eitaa logo
افلاکیان خاک نشین
1.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
224 ویدیو
11 فایل
✅کانال معرفتی،عرفانی،اخلاقی ✅دستور العمل عارفان ✅ختم های مجرّب ✅سخنان بزرگان رسانه اخلاقی نجم الهدی «نشر مطالب با ذکر منبع بلامانع است.» ارتباط با ادمین: @najmolhoda_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: چند روزی بود که مرتب در مورد مرگ صحبت می‌کرد. آن روز هم وقتی می‌خواست به اتاق خودش برود، رو به مادرم کرد و گفت: «می‌شنوی؟» مادرم گفت: «بله.» _ فلان‌آقا را در فومن می‌شناختی؟ _ بله. _ یادش به خیر، همیشه این شعر را می‌خواند: «یاران و برادران، مرا یاد کنید رفتم سفری که آمدن نیست مرا» بعد دوباره پرسید: «شنیدی؟» مادرم جواب داد: «بله! شنیدم.» آقا لبخندی زد و رفت. آن روز نه معنی حرف‌هایش را فهمیدم و نه علت خواندن آن شعر را. تا سه روز بعد که برایم معنی شد. آن جمله‌ها، آخرین کلامش با مادرم بود. 📚 (این بهشت، آن بهشت، ص٨۶؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت) ✳️✳️بپیوندید: @Aflakian_ir
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: هر دو، شاگرد محضر آیت‌الله قاضی (رحمه‌الله) بودند؛ بعد از چندین سال همدیگر را می‌دیدند. مطمئن بودم بعد از این‌همه سال با هم حرف‌ها دارند، ضبط و میکروفونی را آماده کرده بودم تا حرف‌هایشان را ضبط کنم. هم را بغل کردند، چشمان خیسشان، دوری و دلتنگی را نشان می‌داد. روبه‌روی هم که نشستند، احوالپرسی مختصری کردند و ساکت شدند. منتظر ماندم، اما حرفی ردوبدل نشد. بعد از ساعتی، دیدارشان تمام شد. ایشان از منزل رفتند. نفهمیدم چه خبر است؟! با تعجب پرسیدم: «چرا ایشان حرفی نزد؟ چرا شما چیزی نگفتید؟» گفت: «ما حرف‌هایمان را زدیم، همه حرف‌هایمان را، گفتیم و شنیدیم؛ اما با سکوت...» (این بهشت، آن بهشت، ص۵۴و۵۵؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت) 💠 Sapp.ir/aflakian_ir 💠 eitaa.com/aflakian_ir
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: همراه آقا می‌رفتیم درس. چشمم افتاد به نعلین‌شان. قسمتی از کفه‌اش جدا شده بود. می‌دانستم خودشان وقت نمی‌کنند. اهل زحمت‌دادن به دیگران هم نبودند؛ حتی به من که سال‌ها در کنارشان بودم. بعد از درس، به آقا گفتم: «کف نعلینتون جدا شده، اگه اجازه بدید، بدم درستش کنن.» آقا سرش را به‌طرف من چرخاند. با لبخند گفت: «خودم را هم بلدی درست کنی؟» همیشه وقتی شوخی می‌کردند، می‌خندیدم. این‌بار هم مثل همیشه؛ ولی یک‌دفعه دلم هُری پایین ریخت: «او با این‌همه عبادت و بندگی، هنوز هم به‌فکر درست‌کردن خودش است، اما من...». (در خانه اگر کس است، ص١۶؛ بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان معظم‌له) 💠 Sapp.ir/aflakian_ir 💠 eitaa.com/aflakian_ir
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: هنوز باورم نمی‌شد؛ با دست لرزان، وصیّت‌نامه را گشودم. خواندم اما نفهمیدم؛ کلمات پشت هم ردیف می‌شد و سطر به‌سطر از جلوی چشمانم می‌گذشت. گفتم: «شاید خطی را اشتباه خواندم»، برگشتم و دوباره دیدم. برای سومین بار که خواندم، دیدم نه؛ دارم درست می‌بینم، نوشته: «نماز و روزه‌های عمر تکلیفم را قضا کنید.» هشتادویک سال از بلوغش گذشته بود. او که از همان نوجوانی و سال‌ها قبل از بلوغ، نماز برایش معنی و مفهوم دیگری داشت. همیشه می‌گفت: «نماز، خَمریست خوشگوار، لذیذترین لذت‌هاست، در عالم وجود، مانندی ندارد.» کسی را یارای ادای نمازش هست؟! (این بهشت، آن بهشت، ص٩٣-٩۴؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت)📚 💠 Sapp.ir/aflakian_ir 💠 eitaa.com/aflakian_ir