آموزش نظم و ترتیب به کودکان
اول 👈 رابطه شما با فرزندتان باید بر پایه همکاری باشد نه لجبازی
بنابراین سعی کنید تا جای ممکن "نه" نگویید و تا زمانی که اشتباهات فرزندتان خطری ندارد او تصمیم گیرنده برای زندگی خود باشد مانند انتخاب لباس، بازی و غذا.
دوم👈 باید به فرزندتان مطابق سنش مسئولیت بدهید مانند غذا خوردن با دست قبل از یکسالگی، دراوردن کفش حتی با کمک شما بعد از یکسالگی..
سوم👈 قبل از آموزش نظم و ترتیب کارها را با بازی به فرزندتان بیاموزید مانند مسابقه دادن هنگام تمیز کردن اتاقش.
چهارم👈 از سه سالگی به فرزندتان مسئولیت های کوچک بدهید مانند انداختن لباس کثیفش در سبد مخصوص، آب دادن به گل کوچکش ادامه دارد.
پنجم👈 از جدول ستاره ها استفاده کنید تا در مقابل انجام هر کار درست یک برچسب جایزه بگیرد.
ششم 👈 هرگز با داد و دعوا تهدید و منت گذاشتن محروم کردن فرزندتان را مجبور به انجام کاری نکنید و مسئولیت بیشتر از سنش به او واگذار نکنید.
احادیث الطلاب(در ایتا )
🆔 @ahadis_tollab
🌺🌺🌺🌺🌺حدیث 4455
کنایه زلیخا به حضرت یوسف(ع)
3504 - رُوِىَ: اَنَّ امْرَأَةَ الْعَزِيزِ وَقَفَتْ عَلَى الطَّرِيقِ فَمَرَّتْ بِهَا الْمَواكِبُ حَتَّى مَرَّ يُوسُفُعليه السلام فَقالَتْ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى جَعَلَ الْعَبيدَ مُلُوكاً بِطاعَتِهِ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى جَعَلَ الْمُلُوكَ عَبِيداً بِمَعْصِيَتِهِ.
🆔 @ahadis_tollab
روايت شده است كه (زليخا) همسر عزيز مصر در كنار راه ايستاده بود و دسته ها و موكب هاى (سلطنتىِ) حضرت يوسف عليه السلام از كنارش مى گذشتند (و او همچنان ايستاده بود) تا وقتى كه حضرت يوسف عليه السلام عبور كرد (زليخا)، گفت: حمد و ستايش، خداوندى را كه بردگان را به خاطر اطاعت و بندگى به پادشاهى رساند و پادشاهان را به سبب معصيت و نافرمانى به بردگى كشاند.
احادیث الطلاب ص 1054
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🆔 @ahadis_tollab
💥 باقی ماندن رنگ نجاست بعد از تطهیر💥
💠 سؤال: زمانی که لباسهای خونی را می شوییم، بعد از آب کشی جای لکه های خون دیده می شود، حکم آن چیست؟
✅ جواب: اگر #جرم و جسم خون از بین رفته و فقط رنگ آن باقی مانده باشد، #پاک است.
🐱 وجود موی گربه در لباس نمازگزار🐱
💠 سؤال: آیا #گربه نجس است، اگر موی آن در #لباس_نمازگزار باشد، نماز اشکال دارد؟
✅ جواب: گربه نجس نیست، ولی ادرار و مدفوع آن نجس است و اگر موی آن - هرچند به مقدار کم - بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، #نماز باطل است.
💬 بعضی از خانما فکر میکنن که موقع نماز خوندن، اگه نامحرم نباشه، اشکال نداره که قسمتی از بدن یا موشون بیرون بیفته.
درحالیکه این درست نیست.
🔹 آیات عظام امام، سیسانی،رهبری، مکارم : اگه خانمی بين نماز فهمید که چنین اتفاقی افتاده، بايد سریع اون رو بپوشونه، و گرنه نمازش باطل میشه.
🔹 آيات عظام بهجت، وحيد: اگه خانمی بين نماز فهمید که چنین اتفاقی افتاده، بايد سریع اون رو بپوشونه و بنابر احتیاط واجب، نماز رو تموم کنه و دوباره همین نماز رو بخونه.
🔹 آيتاللَّه تبريزى: اگه این اتفاق برای خانمی بين نماز بیفته، نمازش باطل میشه.
نکته: احتیاط واجب و لازم، یعنی اینکه توی این مسئله میتونیم به نظر مرجع اعلم بعد از مرجع خودمون عمل کنیم که فتوای قطعی داره.
احادیث الطلاب(در ایتا )
🆔 @ahadis_tollab
#تربیت_جنسی
در حال حاضر در بيشتر خانواده ها ماهواره هست و يا از جاهای ديگه می شنوند و بعضی صحنه ها كه يک كودک نبايد ببيند را می بينند و دچار وحشت می شوند . مواردی داشتيم كه والدين بی مبالاتی كرده اند و يا تلويزيون در دسترس بوده و كودک ديده و دچار وحشت شده تا جايی كه به روان پزشک نياز بوده.
اطلاعات زود هنگام جنسی كودک را ناامن می كند. فكر نكنيد كه خوبست كه كودک همه چيز را بداند. قبول دارم كه بچه ها در هر سن ، مناسب سن خودشان بايد اطلاعاتی راجع به اين موضوع داشته باشند ولی اين اطلاعات بايد به موقع و صحيح باشد.
دانشمان را بالا ببريم و اطلاعات زود هنگام به بچه ها ندهيم. بعضی از والدين به خصوص پدرها عقيده دارند همه چيز را بايد به بچه ها ياد داد ، خير همه چيز را در هر زمان و در هرجا نبايد به بچه گفت و ياد داد بلكه بايد كارشناسی شود.
#مشاوره
#تربیت_جنسی
#پرسش
سلام دختر 5/5 ساله کنجکاو و پر از سوال دارم! یک پسر یک ماهه هم دارم!
سوال من درباره درست بودن تربیت جنسی است.من چطور رفتار کنم که هم کنجکاوی دخترم جواب داده بشه و هم تربیت صحیح و اسلامی باشه؟ موقع تعویض پوشک خودش نمیاد ولی میدونم که کنجکاوه!مثلا میگه خوشبحال شما که مامانشی و میتونی ببینی ولی من نمیتونم!
بعضی ها میگن باید بذاری ببینه که براش عادی بشه و بزرگتر که بشه دیگه کنجکاوی نکنه،اما من نمیتونم اینحوری رفتار کنم،دلم میخواد بدونم که چه جوری برای تربیت درست بهتره!
✅ #پاسخ
سلام بزرگوار
خیلی عادی و منطقی، با زبان کودکانه، برای دخترتون توضیح بدید که بدن هرکسی یک هدیه با ارزش از طرف خداست، و وقتی ما یک چیز گران قیمت داریم، اون رو پنهان میکنیم تا دست آدمهای بد نیفته و از ما نگیرنش یا آسیبی بهش نزنن، به همین خاطر بدنمون رو هم نشون کسی نمیدیم و هرکسی اجازه نداره که بدن دیگران رو ببینه. زمانی که آدمها متولد میشن، چون نمیتونن خودشون کارهاشون رو انجام بدن، مادرشون باید کمکشون کنه تا بتونن غذا بخورن، پوشکشون رو عوض کنن، بخوابن و ... .
وقتی درخواست کردن که بیان و ببینن، بگید مگه شما وقتی دستشویی میرید، در رو باز میذارید؟! برادرت هم الان مثل شما میخواد بره دستشویی و کسی نباید داخل اتاق بیاد.
اگر زمانی اصرار کردن که موقع تعویض پوشک حضور داشته باشن، بهشون اجازه بدید که داخل اتاق بیان و بدون اینکه منعشون کنید که نگاه کنن، سریع پوشک رو عوض کنید. فراموش نکنید که این اتفاق، در صورت لزوم، فقط یکبار باید بیفتد.
سعی کنید بهشون مسئولیت بعضی از کارهای نوزادتون رو بدید تا ذهنشون مشغول مسائل دیگه بشه و از این فضا خارج بشن.
همیشه قبل از تعویض پوشک نوزادتون، ایشون رو مشغول فعالیتی کنید، مثلا بگید براتون آب بیارن، یا بگید برن و چند تا کتاب انتخاب کنن تا شما براشون بخونید، یا تا وقتی که شما کارتون تموم میشه یه نقاشی برای شما بکشن و .... .
یادتون باشه که در برابر کنجکاویهای ایشون باید خیلی عادی رفتار کنید، مثلا اخم نکنید یا بی محلی نکنید یا نگید این حرفها چیه که میزنی و ... ، بلکه خیلی آروم و منطقی، ایشون رو در آغوش بگیرید و جوابشون رو بدید. اگر جواب سؤالی رو نمیدونستید، بگید ان شاء الله فردا جوابت رو میدم و تحقیق کنید و پاسخ سؤالشون رو حتما بدید چون بچه ها چیزی رو فراموش نمیکنن.
ان شاء الله موفق باشید.
احادیث الطلاب
🆔 @ahadis_tollab
میوه و سبزیجات معجزه گر :🥦
▫️کاهو: خواب آور
▫️انگور: اکسیر زیبایی
▫️زیتون:تقویت قلب
▫️کرفس: تقویت اعصاب
▫️فلفل دلمه: تقویت حافظه
▫️بروکلی:دشمن پوکی استخوان
▫️کیوی: ضد سرماخوردگی
.
احادیث الطلاب(در ایتا )
🆔 @ahadis_tollab
🍃🌸🍃🌸﷽🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
✅ کبد چرب
✍️ یکی از بهترین راهکارها برای مبتلا نشدن به بیماریهای کبد اصلاح روش های آب خوردن می باشد
①بین غذا آب ننوشيم.
②ناشتا آب سرد ننوشیم.
③شب ایستاده آب ننوشیم.
④آب را جرعه جرعه بنوشیم نه یک باره.
⑤بعد از غذای چرب و گوشتی آب ننوشیم.
⑥پس از مصرف میوه بلافاصله آب ننوشیم «برای معده و کبد مضر است!»
✍️ روش صحیح آب خوردن: نیم ساعت قبل از غذا
بعد غذا: اگز غذا چرب بود 2.5ساعت بعد از غذا اگر نبود چند دقیقه بعد آن
.
احادیث الطلاب(در ایتا )
🆔 @ahadis_tollab
✍مردی از راه فروش روغن، ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود میگفت: در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و بر عکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.
هر چه غلام او را از این کار بر حذر میداشت، مرد توجه نمیکرد ...تا اینکه روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش، آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد.
وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا طوفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود، خودش و مسافران از خطر غرق شدن برهند.
آن مرد برای حفظ جانش ، مجبور شد خیکها را یکی یکی با دست خودش به دریا اندازد .
🔺در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی.»
احادیث الطلاب(در ایتا )
🆔 @ahadis_tollab
خاطراتی از اخلاقیّات عجیب کسبهٔ نجف اشرف
آیه الله نصر الله شاه آبادی
شهر نجف از نظر اخلاقی و اجتماعی فوقالعاده بود. برای نمونه، کسبهٔ نجف – چه عرب و چه عجم – از نظر انصاف و مساعدت به مشتری بسیار خوب بودند. من جایی را ندیدم که به اندازهٔ نجف اشرف، به افراد نسیه بدهند. حتّی در تهران، کاسب محلّ خودمان با اینکه مرا کاملاً میشناخت و به دعای کمیل من خیلی علاقهمند بود و اگر شب جمعهای دعای کمیل نمیخواندم، فردا اوّل کسی که اعتراض میکرد همین کاسب بود، با این همه اگر نسيهٔ ما زیاد میشد، از طریقی اعتراض خودش را میرساند.
امّا در نجف اینگونه نبود؛ همهٔ طلبهها – بدون اینکه نام و نشانی داشته باشند – از مغازهدار نسیه میگرفتند. فقط گاهی اوقات، مغازهدار نام آنها را میپرسید تا در دفترش ثبت نماید. در خاطرم هست که آقای میرزا ابوالقاسم گرجی با آقای میرزا علی فلسفی همکلاس و رفیق بودند. روزی در دفتر نسیهٔ آشیخ عبّاس بقّال دیدم که نوشته: شیخ عَرَقی، رفیق آقای فلسفی! از آشیخ عبّاس پرسیدم: این شیخ عرقی کیست؟ گفت: همین که با آقای فلسفی رفت. فهمیدم منظور آشیخ عبّاس، همان آقای گرجی است. چون سرش مو نداشت، و روی سرش عرق مینشست و از طرفی بقّال خجالت میکشید که اسم آقای گرجی را بپرسد، او را با این نام در دفتر ثبت کرده بود!
این برنامه فقط مخصوص طلّاب نبود. بلکه کسبهٔ نجف نسبت به زوّار هم به همین شکل برخورد میکردند. به یاد دارم پسرخالهام به نجف آمده بود. روزی از یکی از مغازهدارها جنس فراوانی خریده بود، ولی موقع محاسبه متوجّه شده بود که کتش را عوض کرده و پول همراهش نیست. وقتی به منزل ما برگشت، با
با تعجّب میگفت: اینها چه موجودات عجیبی هستند! من به قدر صد دینار جنس خریدم. ناگهان متوجّه شدم پول همراهم نیست. به فروشنده گفتم: عصر پولش را میآورم و جنسها را میبرم. او گفت: نه! ببر و عصر پولش را بیاور! هرچه به او اصرار کردم فایدهای نداشت. به او گفتم: آخر تو مرا نمیشناسی، شاید پولت را خوردم. گفت: برو بخور. تو زائر امیرالمؤمنین – علیه السّلام – هستی. آقا امیرالمؤمنين – علیه السّلام – هست، من از ایشان میگیرم.
نمونهٔ دیگر، اجاره منزل بود. یکی از ویژگیهای نجفیها این بود که اگر کسی مغازه یا منزلی را اجاره میکرد، مادامی که در آن بود، ولو ده یا پانزده سال طول میکشید، یک قران اجارهبها افزایش پیدا نمیکرد. افزایش اجارهبها تنها پس از تخلیه و اجاره به شخص دیگر صورت میگرفت. در سامرّا نیز چنین برنامهای بود. سنّیهای آنجا در نسیه دادن و قرض دادن نیز این رسم را داشتند و غیر از نجف و سامرّا در جای دیگر چنین برنامهای ندیدم.
به هر حال، این رسم خوب مردم نجف بسیار راهگشا بود. اگر بگویم در طول بیست سال اقامت در نجف، فقط با قرض و نسیه زندگی کردم، اغراق نکردهام. نکتهٔ مهم در این نسیهها این بود که بیمنّت بود. به یاد دارم روزی برای خرید شکر به عطّاری رفتم و مدّتی معطّل شدم. با ناراحتی به صاحب مغازه گفتم: مثل اینکه نسیهخورها باید معطّل شوند! و رفتم. وقتی سرش خلوت شد، برگشتم. صاحب مغازه با رخساری برافروخته گفت: این چه حرفی بود که به من گفتی؟ به همین امیرالمؤمنین قسم، اگر سر مرا بخواهی به تو میدهم. این حرفها چیست؟ همهٔ زندگی من مال توست. به او گفتم: من به شوخی و مزاح این را گفتم. او گفت: دیگر از این شوخیها نکن».
حدیث نصر، ص۳۴۶ - ۳۴۸)
شیخ_نصرالله_شاه_آبادی
احادیث الطلاب(در ایتا )
🆔 @ahadis_tollab