eitaa logo
آقامحمودرضا
2هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
87 فایل
💠گرامیباد یاد ادمین کانال 🌷شهیدحاج مرتضی مسیب زاده ♻ ️تنها کانال رسمی منتسب به خانواده شهیدبیضائی ♻ دارای مجوز وکدشامد 1-1-3454-61-3-1 از وزارت ارشادوشورای عالی مجازی کشور ♻️ دارنده مقام نخست سومین جشنواره فضای مجازی کشور درسال۹۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸همه جا را سپردم دنبال وصیتنامه‌اش گشتند. حتی توی وسایلش که در سوریه بود؛ اما وصیتنامه‌ای در کار نیست انگار. تنها چیز مکتوبی که از او موجود است، همان نامه‌ای است که برای همسر معزز خود نوشته که منتشرش کردم. اما دوباره محض اطمینان، از همسر معززش در مورد وصیتنامه سؤال کردم فرمودند: یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر «حاج همت» روی کمدش اشاره کرد و گفت: «وصیت من این است». روی این پوستر که هنوز هم آنجاست، نوشته: «با خدای خود پیمان بسته‌ام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم 🔹برادر شهید 🆔 @agamahmoodreza
43.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند منتظر | زندگی شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی @Agamahmoodreza
‌ 🔶عشق آغاز دارد پایان ندارد 🍃🌸صلي الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🍃🌸السلام علیک یا سيدتي زينب سلام الله علیها، السَّلَامُ علیک یا ام المصائب 🆔 @agamahmoodreza
آقامحمودرضا
🍃سال نود وشش بود، متوجه شدیم خواهرم مریضی سختی دارن .به طوری که تقریبا دکترا جوابمون میکردن، یا عملش رو با ریسک زیاد میگفتن امکانش هست. 🍂 بالاخره با هر سختی خواهرمو بستری کردیم خواهری که مسبب آشنایی ما با مدافعین حرم بود. روز عملش رسید، صبح تو بیمارستان آرام و قرار نداشتیم . خواهرمو بردن اتاق عمل. نمیدونستیم چند ساعت بعد چه اتفاقی قرار بود برایمان بیفتد. دعای توسل در حیاط بیمارستان خوندیم ولی آروم نشدیم . پراسترس ترین لحظه ها رو میگذروندیم..🍂 به یک دفعه تصمیم گرفتیم بریم پیش مدافعین حرم ومتوسل بشیم‌.. انگار این تصمیم هم اختیاری نبود.. رسیدیم خواهرم شروع به خواندن زیارت عاشورا با صد لعن و سلام کرد ، سجده کرده بود رو مزار اقا محمودرضا.. اون لحظاتی پیش شهدا بودیم چهارساعت طول کشید.. نماز ظهر رو خوندیم کم کم ترس وجودمون رو فرا گرفته بود نکنه شهدا نگامون نکنن آخه هنوز عمل خواهرم تموم نشده بود...🍂 خسته و تشنه و گرسنه منتظر خبر بودیم که تلفن خواهر بزرگم زنگ زد و گفت عمل تموم شد.. خواهرم تو همون اتاق عمل به هوش اومده بود.. از خوشحالی گریه میکردیم و نگاه شهدا مارو تو عالم دیگه ای برده بود.. همراه خواهرم دویدیم و برگشتیم پیش مدافعین حرم تا یک به یک ازشون تشکر کنیم.. به آقامحمودرضا گفتیم با اون نگاه زیبایت خودت بگو که خوب شد نگران نباشین.. یه لحظه حس کردیم چشماشو بست و دوباره باز کرد یعنی خیالتون راحت باشه..😭😭 🍃موقع برگشتن چنان عطری از وسط دستم بلند شده بود که خواهرم فهمید و گفت این بوی عطر از دستت چیه؟ دوباره گریه کردیم و با یه پارچه ی کوچیک دستمو بستم تا تبرک اون پارچه رو که عطر شهدا گرفته بود رو به جای زخم عمل خواهرم ببندیم.. بعد از چند روز از عمل هم تو عالم رویا مدافعین حرم اومدند ملاقات خواهرم... این شهدا امامزادگان عشقند... @agamahmoodreza
🌷 سفره صلوات و دعای کمیل به نیابت از شهیدآقامحمودرضا در جوار شهدای گمنام @agamahmoodreza
🍃به دی که نگاه می‌کنم آشفته می شوم نفسم بند می آید دستانم یخ می زند همین که به شعاع حضورت می رسم پناه می شوی بهار می شود آرام می شوم تو را چنین فهمیدم محمود... @agamahmoodreza
1:20
🍃🌸به وقت حاج قاسم 🆔 @agamahmoodreza
بسم الله الرحمن الرحیم
💠امیرالمؤمنین امام على عليه السلام: 🌸🍃اى مردم دنيا سراى گذرا و آخرت خانه جاويدان است. پس، از گذرگاه خويش براى سر منزل جاودانه توشه برگيريد. 📚خطبه ۲۰۳ ،نهج البلاغه 🆔 @agamahmoodreza
🍃🌸و تویے آنڪه صبح و شام باید پنجره ےِ دل را رو بسوےِ مُحبتًش گُشود 🍃🌸السلامُ‌علیڪ‌یابقیةَالله‌فےِارضه أللهم عجل لولیک الفرج بحق زينب سلام الله علیها 🆔 @agamahmoodreza
🍃🌸خواهر شهید محمدرضا دهقان امیری: یکی از مهم ترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا، تمیز کردن سنگ های مزار و چیدن گل روی آن بود یه بار که باهم به بهشت زهرا رفته بودیم وقتی رسیدیم به مزار شهید محرم ترک، رفت نشست کنار مزار و گفت: سریع اینجا از من عکس بنداز! با تعجب گفتم: چرا اینجا؟ پاشو کنار آقارسول ازت عکس بگیرم! گفت : نه! شهید ترک کلید فتح شهدای ایران توی سوریه هست! آقارسول و آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از شهادتم پخش کنی... عکس انداختم اما بهش خندیدم و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران شهید بودن! اما حالا سه شهید کنار مزار شهید محرم ترک عکس دارن! شهید محرم ترک: ۱۳۹۰/۱۰/۲۹ شهید محمودرضا بیضائی: ۱۳۹۲/۱۰/۲۹ 🆔 @agamahmoodreza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 💠امیرالمومنین عليه السلام در نامه‌اي به مالک اشتر فرمودند: 🍃🌸وَ اَشعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ المَحَبَّةَ لَهُم وَ اللُّطفَ بِهِم وَ لا تَکونَنَّ عَلَیهِم سَبُعاً ضارِیاً تَغتَنِمُ اَکلَهُم. 🍃🌸دلت را از محبت به مردم و مهربانی و لطف در حق آنها پر گردان. مبادا مانند حیوان درنده در فکر دریدن آنان باشی. 📚نهج البلاغه، نامه ۵۳ 🆔 @agamahmoodreza
🍃🌸خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پرکار هستند... 🔹آقا محمودرضا بیضایی 🆔 @agamahmoodreza
🍃🌸ماجرای شهادت آقا محمودرضا . 🔹در بهمن ماه سال ۹۲ قرار بود کنفرانسی بین تروریست ها و نمایندگان امریکا صورت بگیرد تروریست هایی که با دولت رسمی سوریه می جنگیدند، سعی به سرنگون کردن آن داشتند تا حکومت و سیستم جدید تشکیل بدهند حاج قاسم به رزمندگان محور مقاومت گفته بودند مناطق اشغال شده را پس بگیرند تا برای کنفرانس دستشان خالی باشد در آن سال ها که اوج بحران و فتنه در سوریه بود بخش خیلی زیادی از خاک سوریه و همین‌طور خاک عراق دست گروه های متعدد تروریستی بود و میخواستند اینها را به هم ملحق کرده و یک کشور کوچک بین عراق و سوریه تشکیل بدهند و اسمش را گذاشته بودند دولت اسلامی عراق و شام که مخففش می شود؛داعش به دستور حاج قاسم عملیات شد و بخشی که در شرق دمشق بود(شرق منطقه ای که حرم مطهر حضرت زینب و نازدانه امام حسین در آنجا هست) منطقه ای هست به نام قاسمیه(قاسمیه اسم یک روستاست) و چند روستای دیگر که با فاصله های کمی از هم هستند آنجا عملیاتی اجرا می شود تا مناطقی که دست تروریست ها بود آزاد شده و دستشان خالی شود سه محور تشکیل شده بود(یک محور برای نیرو های حزب الله لبنان، یک محور برای نیرو های حزب الله عراق و یک محور هم برای بچه های دلاور فاطمیون که فرمانده آن محور محمودرضا بود) بعد از چند روز درگیری کل آن منطقه آزاد می شود و کار می رسد به پاکسازی در نقطه ای که محمودرضا به شهادت رسیده است دو تا کارخانه هست(کارخانه تولید روغن موتور و کارخانه تولید قطعات آلومینیومی) که محل تجمع تروریست های تکفیری بود، درگیری شدیدی اتفاق می افتد و آنجا هم پاکسازی می شود و وقتی عملیات به این نقطه ختم شد،محمودرضا برای تثبیت منطقه با چند تا از نیرو هایش به عقب می روند یک سه راهی هست به نام سه راهی الغریفه که تجهیزات مهندسی و پشتیبانی این محور در آنجا واقع بود میخواست به آن نقطه برگردد و برای زدن خاکریز وسایل و تجهیزات بیاورد دو موتور سیکلت برداشته و سوار می شوند موقع حرکت محمودرضا متوجه می شود از طرف دیگر جاده به سمتشان شلیک می شود و منطقه آلوده هست به نیرو هایش می‌گوید اگر روی موتور سیکلت باشند دیده می شوندو ممکن است بزننشان موتور سیکلت هارا رها می کنند و محمودرضا میگوید که بروند داخل کانال که دیده نشوند(یک کانال کشاورزی برای هدایت آب به زمین های کشاورزی بود که خشک شده بود) بعد از نگاه کردن به نقشه ای که همراهش داشت به نیرو هایش گفت که در همان کانال حرکت کنند تا به منطقه ای که میخواستند برسند خودش در رأس ستون قرار گرفته و چند نفری را که همراهش بودند پشت سرش قرار داده و می‌گوید که احتمال آلودگی در این کانال وجود دارد(احتمال انفجار هست) نیرو ها به فاصله چهار پنج متر از هم قرار می گیرند و قبل از حرکت محمودرضا از همه حلالیت میخواهد بعد از مقداری حرکت کردن، همانطور که محمودرضا پیش بینی کرده بود تله انفجاری سر راه محمودرضا بود و چون تله مخفی شده و دیده نمیشد محمودرضا پایش را می گذارد روی تله و بمب از سمت چپ عمل کرده و آنجا به شهادت می رسد... 🆔 @agamahmoodreza
🔶سالهاست بارِ گرانِ این ملت بر دوشِ شماست. با حرفِ مفتِ یاوه‌‌گویان ، از دل‌های ما نخواهی رفت... 🆔 @agamahmoodreza
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا