🕋🕋🕋🕋حدیث 906
دو نشانه ی انسان عالم و دانشمند چیست ؟
2068 - وَ قالَ الامام الحسین عليه السلام: مِنْ دَلائِلِ الْعالِمِ، اِنْتِقادُهُ لِحَدِيثِهِ، وَ عِلْمُهُ بِحَقائِقِ فُنُونِ النَّظَرِ
از نشانه هاى يك دانشمند (يكى) پذيرفتن انتقاد ديگران و (ديگرى) عالم بودن به جوانب بحث و روش گفتگو (در مسائل علمى) است.
کتاب احادیث الطلاب ص 595
35
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
📚 شیوۀ صحیح نذر شرعی
💠 سؤال: مردم (به ویژه در ایام محرم و سوگواری اهل بیت علیهم السلام)، نذرهای زیادی می کنند، نذر شرعی باید چه شرایطی داشته باشد؟
✅ جواب: برای انعقاد نذر شرعی لازم است که شرایط ذیل مراعات شود:
۱. صیغۀ نذر (به زبان عربی یا ترجمۀ آن) را به زبان جاری کند، مثلا بگوید «برای خدا بر عهدۀ من است که اگر فلان حاجتم برآورده شد، روز عاشورا، مجلس روضه برپا کنم.»
۲. چیزی را که نذر می کند انجام دهد یا ترک کند، باید از جهتی رجحان (برتری) داشته باشد، پس چنانچه بجا آوردن و ترک آن مساوی باشد، نذر صحیح نیست.
۳. کاری را نذر کند که انجام آن برایش ممکن باشد.
۴. نذر کننده باید مکلف و عاقل باشد و با اختیار نذر کند.
۵. در صورت حضور شوهر، نذر زن (گرچه در اموال خود) بنا بر احتياط واجب باید با اجازه او باشد.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
شخصی به نام صفوان که در صف دشمنان بود با حضرت ابوالفضل العباس می جنگید ، لحظاتی کوتاه ،در برابر عباس (ع) روی زانوانش بر زمین افتاد.
زخم بازوی راستش را با دست چپ چنگ زد تا جلوی خونریزی اش را بگیرد. عباس (ع) ایستاده بود و نگاهش می کرد.
صفوان به آرامی سر بلند کرد. صورتش از درد، خیس عرق شده بود، گفت:
- منتظر چه هستی؟ چرا مرا نمیکشی؟
عباس (ع) رفت و شمشیر صفوان را آورد. آن را جلوی صفوان انداخت و گفت:
- شمشیرت را بردار، سوار اسبت شو و برو. من با کسی که نتواند از خود دفاع کند نمی جنگم.
صفوان گفت : اختيار من اکنون دست توست مرا بکش
حضرت عباس گفت : مرگ و زندگی همه ی ما دست خداست تو مرد دلیر و جوانمردی هستی برو و از این معرکه دور شو. دستت را به خون اهل بیت رسول الله (ص) آلوده نکن. برو!
صفوان به سختی سوار اسبش شد و در حالی که برای آخرین بار به عباس (ع) نگاه می کرد گفت:
تعریف جوانمردی و شجاعت ات را زیاد شنیده بودم، اما باور نمی کردم.
پاشنه اش را محکم به شکم اسب کوبید و فریاد زد: اما حالا باور می کنم!
برداشتی از کتاب "برادر من، تویی" زندگی نامه داستانی قمر بنی هاشم، حضرت ابالفضل العباس (ع)
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔅فدا کردن تمام هستی🔅
✍علامه طهرانی رضوان الله:
🔹حضرت سیّدالشّهداء علیهالسّلام هستی خود را برای خدا داد، حتّی طفل رضیع و شیرخوار خود را؛ در اینصورت اگر خداوند همه چیز خود را به او بدهد به مقتضای عدل رفتار کرده است.
📚معادشناسی، ج۵، ص۱۷۷
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍چشم درد علامه به خاطر درس روز عاشورا
🔹علامه طباطبایی رحمه الله علیه: «در دوازده سالی که نجف بودم، به جز عاشورا، هیچ روزی درس را تعطیل نکردم. یک سال عاشورا درس را تعطیل نکرده بودم که به چشم درد شدیدی گرفتار شدم! طوری که نزدیک بود کور شوم. از عظمت امام حسین علیه السلام ترسیدم و از آن پس تصمیم گرفتم روز عاشورا را تعطیل کنم».
📚خاطرات فقیه اخلاقی، احمدی میانجی، ص146
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽روضه خوانی آیت الله العظمی جوادی آملی برای شهادت امام حسین سلام الله علیه
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
💢وداع جانسوز امام سجاد (ع)با امام حسین (ع)/ امام حسین(ع) لحظات آخر چه پیام مهمی برای شیعیان فرستاد؟
در روايتى آمده است:هنگامى كه امام حسين(ع) تنها شد به خيمه هاى برادرانش سر كشيد، آنجا را خالى ديد. آنگاه به خيمه هاى فرزندان عقيل نگاهى انداخت، كسى را در آنجا نيز نديد؛ سپس به خيمه هاى يارانش نگريست كسى را نديد، امام در آن حال ذكر «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ» را فراوان بر زبان جارى مى ساخت.
آنگاه به خيمه هاى زنان روانه شد و به خيمه فرزندش امام زين العابدين(عليه السلام) رفت. او را ديد كه بر روى پوست خشنى خوابيده و عمّه اش زينب(س) از او پرستارى مى كند. چون حضرت على بن الحسين(عليه السلام) نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخيزد، ولى از شدّت بيمارى نتوانست، پس به عمّه اش زينب گفت: «كمكم كن تا بنشينم چرا كه پسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است» زينب(عليها السلام) وى را به سينه اش تكيه داد و امام حسين(عليه السلام) از حال فرزندش پرسيد: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:
«يا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْيَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِينَ»؛ (پدر جان! امروز با اين گروه منافق چه كرده اى؟).
امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود:
«يا وَلَدِي قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِكْرَ اللّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللّهُ حَتّى فاضَتِ الاَْرْضُ بِالدَّمِ مِنّا وَ مِنْهُمْ»؛ (فرزندم! شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است و جنگ بين ما و آنان چنان شعله ور شد كه زمين از خون ما و آنان رنگين شده است!).
حضرت سجّاد(عليه السلام) عرض كرد: «يا أبَتاهُ أَيْنَ عَمِّىَ الْعَبّاسُ»؛ (پدر جان! عمويم عبّاس كجاست؟). در اين هنگام اشك بر چشمان زينب حلقه زد و به برادرش نگريست كه چگونه پاسخ مى دهد ـ چرا كه امام(ع) خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود زيرا كه مى ترسيد بيمارى وى شدّت پيدا كند! ـ
امام(عليه السلام) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّكَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا يَدَيْهِ عَلى شاطِىءِ الْفُراتِ»؛ (پسر جان! عمويت كشته شد و دستانش كنار فرات از پيكر جدا شد!).
على بن الحسين(ع) آن چنان گريست كه بى هوش شد. چون به هوش آمد از ديگر عموهايش پرسيد و امام پاسخ مى داد: «همه شهيد شدند».
آنگاه پرسيد: «وَ أَيْنَ أَخي عَلِيٌّ، وَ حَبيبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ»؛ (برادرم على اكبر، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهير بن قين كجايند؟).
امام(ع) پاسخ داد: «يا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ في الْخِيامِ رَجُلٌ إِلاّ أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمّا هؤُلاءِ الَّذِينَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَكُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى»؛ (فرزندم! همين قدر بدان كه در اين خيمه ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاك افتاده و شهيد شده اند).
پس على بن الحسين(ع) سخت گريست. آنگاه به عمّه اش زينب(س) گفت:
«يا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّيْفِ وَ الْعَصا»؛ (عمّه جان! شمشير و عصايم را حاضر كن).
پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما»؛ (مى خواهى چه كنى؟).
عرض كرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَكَّأُ عَلَيْها، وَ أَمَّا السَّيْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَيْنَ يَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْحَياةِ بَعْدَهُ»؛ (بر عصا تكيه كنم و با شمشيرم از فرزند رسول خدا(ص) دفاع نمايم، چرا كه زندگانى پس از او ارزش ندارد).
امام حسين(ع) او را باز داشت و به سينه چسباند و فرمود:(فرزندم! تو پاك ترين ذريّه و برترين عترت منى و تو جانشين من بر اين بانوان و كودكانى. آنان غريب و بى كس اند كه تنهايى و يتيمى و سرزنش دشمنان و سختى هاى دوران آنان را فرا گرفته است. هر گاه كه ناله سر دادند آنان را آرام كن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نيكو، خاطرشان را تسلّى بخش.
چرا كه كسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم هايشان را به وى باز گويند. بگذار آنان تو را ببويند و تو آنان را ببويى و آنان بر تو گريه كنند و تو بر آنان
آنگاه امام(ع) دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود:
اى زينب! اى امّ كلثوم! اى سكينه! اى رقيّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنويد و بدانيد كه اين فرزندم جانشين من بر شماست و او امامى است كه پيروى از او واجب است
سپس به فرزندش فرمود: «يا وَلَدي بَلِّغْ شيعَتي عَنِّيَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبي ماتَ غَريباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهيداً فَابْكُوهُ»؛ فرزندم! سلامم را به شيعيانم برسان و به آنان بگو: پدرم غريبانه به شهادت رسید پس بر او اشك بريزيد.
منبع: معالى السبطين، ج 2، ص 20 - 21.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🕋🕋🕋🕋حدیث 905
چرا خداوند انسان ها را آفرید ؟
2067 - وَ قالَ الامام الحسین عليه السلام: أَيُّهَا النَّاسُ اِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ، ما خَلَقَ الْعِبادَ اِلاَّ لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَاِذا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبادَتِهِ عَنْ عِبادَةِ ما سِواهُ
اى مردم به درستى كه خدائى كه ياد و نام او بزرگ است بندگان را نيافريد مگر براى اينكه او را بشناسند، پس وقتى كه او را شناختند، او را عبادت مى كنند، و هنگامى كه او را عبادت كردند، با عبادت او از عبادت ديگران بى نياز مى شوند.
کتاب احادیث الطلاب ص 595
34
🕋🕋🕋🕋🕋🕋
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🕋🕋🕋🕋حدیث 912
آیا خدا با اکراه و زور اطاعت می شود؟
2075 - وَ قالَ الامام الحسین عليه السلام: اِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لا يُطاعُ بِاِكْراهٍ. وَ لا يُعْصى بِغَلَبَةٍ، وَ لا يُهْمِلُ الْعِبادَ فِى الْحِكْمَةِ
به درستى كه خداوند تبارك و تعالى، با اكراه اطاعت نمى شود، و با غلبه معصيت نمى شود، و بندگان را در حكمت (و راستى و درستى امور) مهمل و رها نمى گذارد.
کتاب احادیث الطلاب ص 597
42
🕋🕋🕋🕋🕋🕋🕋
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب