در برابر مشکلات صبور باشید حضرت رسول - ص - فرمود : در میان بنی اسرائیل عابدی زیبا و خوش سیما بود ، زندگی خود را به وسیله درست کردن زنبیل از برگ خرما می گذرانید . روزی از در قصر پادشاه می گذشت ، کنیز خانه پادشاه او را دید . وارد قصر شد و حکایتی از زیبایی و جمال عابد برای خانم تعریف کرد . خانم گفت : با نقشه ای او را داخل قصر کن . همین که عابد داخل شد ، چشم همسر سلطان که به او افتاد از حسن جمالش در شگفت شد . در خواست نزدیکی کرد . عابد امتناع ورزید ، زن دستور داد درهای قصر را ببندند . به او گفت : غیر ممکن است از این قصر بدون نزدیکی کردن با من خارج شوی ، باید از تو کام گیرم و تو از من بهره ببری عابد چون راه چاره را مسدود دید ، پرسید : بالای قصر شما محلی نیست که در آنجا وضو بگیرم ؟خانم گفت چرا بالای قصر ؟همین جا آب هست ، عابد جوان گفت :من در بالای قصر دوست دارم ، زن به کنیز گفت : ظرف آبی بالای قصر ببر تا هر چه می خواهد انجام دهد . عابد بر فراز قصر شد و در آنجا با خود گفت : ای نفس ! مدت چندین سال عبادت را که روز و شب مشغول بودی ، به یک عمل ناچیز می خواهی تباه کنی ؟ اکنون خود را از این بام به زیر انداز ، بمیری بهتر از آن است که این کار را انجام دهی . نزدیک بام رفت ، دید قصر مرتفعی است و هیچ دستاویزی نیست که خود را به آن بیاویزد تا سالم به زمین برسد . همین که خود را آماده انداختن نمود از طرف خداوند امر به جبرئیل شد که فورا به زمین برو که بنده ما از ترس من و انجام ندادن معصیت می خواهد خود را به کشتن بدهد . او را به بال خود دریاب‌و صحیح و سالم به زمین بگذار بطوری که کوچکترین صدمه ای به وارد نشود . جبرئیل عابد را در راه چون پدری مهربان گرفت و به زمین گذاشت . عابد جوان با اینکه تعجب کرد که چگونه صحیح و سالم فرود آمده است ولی با عجله خود را از حوالی قصر دور کرد به منزل خود برگشت‌ ولی زنبیل هایش در همان خانه ماند . وقتی که به خانه آمد زنش از او پرسید : گویا همه زنبیل ها را امروز فروختی ؟ اگر زنبیل ها رو فروختی پولش را چه کردی ؟ گفت : امروز چیزی عایدمان نشده . زن گفت : امشب با چه افطار کنیم ؟ جواب داد : امشب را باید به گرسنگی صبر کنیم ولی تو تنور را روشن کن تا همسایگان متوجه نشوند ما امشب نان تهیه نکرده ایم ؛ زیرا آنها به فکر ما خواهند افتاد . زن تنور را روشن کرده با مرد خود شروع به صحبت از بازار امروز نمود . در این بین یکی از زنان همسایه برای بردن آتش وارد شد . زن عابد به او گفت : خودت از تنور آتش بردار ، آن زن به مقدار لازم آتش برداشت ، در موقع رفتن گفت : شما گرم صحبت نشسته اید ، نانهایتان در تنور نزدیک است که بسوزد . زن نزدیک تنور آمد و دید نانهای بسیار خوب و مرتبی در اطراف تنور است . نانها را از تنور بیرون آورد و پیش شوهر برد و به او گفت :معلوم می شود که تو پیش خدا منزلتی داری که برایت نان آماده می شود از خداوند بخواه بقیه عمر ، ما را از بدبختی و ذلت نجات دهد . عابد گفت : صبر بر همین زندگانی بهتر است . کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF

📚 فروش وسایل مسجد 💠 سؤال: آیا می توان وسایل مسجد - که دیگر مورد نیاز مسجد نیست - را فروخت و خرج مسجد کرد؟ ✅ جواب: موارد آن مختلف است؛ اگر منظور وسایلی است که هدیه به مسجد شده و یا برای مسجد خریداری شده ولی وقف نشده است، فروش و تبدیل آن با نظر متولی شرعی مانعی ندارد ولی چنانچه منظور وسایلی است که وقف مسجد شده، اگر موردِ نیاز مسجد نیست، بايد در مسجد ديگری استفاده شود و اگر مساجد دیگر نیاز ندارند، مى‏ توانند آن را بفروشند و پول آن را در همان مسجد ـ و در صورت عدم نیاز ـ در مسجد دیگری درهمان جهت مصرف کنند. کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84 ‏ کانال احادیث الطلاب در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/C6mWL8mDMbv33gbHOUnPZF