هدایت شده از عقیق
اشعار شهادت امام سجاد علیه السلام
👇👇
https://aghigh.ir/fa/news/127453
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را
چشمم سرود وسعت آن اتفاق را
تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست
یعقوب وار قصه ی اشک و فراق را
هر شب عبور قافله ای باز می کند
در من مسیر تازه ی شام و عراق را
بگذار تا ز خاک سجودم برآورم
هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را
بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی
در من بریز باده ی لبریز داغ را
در آب و خاک … آتش من گر گرفته است
طوفان ! به حال خود بگذار این اجاق را
حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان
شاعر ! بخوان و گریه کن آن اتفاق را
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#زهرا_سادات_هاشمی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
در تب و تاب تو آتش به دلم شعلهور است
خیمهی عمر من از داغ غمت پر شرر است.
بگذارید بگویم، که نگفتیم چهقدر
این جهان از غم بسیار شما بیخبر است
تیغها سجدهکنان نیت قربت کردند،
چیست سجادهشان؟ مخمل زخم پدر است
غم تو سوگ «امام» است و تب غفلت قوم
مثل شمعی شدهای از دو سر آتش به سر است*
سنگباران شدی ای کعبه و آتشباران
آتش طعن به روی جگرت بیشتر است!
ای کبوتر خبر صبح قریب آوردی
گرچه دیدند که زنجیر بر این بال و پر است
خطبه را تیغ گشودی، پی خیبرشکنی
همه گفتند مگر چاره به جز «الحذر» است؟
آن علیبنحسینبنعلی تیغ به کف
این علیبنحسینبنعلیِ دگر است!
راوی چند سفر عُسر و اسارت؟ هرگز!
چشم تو راوی دعوت به سلام و سحر است.
چشمهایت همهی عمر شده لجّهی خون
راوی زخم عمیقی است که روی جگر است.
* شمعی شدم که از دو سر آتش گرفته است (محمدسعیدمیرزایی)
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
ابری شد و با ناله ی جانکاه گریست
با مهر به نوحه بود و با ماه گریست
چل سال بیاد خاطرات پدرش
با آه نفس کشید و با آه گریست
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#محسن_غلامحسینی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
هدایت شده از عقیق
29.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگر نفس نمانده که آب از سرم گذشت ...
#صدایرثا قسمت آخر
شعرخوانی #عباس_همتی رثای #حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
محرم ۱۴۴۵
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
هدایت شده از عقیق
اختتامیه دومین کنگره ملی شعر مکتب الرضا در مسجد روح الله محله افسریه تهران برگزارشد
👇👇
https://aghigh.ir/fa/news/127481
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
نقاره میزنند... نوای جنون کیست؟
بر سنگفرش صحن حرم خط خون کیست؟
آهنگ دیگریست که نقاره میزند
خون کبوتریست که فواره میزند
هنگامه تقرب حبلالورید شد
آنکس که داشت نذر شهادت شهید شد..
عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند
سرمست عطر یار، هوای جنون کنند
چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد
جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد
گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟
حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک
حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند
از گرد آفتاب حرم دورمان کند
همسنگریم و همدم و همراه و همقسم
آری به خون فاطمیون حرم قسم
#محمدمهدی_سیار
#شهدای_حرم_شاهچراغ
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید
قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد
کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد»
او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش
باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد
زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد
روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است
شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد
***
آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی
قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد
بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد
#دروازه_ساعات
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#احمد_علوی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
تصویری از شهید حملۀ تروریستیِ شاهچراغ
«غلامعباس عباسی» یکی از خادمان حرم شاهچراغ است که دیروز به شهادت رسید.
گر دامن مولا به سرت بالین است
جان دادن و دست و پا زدن شیرین است
هنگام زیارت به شهادت برسی
والله که عاقبت به خیری این است
#عاصی_خراسانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
35.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش در دروازه ساعت زمان می ایستاد
شعرخوانی #احمد_علوی رثای #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
ای دل! مگر نه خاتمه، ماه محرّم است؟
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»
گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت
«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟»
گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق
«کآشوب در تمامی ذرّات عالم است»
صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن
«کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است»
سرهای کشتگان همه بر دوش نیزهها
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
آن محشری که کرد به پا چوب خیزران
«بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»
رشک مَلَک خرابهنشین شد که «محتشم»
گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است»
▫️▫️▫️
ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری؛ بساط عشق بهخوبی فراهم است
فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود
بر گِرد شمع دید که پروانهای کم است
#ورود_به_شام
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#محتشم_كاشانی
#جواد_هاشمی_تربت
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
همزمان با شهادت حضرت رقیه(س)؛
سوگواره «در حجاب آفتاب» در قم برگزار میشود
قم- به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) سوگواره «در حجاب آفتاب» در قم برگزار میشود.
https://www.ibna.ir/fa/tolidi/344693
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
هدایت شده از عقیق
مهلت ارسال اثر به پنجمین کنگره ملی شعر امام حسن علیه السلام - #حدیث_حسن ، تا ۵ شهریور تمدید شد.
#مجمع_شاعران_اهل_بیت_علیهم_السلام
#حدیث_حسن
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
زینب درست مثل پدر حرف میزند
میراث مادر است دلِ داغپرورش
میگوید از مصیبت سرخی که دیده است
از قتل عام چلچلهها در برابرش
میگوید از زمانه، زمین آه میکشد
خورشید، ابر تیره کشیدهست بر سرش
این خطبه نیست! تیغۀ شمشیر حیدریست
وقتی خرابههای دمشق است سنگرش
شمشیر از نیام سخن میکشد برون
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
#ورود_کاروان_به_شام
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#نغمه_مستشارنظامی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چه غمگین، کاروانی میرود از کربلا تا شام
گره خوردهست آیا سرنوشت کربلا با شام؟
به نیزه آفتابی میشکافد سینۀ شب را
و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام
به دل بغض علی، در دست سنگ و بر زبان طعنه
در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام
چنان سنگیندلیها با کبوترهای زخمی شد
که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام
نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر
که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام
ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد
به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام
اگرچه جای خنجر خیزران میدید اما باز
شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام
اسارت را ببین راز شهادت برملا کرده
چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام
#ورود_کاروان_به_شام
#حسن_زرنقی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل
یاران پاک و یکدله را سنگ میزنند
یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» میکشند
یا «آیۀ مباهله» را سنگ میزنند
وقتی که دستهای علمدار قطع شد
پاهای غرق آبله را سنگ میزنند
با آنکه هست آینۀ عصمت و عفاف
پرچم به دوش قافله را سنگ میزنند
محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست
روح نماز نافله را سنگ میزنند
تفسیر عشق بود و پریشانی حسین
وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین
#ورود_کاروان_به_شام
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#محمدجواد_غفورزاده
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چه غمگین، کاروانی میرود از کربلا تا شام
گره خوردهست آیا سرنوشت کربلا با شام؟
به نیزه آفتابی میشکافد سینۀ شب را
و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام
به دل بغض علی، در دست سنگ و بر زبان طعنه
در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام
چنان سنگیندلیها با کبوترهای زخمی شد
که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام
نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر
که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام
ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد
به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام
اگرچه جای خنجر خیزران میدید اما باز
شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام
اسارت را ببین راز شهادت برملا کرده
چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام
#ورود_کاروان_به_شام
#حسن_زرنقی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
زینب درست مثل پدر حرف میزند
میراث مادر است دلِ داغپرورش
میگوید از مصیبت سرخی که دیده است
از قتل عام چلچلهها در برابرش
میگوید از زمانه، زمین آه میکشد
خورشید، ابر تیره کشیدهست بر سرش
این خطبه نیست! تیغۀ شمشیر حیدریست
وقتی خرابههای دمشق است سنگرش
شمشیر از نیام سخن میکشد برون
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
#ورود_کاروان_به_شام
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#نغمه_مستشارنظامی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
یا عاقبت از سینه جانم در می آید
یا اینکه بابای من از این در می آید
این گریه ها از درد نه از اشک شوق است
امشب پدر مهمانی دختر می آید
شانه زدن، جارو کشیدن، ناز کردن
از دست من تنها همین ها بر می آید
خاکستری یا گلی گلی عمه کدامش
از این دو پیراهن به من بهتر می آید
خون لبم بند آمده خوب است اما
خون سرم از زیر این معجر می آید
من گیسویم را دور دستم حلقه کردم
چون که به دست دختر انگشتر می آید
پیراهنم که سوخت قبلا پس چرا باز
دارد دوباره بوی خاکستر می آید
حتی صدای پای بابا فرق کرده است
حس می کنم مهمان من با سر می آید
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#شهادت
#علی_کاوند
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
آمدی گوشه ویران چه عجب!
زده ای سر به یتیمان چه عجب!
تو مپندار که مهمان منی
به خدا خوبتر از جان منی
بس که از جور فلک دلگیرم
اول عمر ز عمرم سیرم
دل دختر به پدر خوش باشد
مهربانی زدو سر خوش باشد
تو بهین باب سرافراز منی
تو خریدار من و ناز منی
بعد از این ناز برای که کنم
جا به دامان وفای که کنم
اشک چشم من اگر بگذارد
درد دلهام شنیدن دارد
گرچه در دامن زینب بودم
تا سحر یاد تو هر شب بودم
گر نمی کرد به جان امدادم
از غم هجر تو جان می دادم
آنقدر ضعف به پیکر دارم
که سرت را نتوان بردارم
امشب از روی تو مهمان خجلم
از پذیرایی خود منفعلم
مژده عمّه که پدر آمده است
رفته با پا و به سر آمده است
دیدنی گوشه ویرانه شده
جمع شمع و گل و پروانه شده
آخر ای کشته راه ایزد
پدرت سر به یتیمان می زد
تو هم آخر پسر آن پدری
تو پور آن نخل امامت ثمری
که به پیشانی تو سنگ زده؟
که زخون بررخ تو رنگ زده؟
ای پدر کاش به جای سر تو
می بریدند سر دختر تو
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#شهادت
#علی_انسانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
از راه میرسند پدرها غروبها
دنیای خانه، روشن و زیبا غروبها
از راه میرسند پدرها و خانهها
آغوش میشوند سرا پا غروبها
از راه می رسند و به آغوش می کشند
با اشتیاق کودک خود غروب ها
از راه میرسند و هیاهوی بچههاست
زیباترین ترانهی دنیا غروبها
در چشم های منتظران گرگ و میش عصر
محو است در شکوه تماشا غروب ها
در چشم های دخترکان شوق دیگریست
شوق دوباره دیدن بابا غروبها
بعد از هزار سال همان شوق شعله ور
در چشم های منتظر ما غروب ها
بعد از هزار سال من و کودکان شام
تنها نشستهایم همینجا غروبها
اینجا پدر! خرابهی شام است، کوفه نیست
اینجا بیا به دیدن ما با غروبها
بابا بیا که بر دلمان زخمها زده ست
دیروز تازیانه و حالا غروبها
بابا بیا که بغض مرا، وا نکرده است
نه زخم تازیانه، نه حتی غروب ها
دست تو را بهانه گرفتهست بغض من
بابا ز راه میرسد آیا غروبها؟
دست تو را بهانه گرفته که بشکفد
بغضم میان دست تو تنها غروب ها
بابا بیا کنار من و این پیاله آب
که تشنهایم هر دو تو را تا غروبها
از جادهها بیایی و رفع عطش کنی
از جادهها بیایی ... اما غروبها
بسیار رفتهاند و نیامد پدر هنوز
بسیار رفتهاند خدایا غروبها
کمکم پیاله موج زد و چشم روشنش
چون لحظههای غربت دریا غروبها
خاموش شد وَ بر سر سنگی نهاد سر
دختر به یاد زانوی بابا غروبها
بعد از هزار سال هنوز اشک میچکد
از مشک پارهپارهی سقا غروبها
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#شهادت
#اسماعیل_امینی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
وقتي كه آمدي به برم نو ر ديده ام
گفتم كه بازهم نكند خواب ديده ام
بابا منم شكوفه سيب سه ساله ات
حالا ببين چه سرخ و سياه و رسيده ام
خيلي ميان راه اذيت شدم ولي
رنج سفر به شوق وصالت كشيده ام
اينرا بدان كه بين تو و تازيانه ها
عشق تو را به قيمت جانم خريده ام
در بين اين مسير پر از غصه بارها
از آسمان ناقه چو باران چكيده ام
پايم سرم تمام تنم درد مي كند
از بس كه زجر در دل صحرا كشيده ام
كم سو شده دو چشم من از ضربه هاي او
حتي به زور صوت رسا را شنيده ام
چادر ز عمه قرض گرفتم كه زير آن
پنهان كنم ز روي تو گوش دريده ام
بشنو تمام خواهش اين پير كودكت
من را ببر كه جان تو ديگر بريده ام
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#شهادت
#محمد_علی_بیابانی
◾️عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی
کاش بمانی کنار دختر زخمی
باز بسوزان مرا به سوز صدایت
باز صدایم بزن زحنجر زخمی
نذر تو کردم تمام بال و پرم را
حال ببین حال این کبوتر زخمی
چیز زیادی نمانده از من خسته
نیمه ی جانی میان پیکر زخمی
طاقت برخاستن ز خاک نمانده
نای پریدن نمانده با پر زخمی
پرپر و پژمرده ام خودم ولی امشب
مست تو ام ای گل معطر زخمی
نور تو در کنج آن تنور چه می کرد!؟
ای سر خاکستری شده ، سر زخمی
ای به فدای سرت بیا که ببندم
زخم جبین تو را به معجر زخمی
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#شهادت
#هادے_ملک_پور
◾️عقیقشعر
@aghighpoem