معنا کرد:
"معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق میداند، راه درست میداند، و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند و او را متوقّف کند؛ این معنای مقاومت است."۱۳۹۸/۰۳/۱۴
رهبر انقلاب همیشه علاج مسئلهی فلسطین را مقاومت معرفی میکنند و این راه را منتهی به پیروزی میدانند چنانچه به این مهم بارها تأکید کرده و پیشبینی کردند که جوانان فلسطینی مقاومت خواهند کرد:
"علاج [مسئلهی فلسطین ] عبارت است از ایستادگی و مقاومت شجاعانه. ملّت فلسطین و عناصر فلسطینی و سازمانهای فلسطینی بایستی با جهاد فداکارانهی خودشان، عرصه را بر دشمن صهیونیست و بر آمریکا تنگ کنند؛ راهش فقط این است و همهی دنیای اسلام هم باید به اینها کمک کنند؛ همهی ملّتهای مسلمان باید از فلسطینیها پشتیبانی کنند و حمایت کنند؛ این علاج است. البتّه عقیدهی من این است که سازمانهای مسلّح فلسطینی خواهند ایستاد، مقاومت را ادامه خواهند داد؛ راهش مقاومت است. این مقاومت خوشبختانه امروز در منطقهی غرب آسیا مخصوص فلسطین نیست، در یک دایرهی وسیعتری از فلسطین این مقاومت وجود دارد و روزبهروز انشاءالله این مقاومت بیشتر خواهد شد."۱۳۹۸/۱۱/۱۶
در ادامه راه مقاومت، جبههی مقاومت مجهزتر نیز شد.
"معادلهى مقاومت در منطقه با کمک جمهورى اسلامى تغییر یافت. تبدیل و ارتقاء سنگ در دست فلسطینیان به «موشک جواب موشک» در غزه و سایر مقاومتهاى اسلامى در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامى بود."۱۳۹۰/۱۱/۱۴
رژیم صهیونیستی به دنبال خنثی کردن پاسخهای گاه گاه فلسطینیان بود که عملیات طوفانالاقصی توسط جوانان شجاع فلسطین، طراحی و عملیاتی شد.
عملیاتی که اسرائیل را مبهوت کرد.اگرچه رهبر انقلاب آن را ترمیم ناپذیر خواند و آنها کوچکانگاری کردند اما با گذشت زمان پیشبینیها خودش را نشان داد:
"پیشبینیِ روشنبینانِ دنیا، چه اینجا و چه جاهای دیگر، این بود که در این قضیّه آن که پیروز خواهد شد مقاومت فلسطین است، آن که شکست خواهد خورد رژیمِ خبیثِ ملعونِ صهیونیست است؛ این دارد اتّفاق میافتد و همه میبینند این را." ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
"فلسطینیها در ماجرای طوفانالاقصیٰ وارد میدان شدند، عمل کردند، اقدام کردند و دشمن را در کنج میدانی قرار دادند که هیچ راه فراری و وسیلهی نجاتی برایش وجود ندارد."۱۴/۰۳/۱۴۰۳
"شکست یعنی چه؟ شکست یعنی همین. گفت حماس را از بین میبریم، نتوانست؛ گفت مردم غزّه را منتقل میکنیم، نتوانست؛ گفت جلوی اقدامات مقاومت را میگیریم، نتوانست.
🔗ادامه متن در صفحهی نویسنده
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اربعین «قوّت جبههی مقاومت اسلامی است که این جور اجتماع عظیم میلیونی راه میافتند به سمت کربلا، به سمت حسین، به سمت قلّه و اوج افتخار فداکاری و شهادت که همهی آزادگان عالم باید از او درس بگیرند.»(بیانات رهبر انقلاب، ۱۳۹۸/۰۷/۲۱) و ملت ایران که پرچمدار این حرکت بزرگ است بدون شک تحقق آینده ای به مراتب بهتر از امروز را خواهد دید و به آرمان های بزرگ اسلامی دست خواهد یافت.
منفرد
#اربعین
#جبهه_مقاومت
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔺هنوز مشعل المپیک روشن است؟؟
🔻معاملات جهانی به رونق خود باقی است؟؟
🔺نان دنیا گرم و آبش سرد است؟؟
🔻خب خوب است همه چیز جهان سر جایش است...
در گیر و دار حال خوب دنیا چه اهمیت دارد که محمد امروز چه حالی داشته است...
محمد ابوالقمصان را میگویم همو که پابهپای همسرش نه ماه شب را به روز گره زد و روزها را یکی یکی شمرد تا بالاخره سر آمد...
نه ماه انتظار زیاد است...
برای مادری که از ترس بار شیشه، سخت نشست و برخاست کند، نه ماه زیاد است که به جای سه نفر، یک نفرنفس بکشد و باز هم لبخند بزند ...
انتظار خانه محمد سر آمد و نه ماه تمام شد و دوقلوها به دنیا آمدند...
حتماً چندین و چند بار هزاران اسم برایشان انتخاب کرده و اخر سر دو تا از قشنگترین آنها را کنار گذاشته تا صبح امروز که برایشان شناسنامه بگیرد ...
اشتیاق پدر شدن محمد دیدنی بود وقتی به ثبت احوال رسید...
اسم دوقلوها روی کاغذ شناسنامه ثبت شد و پیش از آنکه به اندازه یک صبح تا غروب زندگی کنند مهر شهادت سهم صفحه سفید تولدشان شد...
ولادت: ۱۳ آگوست ۲۰۲۴
شهادت: ۱۳ آگوست ۲۰۲۴
یادم رفت از مادر دوقلوها بگویم که در این نه ماه چه کشید و حالا فرشتهای است که با دوبال خونی به آسمان پر کشید...
چه اهمیتی دارد مادر دوقلوها چه کشید...
از المپیک چه خبر؟؟
#غزهدرخون
#دوقلوهایشهید
#فلسطین
#مقاومت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
نه ماه
✍زهرا نجاتی
نه ماه منتظر مانده بود. نور؛ تمام این نه ماه، لحظه به لحظه چشم کشیده بود تا بالاخره چشمش به دوقلوها روشن شود.
خودش لاغر بود و داشتن دوقلو در شکم همیشه کوچکش کار آسانی نبود آن هم با این شرایط تحریم و کمبود غذا و مخلوط آرد و علوفه.
سختی ای بود که گاهی مادرها، از آن شانه خالی میکنند اما نورا و محمد تصمیم گرفته بودند قدر نعمت را بدانند و ناشکیبا نکنند.
نور تا آخر هم غر نزد فقط گاهی وقت و بی وقت که باید جابه جا میشد^مثل همه زنهایی چون خودش_ نفسش از درد و فشار در سینه حبس میشد و بعد با آهی که سعی می کرد محمد را بیدار نکند، جا به جا میشد.
بالاخره این نه ماه با تمام اضطرابهای موشکهای ناگهانی و غم و اندوه شهادت پدرها و مادرها و نزدیکان گذشت.
بالاخره نور، بارشیشه اش را به سلامتی زمین گذاشت. هردو باهم زل زده بودند به دستهای کوچک دوقلوها.
چشمهایشان،لبهای کوچک و تشنه و منتظرشان.اندام کوچک و نحیفشان که میان این موشکباران سالم مانده بودند. نورا نفس عمیقی کشیده بود و به سجده رفته بود و خدا را شکر کرده بود تا اینکه...
تا اینکه امروز صبح بابای دوقلوها رفت برای گرفتن شناسنامه.
خیلی ذوق دارد پدری که نه ماه انتظار تولد کشیده.پشتش گرم میشود به فرزندانش.آن قدر که مهم نباشد از آسمان آتش میبارد یا موشک. بدود و خودش را بالاخره به دو میز کوچک ثبت احوالی برساند که احوالی برایش نمانده بس که شهادت به جای تولد ثبت کرده.
🔹مامور،مرد را که دید و برق شادی را توی نگاهش، ذوق کرد.مثل مَرد.
خوب بود که جوانها میان این آتشباران هفت هشت ماهه، هنوز شوق زیستن داشتند.شوق مبارزه و مبارز پروراندن.
اما خب دیگر دنیا برای همه تلخ است
این چندماه برای فلسطینیها تلختر. اما چه باک! هنوز مشعل المپیک روشن است.
🔹محمد فکرش را هم نمیکرد که بلافاصله بعد از برگشت پیش دوقلوها و مادرشان، یانی فقط ساعتی بعد از ثبت تولد، قرار باشد مهر قرمز شهادت، کنار اسم دو فرزندش، بنشیند...
فقط یک کلمه توانست بگوید:"صلی الله علیک یا اباعبدلله."
و زانوهایش خم شد...
از نور، نگویم...
#غزه
#مادرانه
#طریق_الاقصی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
روایت مهر و امید
✍س.غلامرضاپور
نیت استخاره را هر جور می چرخاندم بازهم چهارتا چهارتا نهی میآمد. دلم گرفت. لابد قسمت نیست. آخرِ شب، دلشکسته رفتیم حرم بیبی.
روبروی ضریح ایستادم و با زبان درماندهها شروع کردم به حرف زدن. وسط همان حرفها بود که یاد مادرم افتادم.
از پارسال هنوز نتوانستم مادرم را به زیارت ببرم. حتما گره کار به دست مادرم باز میشود. اینبار به نیت رضایت گرفتن از مادرم استخاره کردم. خوب آمد. بچهها از ذوق به گریه افتادند.
من که تا صبحِ یکشنبه داشتم از حکمت این دردِ ناغافل به خودم می پیچیدم، حالا که دردم کمتر شده و استخاره خوب آمده دارم فکر میکنم که با مادرم چطور صحبت کنم که دلش نشکند. اگر پشتِ گوشی گریه میکرد یقینا بیخیال استخاره میشدم و یکراست با همان درد کذایی میرفتم شمال .
همیشه مادرها زود فکر بچههایشان را میخوانند. تا من افکارم را جمع کنم، مادرم زنگ زد. مادرانه قربان صدقهام رفت و حالم را پرسید. گفت: "به نیت خوب شدن دستت حدیث کسا و زیارت عاشورا خوندم."
با تسبیح بلندی که از تسبیحهای قدیمی خانه درست کرده هرشب قبل از خواب برای همه بچهها صلوات می فرستد شبی دو ، سه هزارتا.
اشک از گوشه چشمم سُر خورد و افتاد روی صفحهی گوشی. وقتی برایش گفتم که چه خبر است، با مهربانی همیشگیاش خندید و گفت: "برید خدا به همراتون."
نمیدانم مادرها چرا همیشه اینقدر مهربانند؟!
#دستهای_جامانده
#شوق_زیارت
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
. #ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشستهای «در آستانهی قله» 1️⃣ جلسهی یکم: ریشههای ما 🔰 ارائهدهنده: اس
E01-ریشههای ما.mp3
25.04M
📢 بشنوید
🔶🔹 سلسله نشستهای «در آستانهی قله»
📼 جلسهی یکم: ریشههای ما (۱)
💢 محورهای موضوعی
1️⃣ نظریات حکمرانی در قرن معاصر؛
2️⃣ ظهور نظریهی سوم حکمرانی؛
3️⃣ نظریهی ولایتفقیه، بهعنوان الگوی تمدنسازی؛
4️⃣ نهضتسازی ۴۰ سالهی امام خمینی (ره) تا حصول پیروزی انقلاب اسلامی؛
5️⃣ آغاز مطالعهی کتاب ولایتفقیه امام خمینی (ره)؛
🔰 ارائهدهنده: استاد محمدعلیشکوهیانراد
📍مکان برگزاری: قم، بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچهی ۶، سازمان تبلیغات اسلامی
🆔 ثبتنام:
@Ketabsal003
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
@AFKAREHOWZAVI
✍️ تمدننگار | شکوهیانراد
@SHRChannel
🌐 لینک:
https://eitaa.com/joinchat/2793996420C418ac5a508
.
بغض حسرت
زینب رضوی (دهه هشتادی)
خسته از درس، گوشیمو برمیدارم. ایتا رو میارم رو صفحه و گروه دوستامو باز میکنم. مثل چند روز گذشته نگاهمو میچرخونم بین پیامای خداحافظیِ بچهها.
[ویسِ خداحافظی]
اشک راه دیدمو تار میکنه
با هر سختی بود تایپ میکنم:
«خداحافظ رفیقم،
با امام حسین خوش بگذره.»
یسریا حتی نمیخواستن خداحافظی کنن که دل کسی نشکنه، خیلیخوب کشیدهبود بغض حسرتو.
یکی یکی اسماشونو با شوق به لیست اضافه میکردن؛ با هراسمی که میخوندم اندازه رفتن خودم خوشحال میشدم.
باز دوباره چشمام شروع به باریدن میکنه.
هندزفری رو میذارم رو گوشمو شروع میکنم گشتن تو پلیلیستم.
۱.کم کم داره یادم میره...
۲....
۳.
۴.
۵.تو رو خدا منو راه بده
بغضم با صدای بلندتری میترکه، حرفهای حاجآقا توذهنم پخش میشه.
باشه، نمیخوای بیام؟ عیبی نداره، من کیم که شکایت کنم؟ من کیم که گله کنم؟
تو راضی باش، عیبی نداره یه گوشه میمیرم به در خودم. تو راضی باش، قلبم شکست مشکلی نیست.
به صورت خیسم دست میکشم و اشکامو پاک میکنم.
دوباره میرم تو گروه و پیامای بچه هارو میخونم.
یه عده دارن درمورد وسایل سفر صحبت میکنن و یه عده با بغض دارن از دیگران التماس میکنن.
ما با هم سینه زدیم با هم گریه کردیم.
نرید اونجا با امام حسین بهتون خوش بگذره مارو یادتون بره.
برنگردید بگید انقدر حواسمون به کربلا بود که شمارو یادمون رفت.
آخه ما همیشه و همه جا پیش اومدیم.
با هم مشهد رفتیم، جنوب رفتیم.
تو هیئتا کنار هم خادمی کردیم، اشک ریختیم.
لااقل به حرمت اون اشکا مارو گوشه قلبتون داشته باشید، اونجا یادمون کنید.
اصلا نوکره و خیالاتش، خداروچه دیدی شاید ارباب به دعای شما راهمون دادن.
دلم دیگه طاقت نداره. از همه کسایی که عازمند خداحافظی میکنم و التماس دعا میگم.
گوشی رو بستم و گذاشتم رو میز و خودم رو با مداحیام و یک دنیا اشک تنها گذاشتم.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
پدری رفت گواهی تولد... برگشت
✍فاطمه میریطایفهفرد
دنیا بعد از تو روی خوش ندید علیاکبر:
«یا علی! علی الدنیا بعدک العفی».
شک دارید؟
داستان دوقلوهای غزه را بخوانید، تا شناسنامه بگیرند، شهید شدند.
باز هم جای شکرش باقیست، مادرش نماند. چه خوب شد مادرش هم شهید شد.
خدا را شکر به مرگ مادری که دیگر در این دنیا کاری نداشت.
فقط میماند جواب این سوال: «بِأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت؟!»
بماند به یادگار، یادگار تلخی از دنیای بیوفا، از بیخیالی ورمکردههای عرب و از جنایت کراواتزدههای سفاک. چقدر طلب داریم از این دنیا، مسلمانی را؟! مسلمانی درست از مدل سلمان، ابوذر، علی....
و ما ادراک علی...
چقدر دنیا تو را کم دارد پسرعلی(علیهالسلام)...
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
صبحِ کافر، شبِمسلمان
✍طیبه فرید
پشت سرمان امیدیه است و پیش رویمان بندر ماهشهر و ماشینی که توی دست اندازی سیاه جاده قیقاج می رود به سمت نور.ساعت از دو نیمه شب گذشته.توی حرکت و لرزش ماشین این کلمات را تایپ می کنم.
امروز بدجوری خُلقم تنگ بود.یادمنیست هیچسفر اربعینی را بی حاشیه وعینآدم کوله امرا بسته باشم.کلا انگار قراراست هر کسی بار و بندیل سفر اربعینش را می بندد کمی از ترس آن شب خروج سید الشهدا از مدینه بیفتد توی جانش.
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً.....
ترس از اینکه رد پای خودم را روی خاک مشایه می بینم یا نه.
امروز، صبحش کافر بود و شب مسلمان.البته این ها حرف است،مخلوقات از ابتدای خلقت تسلیم محض بودند الا آدم...درباره دجله بی نوا هم روایت آمده که او کافر است و فرات مومن.بماند که زمان و مکان شرافتش را از آدم ها می گیرد و حتما مردم حاشیه دجله آداب مسلمانی را رعایت نمی کردند وگرنه اگر رود و کوه و پدیده های غیر آدمیزادی اراده داشتند فرات به کفر نزدیک تر بود تادجله.
داشتم می گفتم که صبحمان کافر بود.کافر حربی....
کلی کارهای نیمه کاره را داشتم می گذاشتم که بروم سفر آن هم با چه فیلمی.از چهارنفر سه تایمان منتظر بودیم گذرهایمان برسد.ولی پستچی آمده بود با دو تا پاکت.استعلام گرفتیم مراحل صدور گذر سوم وسط کار متوقف شده بود.عملا همه برنامه هایمان به هم می ریخت.گذرنامه قبلی مان هنوز دو ماه زمان داشت اما قانونا زیر شش ماه می شد و این یعنی هیچی!داشتم فاتحه سفرمان را می خواندم اما خبرگزاری های رسمی که تا همین چند روز پیش گفته بودند طرف عراقی قبول نکرده اعلام کردند که گذرنامه های زیر شش ماه هم استثنائا برای اربعین امسال حق خروج دارند.دوباره تب و تابش افتاد توی جانم.
تا با حول و ولا کوله هایمانرا ببندیم ساعت از سه و نیم بعد از ظهر هم گذشته بود.توی مسیر تلفنی بافامیل های رده الف خداحافظی کردم .فامیل رده الف یعنی آنهایی که خیلی به گردنمان حق آب و گل دارند.با خیلی ها هم خداحافظی نکردم اما خیلی بیادشان بودم وخودشان خبر نداشتند. تنش اتفاق های صبح گیر کرده بود توی حلقم.
صدای ملاباسم که از باندهای ماشین سرریز کرد چشمهایم شروع کرد به سوختن و خیس شدن
اسامیکم اسجله اسامیکم
هله بیکم یا زوار هله بیکم
تِزورونی ...
کم کم اندازه چیزی که توی حلقم مچاله شده بود داشت کوچک و کوچکتر می شد.انگار یکی همیشه چند لحظه قبل از مهر و موم کردن لیست زائرهای اربعین اسم ما را می چپاند زیر همه اسمها.
جاده تاریک بود.سفر اربعین مومن بود اما از آنمومن های سختگیر.....
انگار می خواست کمی از ترس آن شب امام را بیندازد توی جانمان.
کلمات آخر این متن را که می نویسم پیش رویمان آبادان است و پشت سرمان بندر امام .خواب آمده توی چشم هایم.چهل و هفت دقیقه دیگر تا شلمچه مانده.
صبحمان کافر بود ،کافر حربی .شبمان اما مومن است.هر چند کمی سختگیر...
انگار می خواهد سختی های زینب کبری را یادمان بیاورد وقتی بعد از چهل روز داشت بر می گشت سمت کربلا...
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔰انتشار یادداشت نویسندگان مجلهافکار بانوان حوزوی در روزنامه سراسری سراج
✍یادداشت "عزادار حقیقی"، سرکار خانم مخدرهچمنخواه
✍یادداشت "مناسبتی" سرکار خانم بغدادی
✍یادداشت "خاصترین هجرت"، سرکار خانم دکتر نجمه صالحی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
روایت جنون
✍س.غلامرضاپور
به چشم برهم زدنی باروبندیل بستیم و راهی شدیم. وقتی دوستم گفت در سفر اربعین امسالش دو سه بار و در جاهای مختلف مرا دیده، اصلا فکرش را هم نمیکردم این دیدنهایش سر از اینجا دربیاورد که دستِ دردم را بگیرم و باخودم تا کربلا ببرم.
خورشید داشت بند و بساطش را از صفحه آسمان جمع میکرد و ما داشتیم به سرعت خودمان را به اربعینیها می رساندیم، همین قدر طبیعی.
اگرچه خواهرم میگفت : "دیگه باورت نمیکنم. اگه رفتنت قطعیه پس حتما دردت الکیه ."
خودهم میدانم که درین مسیر خیلی چیزها طبیعی نیست. مثلا همه اوقات سال به هرسمت ایران که میروی مسیر پر است از رستورانهای اکبر جوجه و سفره خانه و کته کبابی و کباب برگ و قزل ماهی و .. که هرچقدر هم بابتشان پول میدهی باز ته دلت میگویی" هیچی غذای خونه نمیشه؛ ساالم، تمیییز، میدونی کی پخته؟ چی پخته؟" اما به سمت مرزهای عراق که میروی عنوان جدید موکبهای سیدالشهدا روی دست عناوین دیگرِ جادهها بلند شده و هرچه در موکبها میدهند حتی آب و نانِ خالی مزه غذای خانگی میدهد. اصلا انگار فرق میکند آشپز، غذا را با چه نیتی پخته باشد. غذا که طعم محبت اهل بیت علیهم السلام میگیرد یعنی معجزه ، یعنی خرق عادت.
طبق برنامه باید تا قبل از ساعت هشت صبح از مرز میگذشتیم. اما گاهی وقتی میخواهند نشانت بدهند که تدبیر سفر دست تو نیست، همه چیز تغییر میکند.
چهل دقیقه به اذان ظهر عراق بود که رسیدیم به آخرین موکب، قبل از پارکینگ درهم و برهم ماشینهای عراقی. ناهار و نماز را همانجا ماندیم. باد کولر همراه با خاک و گرما وارد موکب میشد.
نمیشد بمانیم تا گرمای هوا بشکند .
درست وسط روز، وقتی خورشید به شدت اصرار داشت نوازشمان کند و نسیم هم آن روی دیگر پر از گرد و غبارش را نشانمان میداد، به مقصد کاظمین و سیدمحمد و سامرا سوار ماشین شدیم.
یکساعتی در ون نشستیم تا راننده مسافرانش را تکمیل کند. بازهم خدا خیرش بدهد کولرش را روشن میگذاشت و میرفت دنبال مسافر. ما هم هی برایش صلوات میفرستادیم تا زودتر مسافر پیدا کند.
هر زمان هم که از ذکر غافل میشدیم مسافر پیدا کردنش طول میکشید.
از پشت شیشهی ماشین دارم به آدمهای درحال رفت و آمد نگاه میکنم.
زن و بچه
پیر و جوان
کوچک و بزرگ
صورتها سرخ و ملتهب از گرما
سر و روی خاکی
یکی نیست بگوید این وقت روز در اوج حرارت و گرما وسط این بیابان داغ چه می خواهند؟
اصلا آن طرف مرز چه خبر است؟
نمیشود دوماه دیگر بیایند که هوا قدری خنک تر باشد؟!
اینها همه دیوانهاند.
دیوانهی حسین .
دارند میروند پناهندگیشان را بگیرند.
#شوق_زیارت
#سخت_های_شیرین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
#ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشستهای «در آستانهی قله» 2⃣ جلسهی دوم: ریشههای ما(۲) 🔰 استاد ارائهدهن
.
توجه توجه
❌به دلیل تداخل برنامه، جلسهی دوم "ریشههای ما" در روز شنبه ۲۷ مرداد ماه لغو گردید، تاریخ تشکیل جلسهی جدید اطلاعرسانی خواهد شد.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از خبرگزاری اهلبیت(ع) - ابنا
رویــداد بینالمللی نحن ابنـاء الحسیـن علیهالسلام
🔹 فراخوان شرکت در پویش تولید محتوای تصویری با محوریت ثبت و ضبط جلوههایی از حضور زائران غیرایرانی اربعین
در قالبهای:
عکس، سلفی، عکسنگاشت، کلیپ، مستند، مستند گزارشی، مصاحبه، پادکست، تولید محتوا با هوش مصنوعی
🏅 ۴۰ پلاک طلا برای ۴۰ اثر برتر
🗓 مهلت ارسال آثار ۲۰ شهریورماه
🔹 آثار خود را در پیامرسانهای ایتا و تلگرام به آیدی زیر ارسال فرمایید👇:
@ahlalbayt24
https://eitaa.com/joinchat/468190042Cefd32c839f
.
«نگاه نو به نوکری»
✍زهرا نجاتی
روزی که توی کاخک بودیم در حرم یکی از آقازادگان حضرت باب الحوایج، موسی ابن جعفر علی السلام،
یک اتفاق جالب رخ داد. وسط نماز وارد خرم شدیم و تا رسیدم، الله امبر گفتم غافل از اینکه دوتا دخترا رو خادما چادرای کوچولو بهشون دادن، و فاطمه بی چادر مونده. شروع کرد به گریه کردن🫤
و منی که سیمی برام نمونده بود که متصل بشه و نگران نماز مردم بودم
که یکی از فرشتهها و کارگزارای خداوند روی زمین، ظاهر شد. یه بچه چند ماهه تو بغلش بود و بدون هرطور عجله یا بداخلاقی، با حوصله زیاد رفت و برای فاطمه ساداتم که حالا با سرو وضع شلوغ حاصل تفریح، گریه می، کرد، یه چادر بچگونه کوچولو آورد. نفس راحتی و کشیدم که یک دفعه فاطمه که خسته بود و بهانه گیر، بهانه مهر گرفت. معمولا بچه، ها حواسشون به ایما و اشاره هام، سر نماز هست اما این بار فاطمه اصلا متوجه دستم نبود که داشت به دو سه تا مهر اضافه جلوم رو زمین اشاره میکرد.
دیگه واقعا عطای نماز با حضور قلب رو به لقاش بخشیدم و داشتم فکر میکردم واقعا باید چیکار کنم که همون فرشته مهربون، یه مهر به فاطمه داد و فکر کنم در شرف رکعت دوم یا سوم بود که بالاخره بحران فاطمه سادات تموم شد...
بعد نماز که با اون فرشته بچه بغل مواجه شدم، خیلی ازش تشکر کردم و گفتم بلخشید که بچه بغل اذیت شدید.
که در کمال تعجب گفت:«خواهش میکنم. من برای همین اینجا هستم. اینم بچه من نیست، بچه یکی از خانوماست میخواست نماز بخونه.»
و منی که چند دقیقه طول کشید تا ماجرا رو. تونستم هضم کنم ـ.
🔹الغرض؛ خیلی وقتها ما شعار مبدیم اما در عرصه عمل، لنگ میزنیم.
اما توی مملکتی که ادعای تلاش برای جمعیت دارن، یکی از دلابل خلوتی مساجد غز زدن عده ای و ترس از مواجهه مامانها با اون افراد هست.
ما آدم مومن کم نداریم اما مسجدی کم داریم که یکی از دلایلش این هست. وجود خادم پر به دست برا همه مون جا افتاده اما وجود این خادمها، خیلی جذاب و علاقه مند کننده است.
پ.ن.یکی از قشنگیهای اربعین، کشف ساحتهای جدیدی برای نوکری و خدمت در آستان خدا و اهل بیت علیهم السلام است.
#اربعین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
#ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشستهای «در آستانهی قله» 2⃣ جلسهی دوم: ریشههای ما(۲) 🔰 استاد ارائهدهن
.
توجه توجه
❌به دلیل تداخل برنامه، جلسهی دوم "ریشههای ما" در روز شنبه ۲۷ مرداد ماه لغو گردید، تاریخ تشکیل جلسهی جدید اطلاعرسانی خواهد شد.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
دلم برای آن شیخ شهید می سوزد؛ در کنج تاریخ روشنفکری، اعدام شد چون اصلاحات زمان قاجار، نیاز به قربانی داشت و از مشروطه مشروعه هم بیزار بود.
از آن روز تا همین دوران کنونی، برای حفظ آبروی اعدام چی ها که سردمدار اصلاحات روشنفکری بودند؛ این شیخ بازهم ترور می شود، زیرا مُهر خدمت غرب نگری در ایران، وابسته به دیوار کوتاه شیخ فضل اللهِ مخالفِ پیشرفت و تحصیل نسوان است!
تنها با گوشه چشمی جستجو در وب سایت ها، هجمه تخریب و تهمت علیه آن شیخ شهید، فهمیده و بلکه باور می شود!
در حالی که، شیخ پژوهان بی مرض بارها گفته اند که او هرگز مخالف تحصیل زنان و پیشرفت نبود و مدرک پشت مدرک هم نشان دادهاند؛ اما چه سود که قلم های حق هم ابتر می شود؛ وقتی قدرت رسانه، در دستان آن عده اهل تزویر باشد!
پ.ن: سند تأييد قاطع آیت الله شيخ فضلالله نوری (ره) نسبت به مدارس جديد (که از آن با تعبیر پرمعنای «خیر جاری بزرگ» یاد کرده است) در اوايل تأسيس و ترويج مدارس جديد.
ایشان مبلغ یکصد تومان هم به این کار کمک کردهاند که در آن زمان مبلغ خوبی بوده است.
منبع: رسائل، اعلاميهها، مکتوبات فضل الله نوری، ص123.
✍🏻 فاطمه شکیبرخ
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
چند قدم مانده...
صدای «مای بارد زائر» در ذهنم میپیچید
به مشامم اما عطر عجیبی میرسید
چشمانم را به آرامی باز کردم
در کنار یک موکب بر روی یک نیمکت چوبی خوابم برده بود
سراسیمه بلند شدم و چادرم را مرتب کردم
دستم را چرخاندم تا کولهپشتیام را پیدا کنم
روی نیمکت بود
همانجایی که چند دقیقهی قبل سرم را گذاشته بودم
گیج و منگ نگاهی به اطراف انداختم
همسفرانم کجا بودن؟!
دست کوچکی مقابل صورتم قرار گرفت و آب خنکی را به دستم داد
آمدم کلمات عربیای که در ذهنم داشتم را بتکانم و به عربی تشکر کنم که او پیشدستی کرد و گفت:«خاله من ایرانیام، اینجا هم موکبمونه»
از لهجهاش فهمیدم اهل کرمان است
تا بیایم کلمات فارسی را ادا کنم برای تشکر، او رفته بود
بلند شدم کولهپشتی را روی شانهام انداختم
چند قدمی که رفتم چشمانم سیاهی رفت و
با صدای «شد شد نشد میرم کربلا، پیش عموم اباالفضل میزنم زیر گریه»ی مداحیای که از هندزفری در گوشم پخش میشد، بیدار شدم
ولی اینبار در خانه و زیر کولر...
✍🏻زهرا کبیریپور
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰 #یادداشت |اعتماد مصدق به آمریکا چگونه نهضت ملی شدن صنعت نفت را به شکست کشاند؟ - ۱
✏️ آمنه عسکری منفرد
📝خط رهبری به مناسبت ۲۸ مرداد سالروز وقوع کودتای آمریکایی - انگلیسی علیه دولت ملی دکتر مصدق و سرکوب جنبش ملی شدن صنعت نفت، در این يادداشت روایت تاریخی - تحلیلی حضرت آیتالله خامنهای از این جنبش و زمینهها و علل وقوع کودتا را براساس بیانات ایشان بازخوانی و تبیین میکند.
* ملی شدن صنعت نفت، نقطهٔ عطف تاریخی
🔸 تصویب قانون ملی شدن صنعت #نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، یکی از نقاط عطف تاریخ مبارزاتی ملت ایران برای کسب حق خود و کوتاهی دست #استعمار پس از پنجاه سال از سرمایه ملی است که بهعنوان روزی تاریخی، در حافظه ملت ایران باقیمانده است:
«این دوران، دورانی است که سلطهٔ قدیمی انگلیسی یک ضربت محکم میخورد و خاطرات حکومت ملی، حکومت مردم و حضور مردم که سالیان درازی بود به کلی از ذهنها شسته و زدوده شده بود باز در ذهنها زنده میشود.»(۲۳/۱۰/۱۳۶۳) البته حرکت ملی این #نهضت «یک درخواست حدّاقلّی بود، دنبال استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی و #استقلال همهجانبه نبود. نفت ما دربست در اختیار انگلیسها بود، در نهضت ملّی شدن صنعت نفت، درخواست این بود که نفت را از دست انگلیسیها بگیریم و دست خودمان باشد.» (۱۹/۱۰/۱۳۹۴) اما همین امر بر مستکبران گران آمد، چراکه «انگلیسیها در زمان قاجاریه به ایران آمدند و با رجال خائن آن روز، برای بردن نفت مملکت قراردادی شصتساله بستند!... تا #انگلیس بیاید و نفتی را که آن روز مثل آب خوردن به آن نیاز داشت، ببرد. واقعاً برای انگلیس، نفت ارزشمندترین کالا محسوب میشد… (اینها) سالهای متمادی این گنج را استخراج کردند و خوردند، بیآنکه به روی مبارکشان بیاورند که این غصبِ مالِ ملت ایران است.»(۱۴/۱۱/۱۳۷۳) اما با تصویب این قانون ملی «انگلیسیها آن تودهنی سخت را از ملت ایران خوردند.» (۲۴/۱۲/۱۳۶۳)
* انعکاس سیلی ایران بر گوش انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت
🔹 ماجرای ملی شدن صنعت نفت در ایران سبب شد تا رستاخیزی عظیم در منطقهٔ غرب آسیا اتفاق افتد و فصل جدیدی نهفقط در تاریخ معاصر ایران بلکه در تاریخ معاصر منطقه باشد:
«در دنیای #عرب آنچنان انعکاس سیلی ایران بر بناگوش انگلیسیها عجیب بود که توانست ملتهای عرب را یکی پس از دیگری بیدار کند و در سه چهار سال بعدازآن حادثه در دنیای عرب، سالهای حادثهخیز بود…در هند هم انگلستان تازه شکستخورده بود؛ در مصر هم باروی کار آمدن افسران آزاد و سقوط رژیم سلطنتی فاروق، انگلیسها داشتند میلرزیدند. در یک چنین شرایطی بود که یک ضربهٔ محکم، انگلیسیها در ایران خوردند از ناحیهٔ مردم، از ناحیهٔ احساسات دینی مردم، از ناحیهٔ رهبری دینی و اسلامی مردم، از ناحیهٔ شخص #آیتالله_کاشانی.»(۲۹/۰۴/۱۳۶۳)
ضربه به انگلیس یک بعد ملی شدن صنعت نفت در منطقه بود، علاوه بر آن، این نهضت، سبب تحقق دیگر نهضتها نیز شد:
«#نهضت_ملی... به دنبال خودش... نهضتهای دیگری را هم آورد که یکی از مهمترینش،... نهضت ضد سلطنتی بود که سه – چهار سال بعد در عراق انجام گرفت.»(۲۹/۰۴/۱۳۶۳) حادثه، حادثهٔ بسیار مهمی بود.»(۲۴/۱۲/۱۳۶۳) همان وقت همه میگفتند که قیام مصر بهوسیلهٔ ناصر و قیام عراقیها بهوسیلهٔ آن سران کودتای عراقی، ناشی از حرکت ایران بود.» (۰۵/۰۹/۱۴۰۱)
* عناصر قدرت نهضت ملی صنعت نفت
🔸 در همه حوادثی که در عالم محقق میشود، عناصر و عوامل را باید در کنار هم دید و تحلیل کرد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز عناصر مختلف ازجمله، ایمان مردم و حضور در میدان مبارزه، رهبری آیتالله کاشانی و تأثیر جریان فداییان اسلام را میتوان نام برد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز، همراهی مردم در سایهٔ رهبری روحانیت بیدار مبارز، حرکت آفرین و تاریخساز گشت:
«در همهى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم…[مهم] است. یعنى گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعى، وابستهى به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، دیرى نخواهد پائید، کارى نخواهد کرد.»(۲۰/۰۷/۱۳۹۰)
🔗ادامه در صفحه نویسنده
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«انقلاب چادرها»
✍🏻سیده ناهید موسوی
پلکهایم سنگین شد و چشمانم به التماس کردن افتادند،تا بلکه خاموشی زده و سر بر بالین بگذارم. اراده کردم و نباید بدقولی کنم، از طرفی لذت کتابخوانی گاهی استراحت را هم برایم بی معنا میسازد. سه فصل پایانی کتاب را باید همین امشب به پایان برسانم، اصلا به اوج قصه رسیدم، راهی جز خواندن خطوط آخر کتاب در ساعتهای نزدیک به سحر نبود.
دشمن مشترک همه بشریت در طول تاریخ، نظام سرمایه داری بوده است، آنانی که شعار میدادند؛ بدون تانک و موشک بلکه با عقیده به جنگ با عقیده باید رفت. پرواضح بود که با کشتار مسلمانان عقاید آنان تغییر و نابود نمیشود. بلکه با مذهب آنان جنگیدن نتیجه مطلوب نظام استکباری و سرمایهداری حاصل شده و به راحتی فکر و روح بشر رو به اسارت میگرفتند.از حجاب تا برهنگی، ازشبه روشنفکران و نظریه پردازانی که کَمر همت برای دشمنی با حجاب و اسلام بسته بودند.درواقع از مهمترین دلایل پوشش، مبارزه در برابر فرهنگ سرمایهداری و استعماری است.
گرچه نظام پادشاهی در ایران ۲۵۰۰سال استمرار داشت؛ اما وقتی که این نظام درمسیر مبارزه با دین و به ویژه حجاب قرار گرفت، مردم این سرزمین و خصوصا زنان؛ با ارادهای قوی به مبارزه برخاستند و نهایتاً انقلابی آفریدن که در برخی رسانههای جهانی «انقلابِ چادرها» نام گرفت. به عقیده برخی این انقلاب نبود که زنان را با حجاب کرد، بلکه حجاب بود که انقلاب آفرید. بی شک سخن از حجاب، فقط سخن از پوشش نیست بلکه سخن از یک مکتب و چارچوب فکری هست. و فریاد بلندِ چادرهایی که انقلاب کرده بودند این بود که زن در عین پای بندی به فطرت و داشتن پوشش مناسب میتواند در جامعه، نقش بینظیری داشته باشد. دقیقا نقطه مقابل خط فکری سرمایهداران که به مذاق آنان خوش نیامد.
همینطور که صدای کلمات کتاب در ذهنم میپیچد، یاد حرفهای مهمان چند هفته پیش میافتم که برای ادامه تحصیل روسیه را انتخاب کرده بود و از احترام و برخورد فوق العاده مردم روسیه با ایرانیان میگفت، از قوانین رعایت لباسهای پوشیده در کلاس درس و دخترانی که ملزم به رعایت قوانین میشدند. از انسانیت همکلاسی خود که وقتی متوجه روزهدار بودنش میشود روبه دیوار لقمهاش را تمام میکند. همه اینها شاید نقاط مشترک فرهنگ زیبای ایرانی با آن کشور اروپایی بود.فارغ از ملیت، مسلمانان درهمه جای دنیا دارای اُبهت و محترم شمرده میشوند.و این یک نقطه قوت برای مسلمان است، اما ضعف بزرگی برای دشمنان هست.
داستان خوش کتاب با مسلمان شدن دو دختر آمریکایی تبار و محجبه شدن آنها پایان یافت. تا هرگز قدرت دین مبین اسلام و تاثیر حجاب بر درون و فطرت انسانها به ویژه زنان از یادها پاک نشود. هرچند کشورهای اروپایی فراوانی همچون فرانسه و... مخالفان سَرسخت حجاب و محجبهها هستند اما بانوان ایران زمین «پرچمداران» حجاب اصیل اسلامیاند. و در نهایت فراموش نکنیم که «ما به دنیا آمدیم تا قیمت پیدا کنیم، نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.»*آیت الله العظمی بهجت.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، سرکار خانم نجمهصالحی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی یادداشتی با عنوان خاصترین هجرت نوشت:
هجرت در پیشرفت، تحول و ایجاد تمدنها نقشی تعیینکننده داشته است. مهاجرت معمولاً هدفی دارد و در پی آن، حرکتی رخ میدهد. رفتن از «دنیای گفتار» به «جهان نوشتار» بهترین نوع هجرت است.
متن کامل در لینک زیر👇
https://hawzahnews.com/xd2wT
#ویرایش_جدید
#اهمیت_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI