آقامحمودرضا
🌷اطراف منزلمان خالی از سکنه بود.همان شب اول مهدی عذرخواهی کرد که باید برگردد.با نگرانی پرسید،شب سختت
💠من دلداریشان میدادم که، «صلوات بفرستید. وقتی شوهرم آمد سوریه، برای شهادتش آماده شدم. فدایی حرم فرستادمش!» آن شب پس از اتفاقاتی که افتاد به خیر گذشت. چند روز بعد نزدیک عید قربان تماس گرفت و گفت، «دارم میآیم!»
انگار دنیا را به من بخشیده بودند که بعد از آن بحران مهدی را توانستم ببینم. وقتی آمد خیلی خسته بنظر رسید. برای هر حالتش خدا را شکر کردم. خدایا شکرت که عزیزم در کنارم است، حرف میزند، راه میرود، نگاهم میکند، نفس میکشد، با نغمه بازی میکند و صدای ضربان قلبش را میشنوم. خدایا شکرت که هست.
🌷چند روز بعد زمزمه برگشتن ما به ایران آغاز شد. حرف رفتن شده بود و مهدی هر چند لحظه یکبار میپرسید، «میخواهی برگردی؟!»
گفتم، «اگه ناراحتی برنمیگردم!» حرفش را پس گرفت و گفت، «نه، برو مراسم محرم را برگزار کن، ولی زود برگرد!»
در حال جمع کردن لباسها بودم. کارهایم که تمام شد، گوشی را برداشتم و وارد تلگرام شدم. صدای آرام مداحی در فضای اتاق به گوش میرسید. همان لحظه پیام داد.
🌷«بیا با ما باش. یه روزی حسرت میخوریها!»
بدون اینکه نگاهش کنم، تایپ کردم «مراقب باش تو حسرت نخوری، من حسرت نمیخورم! خیالت راحت باشد!» نگاهش کردم و گفتم «من نشستم کنارت، در تلگرام پیام میفرستی؟» با ناراحتی آمد گوشی را از دستم گرفت و گفت: «چند لحظه کنار هم هستیم، بیا با ما باش!»
رفت درب یخچال را باز کرد و لیوانی آب برای خودش ریخت و باز جمله خود را تکرار کرد «زهرا زود بیایها. نکند فراموشم کنی.» نمیدانستم این بار چرا اینقدر بیقراری میکند. کمی نگرانش شده بودم...
#ادامه_دارد..
🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
💠سردار شهید علی چیت سازیان : از شهدا نخواهید که دست شما را بگیرند از شهدا بخواهید که یقه شما را
💠سردار شهید علی چیت سازیان:
🌷تمام ارزشها در شهید است.
خوشا به حال شهدا،
آنها که گلهای خوشبویی بودند که خدا آنها را چید. خداوند آنها را برگزید.
شهدا زندهاند.!
شهدا برای کسانی زندهاند که راهشان را ادامه دهند. امانتدار خوبی باشید برای شهدا.
📚کتاب گلستان یازدهم
🆔 @Agamahmoodreza
💠 بسم الله الرحمن الرحیم
♦️تقویم_تاریخ
▪️سهشنبه
۸ مرداد ۱۳۹۸
۲۷ ذیالقعده ۱۴۴۰
۳۰ جولای ۲۰۱۹
🌷امیرالمؤمنین (ع):
ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد.
📚 غررالحكم، ح ۱۸۵۸
🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
💠مادر بزرگوار فرمانده نابغه شهید مرتضی حسین پور : 🌷همیشه نمازش را سر وقت می خواند. یک بار نشد به ا
💠همرزم فرمانده نابغه شهید مرتضی حسین پور :
🌷مدتی شرایط منطقه خیلی سخت بود و امکان اینکه مرتضی به مرخصی برود وجود نداشت.بعد از چندین ماه ماموریت و دوری از خانواده ، همسرش چهار روزی آمد سوریه تا هم حضرت زینب سلام الله و حضرت رقیه سلام الله را زیارت کند و هم مرتضی را ببیند .
در همان روزها هم مرتضی یکسره مشغول ارتباط تلفنی و بیسیمی با منطقه بود و کار را پیش می برد.
همان شب در منطقه اتفاقی می افتد که ناچاراً فرمانده با مرتضی تماس میگیرد و میگوید:
«همین امشب باید حرکت کنی و بری منطقه!»
شرایط خیلی بد بود .
همسر مرتضی بعد از قریب به شش ماه برای دیدنش به سوریه آمده بود.اما در همان شب مرتضی باید برمیگشت منطقه!
🌷مرتضی تا شنید که حضورش در منطقه نیاز است ، به دوست و همکارش گفت:
«فقط یک زحمتی بکشین و خانمم را امشب تا فرودگاه ببرید تا برگردد تهران!»
مرتضی حتی برای رساندن همسرش تا فرودگاه هم معطل نکرد!سریع با همسرش خداحافظی کرد و همان شب خودش را به منطقه رساند.
🆔 @Agamahmoodreza
🔴خوشگذرانی با کتاب
🌷استاد پناهیان : برای جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هستند پیشنهاد می کنم کتاب #سلام_بر_ابراهیم را بخوانند تا ببینند با کتاب هم می شود تفریح کرد و خوش گذراند
👈کتاب "سلام بر ابراهیم" به لطف الهی بدون حمایت و کمک دولتی، به تیراژ یک میلیون و دویست هزار نسخه نزدیک می شود و هنوز پر فروش ترین است و نسخه پی دی اف این کتاب در شبکه های مجازی به صورت رایگان منتشر شد و بیش از یک میلیون بار دانلود شده.
🆔 @Agamahmoodreza