بذارید اینم بگم که من عاشق این ممبراییم که وسط بلبشو و مسخره بازی جوین میدن. اینا آدم روزای سختن بچها.
نمیتونم خودمو از این بکشم بیرون یا عیسی مسیح همینجوری برم فردا پس فردا تشییع جنازمه
برای هزارمین بار توی هزارمین سناریوی ذهنیم چشمامو بستم و حرفایی که همیشه میخواستم بزنم و زدم.
تنها کسی که هرچقدر دعوا کنیم و بد حرف بزنیم بازم نمیذاره بدون شببخیر بخوابم خواهر هفتسالهمه . "شب بخیر شب خوش، یادت نره دعا کنی قبل خواب" و با دست کوچولوش برام بوس میفرسته. و من فکر میکنم شاید اون بزرگتر از من باشه.