#تلنگرانه
-استادپناهیانمیگہ:
همیشہبهخودتونبگید. ...
حضرتعباس(؏)نگاممیڪنه...
امامحسین(؏)نگاممیڪنه...
بعدخدابهشونمیگہ..
نگاهڪنیدبندموچقددلشڪستس...
چقددوستونداره...
چقددلخوشبہیہنیمنگاه...
یہنگاهبهشبُڪنین...💔🖐🏻
بعدخودشوندستتومیگیرنوازاین
حجمگناهمیڪشنتبیرون. . .💔
-حاججعفرشوشتریمیگفت:
'هرکجاکهباشی،اگرسهمرتبهتکرارکنی؛
"اَلسَّلَامُعَلَیْکَیَااَبَاعَبْدِاللهْ(ع)"❤️🩹
انگارکهزیرقبهامــامحـسـیـن(ع)هستی:))
وقتی مختار زجر رو گرفت
گفت زجر شنیدم دست بزن داشتی بی حیا
زجر گفت مختار ؛ عاشق تا حالا اینجوری ندیده بودم🙂
مختار گفت چطور
زجر گفت حسین یه دختر سه ساله داشت روی خاک مغیلان میدوندمش میخورد زمین بلند میشد میگفت ابتا حسین(:
یه متنی دلمو سوزونده زجر میگه اونقدر زدمش خودم خسته شدم😭💔
یه مرد جنگی میگه خودم خسته شدم
خودت فکرشو کن دیگه(:
عزیزے میگفت:🍀
هروقت احساسڪࢪدید
از امــامزمــــاندوࢪشدید
ودلتونواسہآقاتنگنیست💔؛
این دعاے کوچیڪ رو بخونید
بخصوص توے قنوت هاتون...!🌿
لَیِّن قَلبے لِوَلِیِّ اَمرِکـ :)) 👀
یعنــے:💫
خـداجـوندلمــوبــرایامــامزمــانــمنرمڪـن
فڪرشوبڪن...
روبہگنبدشنشستۍ؛
بہشنگاهمیڪنۍ!
دستخودتنیست
یہوبغضمیڪنۍ...
میبارۍ!
هقهقمیڪنۍ:)!
یھواینوسطمیخندۍ؛
حرفمیزنۍ
بازگریتمیگیره...
اشڪاتمیشنیادگاریت
بہسنگفرشا؎حرم...
قشنگہ نہ!؟(:
همچینصحنہاۍنصیبمون'انشاءالله'
همیشه میگفت:
آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه
همه چیز فقط به روضه رفتنه؛مهم اینه
که رفتار و اعمالمون مثل امام حسین
و حضرت عباس باشه،و گرنه توی اسم
امام حسین گیر میکنیم و رشد نمیکنیم!
#شهید_مصطفی_صدرزاده
رفیقشمیگفت:
گاهیمـیرفتیه
گوشهیِخلوت ،
چفیهاشرومیکشـید
رویِسـرشتوحالت ِ
سـجدهمـیموند..
بهقولِمعروفیهگوشـهای
خداروگیرمیآورد..(:
- #شهیدمصطفےصدرزاده❤️
#نمازاول_وقت
کسانی که به هر دری می زنند ولی کارشان درست نمی شود برای این است که #نمازاول وقت نمی خوانند.....
🖇 #داستان🌿
میگفت :
تو هیئت بودیم ...
همه گریه ؛گریه ؛
اما دو نفر هی میومدن گریه نمیکردن هیچ..
به مجلس عزای حسین میخندیدن:)💔
مجلس تموم شد.
اینا رفتن، فردا دوباره اومدن؛
اما نه باخنده ....
با اشک های ک نفسشون رو بریده بود😭
میگفت رفتم علتشو جویا شدم میگفتن این دوتا میگن:
شب ک خوابیدیم ؛
آقا سیدالشهدا و آقا عباس و دیدیم
سیدالشهدا میگفت و عباس مینوشت ...
آقا میگفت مثلا فلانی گریه کرد؛
فلانی روضه خونده ؛
یهو آقا چشمش بهم افتاد 💔
امام حسین گفت اینم بنویس ..
حضرت عباس این که خندید ؟
آقا گفت:
این دوتا وقتی داشتن بیرون میومدن
یکم قند رو زمین ریخته بود ...
اون قند ها رو جمع کردن :)...❤️🩹
پ.ن:آقا هر کاری ک ما میکنیم رو میبینه ؛✨
نگران نباش؛ عباس همه رو مینویسه💔
یادمونباشه
شهداقبلازاینڪهجسمشونروراهے
میدونمینڪنن،
نفسشونروقربانےڪردن :)
الگو؎ماشهداهستنمگہنہ...!💔
#تلنگــر 🖐🏻🍂
یهبندهخداییمیگفت:
اعتقادداشتنبهخدا،
کافی نیست...!
بایدبهخــدا،
اعتمادداشت...!
درستمثلهموننوزادیکه
ترسغذایفرداشرونداره...! :)❤️