#به_وقت_خاطره 📜
بهش گفتم:پسرم!حالا می موندی،بعد از اتمام شدن دانشگاهت می رفتی،
محمد رضا گفت:
مادر!صدای هل من ناصر ینصرنی #امام_حسین رو الان دارم میشنوم،بعد شما میگین دو سال دیگه برم؟
شاید اون موقع دیگه محمد رضای الان نبودم...
آخرین باری که تماس گرفت،گفت:مادر!
دعا کن #شهید بشم.مادر جواب داد:برا شهید شدن باید #اخلاص داشته باشی.
محمد رضا گفت:این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم...
{خاطره ای از زندگی #شهید محمدرضا دهقان امیری}
🌴 @afsaranjangnarm_313 🌴
〰💕😋
#زنگ_تفریح
.
.
عشقدیوانهستو
مادیوانهیدیوانهایم…
.
.
#چرااذاننمیشه؟!😂🤦♀
😋 @afsaranjangnarm_313 😋
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
🌹#بسم_رب_العشق ❤️#برای_همیشه 🌹#قسمت_دوم بین خواب و بیداری صدای سمیه رو شنیدم : _پاشو دختر چقدر می
🌹 #بسم_رب_العشق
❤️ #برای_همیشه
🌹 #قسمت_سوم
یه هفته از اومدنم به اینجا میگذره اتفاق خاصی نیافتاده با سمیه بیرون رفتیم،خالش اومد اینجا خیلی مهربون بود دوتا نوه ی بامزه هم داشت و با دخترش دوست شدم.
الان دارم لباسامو عوض میکنم برم تو حیاط عصرونه بخوریم. صدای در اومد:
+بله
سمیه سرشو از لای در اورد تو و گفت:
_بیام تو؟😃
+بیا دیگه ،اومدی که 😂
خندیدم،اومد تو و در و بست گفت:
_میگم یه چیزی...
+چی؟
_اوووومممم....زن عمو دخترش اومدن
(من یه عموی دیگه هم داشتم (عمو منصور)که از وقتی اومده بودم ایران ندیده بودمش.قبلا هم یادم نمیاد زیاد رفت و امدی داشته باشیم)
+خب
_خب اینکههههه
+عههه سمیه حرفتو کامل بگو دیگه
_میگم این زن عمو و دخترش رفتارشون یه جوریه،یعنی خوب نیست کلا هرچی گفتن تو به دل نگیر
+باشههه
باهم رفتیم تو حیاط همه روی تخت های چوبی قشنگی که عمو کنارهم گذاشته بود نشسته بودن رفتم جلو به همه سلام کردم
همه جوابمو دادن به غیر از زن عمو و دخترش که داشتن چپ چپ انالیز میکردن منو
نشستم بین سمیه و زن عمو همون موقع انالیزشون تموم شد و زیر لب جوابو دادن.
داشتم میوه میخوردم و بقیه هم حرف میزدن که از بین حرفاشون فهمیدم که عمو منصور شب میاد سمیه هم با بی میلی داشت به حرفای مژگان گوش میکرد،نگاهش کردم کلی آرایش کرده بود اما چادر سرش بودکمی از موهاشم پیدا بود. تعجب کردم🤨یهو برگشت رو به من گفت:
_فکر نمیکنی اینجا خارج نیست و نباید این ریختی بگردی؟
همه با تعجب نگاش کردن نگاهی به خودم انداختم یه مانتوی خنک صورتی و روسری و شلوار دمپای مشکی چون قرار بود برم بیرون اینارو پوشیدم
+من که حتی یه تار موم هم پیدا نیست
سمیه هم گفت:
_الان ظاهرش چشه مگه؟
با پوز خند جواب داد:
+هیچی فقط جلب توجه میکنه باید بگم که پسر عموی من(امیرعلی)مثل پسرای اونور ابی نیست ها.
عصبی شدم خواستم چیزی بگم که سمیه گفت:
_فعلا کس دیگه ای با آااااارایشش میخواد جلب توجه کنه😏
زن عمو مریم(مامان سمیه)رو به مژگان گفت:
_بهتره عذر خواهی کنی اصلا حرف خوبی نزدی.
زن عمو شراره(مامان مژگان)گفت:
+خوبه والا هنوز نیومده همه طرفداریش رو میکنن
سرم رو انداخته بودم پایین اگه یه چیز دیگه میگفتن منفجر میشدم:
_دارم احترامتون رو نگه میدارم و هیچی نمیگم
زن عمو شراره اومد چیزی بگه که عمو گفت:
_بهتره این بحث و اینجا تمومش کنید.برادر من دخترشو خیلیم خوب تربیت کرده☺️
مژگان یه نگاهی به من انداخت و پوز خند زد
دیگه نمیتونستم تحمل کنم نگاه های مسخرشون روهیچکس هیچی نمی گفت و همه مشغول میوه خوردن شده بودن هواهم تاریک شده بود.
از گوشیه پسر عمو صدای اذان بلند شد.
عمو رو به همه گفت بریم بالادیگه برای نماز بعد رو به زن عمو گفت:
_منو امیر علی میریم مسجد
همه رفتیم بالا من نشستم روی مبل بقیه هم رفته بودن وضو بگیرن که مژگان اومد پیشم نشست و گفت.......
#ادامه_دارد
✍🏻 #به_قلم :
#نفیسه و #نگار
کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫
🌹 @afsaranjangnarm_313 🌹
#جنگ_نرم
🌐🌐🌐🌐🌐🌐
جنگ نرم یک عرصه بسیار وسیعی است و روز به روز هم با گسترش این فضای مجازی دارد گسترده تر می شود و خیلی خطرناکتر از #جنگ_سخت است
🌐🌐🌐🌐🌐🌐
@afsaranjangnarm_313 🆔
#دخترانه_های_آرام 🌿
-تنـفـس بــرگها|🌿|
|👣|از برڪت قدمهای پاک تـوست•
و
-ســبــزی جــهــاݧ|🌍|
|😇|تـمامـش رنــگ چـادر تـوسـت•↝
💞 @afsaranjangnarm_313 💞
4_5769246719074109443.mp3
8.53M
نمایـشنامہ #یآدتباشد🌱🌸
بر اسـاسبندگۍشهید مدافعحـرمحمید سیاهکالیمرادۍبهروایـتهمـسر🦋
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی💛
#پیشنهاددانلود✨
#قسمـت8🙃
💫 @afsaranjangnarm_313💫