#نسخه_قوی_برای_جذب_روزی...
🍃امام حسن مجتبی (ع) : قوی ترین عامل جذب روزی ، مداومت بر طهارت (وضو) است.
📚مفاتیح الحیات/جوادی آملی
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
☘علل سردی دست وپا
☘اگر انگشتان پای شما همیشه سرد است، یکی از دلایل آن عبارت است از:
☘ ضعیف بودن جریان خون در پا. ضعیف بودن جریان خون می تواند علل مختلفی داشته باشد، از جمله: کشیدن سیگار، فشارخون بالا و یا بیماری قلبی.
☘ آسیب اعصاب پا در اثر عدم کنترل دیابت نیز می تواند یکی از علل سرد شدن انگشتان پا باشد.
☘از علل دیگر می توان به کم کاری تیروئید و کم خونی اشاره کرد.
☘ برخی افراد در فصل زمستان یا حتی فصل گرم سال از سرد بودن دست و پای خود گله می کنند. این سردی علت های زیادی دارد؛ از استرس گرفته تا انگل.
☘ به علت تنگ شدن رگ های خون، گردش خون در اطراف دست و پا تحت تاثیر قرار می گیرد. انگشتان دست و پا سرد می شود و با جریان پیدا کردن خون، قسمت های مذکور قرمز می شود و احساس سوزش پیدا می کند. توجه نکردن به درمان این بیماری ممکن است باعث آسیب بافت ها شود.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
✨﷽✨
✍رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله:
به آن خدایی که جانم در دست قدرت اوست آدم (علیه السلام) مستحق بخشش خداوند قرار نگرفت و توبه او قبول نشد مگر به واسطه اقرار به نبوت من و ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) پس از من .
به خدایی که جانم در دست اوست ، ابراهیم (علیه السلام) ملکوت آسمانها و زمین را ندید و خلیل حضرت حق نشد مگر به واسطه اقرار به پیغمبری من و جانشینی علی (علیه السلام) پس از من.
و به آن خدایی که جانم در دست اوست موسی(علیه السلام) مستحق تکلم و سخن گفتن با خداوند نشد و عیسی (علیه السلام) مایه عبرت و پیغمبری نشد مگر به واسطه اقرار به نبوت من و ولایت علی (علیه السلام) .
به خدا قسم هیچ یک از پیغمبران به مقام پیغمبری نرسیدند مگر پس از اعتراف و شناسائی نبوت من و اقرار به ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و یازده فرزند از نسل مبارک او به عنوان وصی و جانشینان من.
📓تفسیر جامع جلد 1- صفحه 88
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
زندگینامه یونس پیامبر
نام مبارك حضرت يونس(عليهالسلام) چهار بار در قرآن مجيد ذكر شده است،
به علاوه در چند آيه ديگر، درباره اوصاف و سرگذشت وي بدون ذكر نامش سخن به ميان آمده، و يك سوره قرآن (سوره دهم) به نام اوست.
حضرت يونس(عليهالسلام) يكي از پيامبران بني اسرائيل است، كه چهار هزار و هفتصد و بيست و هشت سال بعد از هبوط آدم(عليهالسلام) متولد شد.
نام پدرش «متي» از عالمان و زاهدان وارسته و شاكر بود، به همين جهت خداوند به حضرت داوود (عليهالسلام) وحي كرد كه همسايه تو در بهشت، متي پدر يونس(عليهالسلام) است و نام مادرش «تنجيس» بود.
وي از ناحيه پدر از نوادههاي حضرت هود(عليهالسلام) و از ناحيه مادر از بني اسرائيل بود. به خاطر اينكه در شكم ماهي (نهنگ ) قرار گرفت با لقب «ذوالنون و صاحب الحوت» از او ياد شده.
ابن بابويه گفته است: يونس(عليهالسلام) را براي آن يونس (عليهالسلام) گفتهاند، كه چون بر قومش ناراحت و غضب كرد و از ميان ايشان بيرون رفت، به پروردگار خود انس گرفت، و چون به سوي قوم برگشت مونس ايشان گرديد.
قبر وي هم اكنون در نزديك كوفه، در كنار شط، به نام مرقد يونس معروف است.
رسالت حضرت يونس(عليهالسلام)
شهر نينوا در منطقه موصل (در عراق كنوني) پايتخت دولت آشوريان به شمار ميرفت، اين دولت قدرت و استيلاي خود را بر بيشتر كشورهاي اسيا گسترش داد. نينوا در آن دوران، از غنيترين و بزرگترين شهرهاي مشرق زمين محسوب ميگشت و داراي جمعيتي بيش از صد هزار نفر بود
فراوني نعمت و ثروت بي حد و حصر، مردم آن سامان را به وسيله انجام كارهاي ناروا و گناهانشان به ورطه گمراهي كشاند، از طرفي مردم نينوا بت پرست بوده و به خداي متعال ايمان نميآوردند.
خداوند يونس(عليهالسلام) را به سوي آنان فرستاد. يونس(عليهالسلام) در سي سالگي به نينوا رفته و دعوتش را آغاز نمود. آنها را به ايمان به خدا و توبه و بازگشت از گناهانشان دعوت ميفرمود: ولي آنان بر انجام كارهاي خود پافشاري كرده و دعوت وي را نميپذيرفتند، سي و سه سال از آغاز دعوتش گذشت، اما هيچكس جز دو نفر به او ايمان نياوردند، يكي از آن دو نفر دوست قديمي يونس(عليهالسلام) و از دانشمندان و خاندان علم و نبوت به نام «روبيل» و ديگري عابد و زاهدي به نام «مليخا» بود.
هنگامي كه دعوت يونس(عليهالسلام) در مورد قومش به هدف دلخواه نرسيد و آنها همچنان بر بيايماني خود پافشاري كردند، آن حضرت كاسه صبرش لبريز شد و تصميم گرفت مردمش را مورد نفرين خويش قرار دهد.
«روبيل» به آن حضرت ميگفت: قومت را نفرين مكن، زيرا كه خداوند هلاكت آنها را نميپسندد، ولي «مليخاي» عابد با تصميم يونس(عليهالسلام) هم عقيده بود، و ميگفت: نفرين كن بر ايشان. آن حضرت سخن «مليخا» را قبول كرد و آنها را نفرين نمود.
حق تعالي وحي فرستاد به سوي او كه عذاب خواهم فرستاد بر ايشان، در فلان سال و فلان ماه و فلان روز، چون وقت آن وعده نزديك شد، يونس(عليهالسلام) با «مليخا» از شهر خارج شدند، ولي «روبيل» در ميان مردم شهرش ماند، چون روز نزول عذاب شد، به مردم گفت: فزع و استغاثه كنيد به سوي خدا، شايد كه بر شما رحم فرموده و عذاب را از شما برگرداند.
گفتند: چگونه فزع كنيم، گفت: بيرون رويد به سوي بيابان و فرزندان را از زنان جدا كنيد و ميان شترها و گاوها و گوسفندان و فرزندان آنها جدايي بيندازيد و گريه كنيد و دعا كنيد، همه از شهر بيرون رفتند و چنين كردند، خداوند نزول عذاب قطعي را از آنان مرتفع ساخت.
كمي بعد از ساعت موعود، يونس(عليهالسلام) به ميان شهر بازگشت كه نحوه هلاكت مردم را بنگرد، اما با كمال تعجب مشاهده كرد كشاورزان در مزارع خويش مشغول كار هستند و اوضاع و احوال شهر بسيار عادي به نظر ميرسد.
يونس(عليهالسلام) از آنها پرسيد كه چگونه شد احوال قوم يونس ؟
(ايشان نشناختند او را)
يكي از افراد قوم كه يونس را شناخته بود به او گفت: يونس قومش را نفرين كرد دعاي او مستجاب شد، عذاب بر آنها نازل شد، پس ايشان جمع شدند و گريستند و دعا كردند و خدا رحم كرد ايشان را، و عذاب را از ايشان برگردانيد و بركوهها متفرق كرد، اكنون ايشان به دنبال يونس هستند، كه او را پيدا كنند، تا به او ايمان آورند.
قرار گرفتن يونس در شكم ماهي(نهنگ )
يونس(عليهالسلام) با شنيدن اين سخن خشمگين شد و بدون اذن پروردگارش شهر را ترك كرد و رفت تا به كنار دريايي رسيد، كشتياي را ديد كه پر از مسافر و بار است و ميخواهد برود، پس يونس(عليهالسلام) تقاضا كرد كه او را سوار كشتي كنند، به او جا دادند، او سوار كشتي شد.
كشتي حركت كرد، در وسط دريا ناگاه ماهي بزرگي (نهنگ ) سر راه كشتي را گرفت
در حالی که دهان باز کرده بود ، گویی غذایی می طلبید ، چون آن حضرت ماهی ( نهنگ ) را دید ترسید ، به عقب کشتی آمد ، ماهی نیز به جانب عقب کشتی آمد تا اینکه کار بر اهل کشتی تنگ شد ،
سرنشينان كشتي گفتند: به نظر مي رسد گناهكاري در ميان ما باشد كه بايد طعمه ماهي (نهنگ ) گردد، سپس آنها تصميم گرفتند ميان خود قرعه كشيده، تا به نام هر كس اصابت نمود، او را از كشتي بيرون اندازند.
قرعه به نام يونس(عليهالسلام) درآمد.
حتي سه بار قرعه زدند، هر سه بار به نام يونس(عليهالسلام) اصابت نمود. يونس را به دريا افكندند، آن ماهي بزرگ او را بلعيد.
زماني كه ماهي يونس(عليهالسلام) را در كام خود فرو برد، خداوند به آن حيوان الهام فرمود، كه به يونس(عليهالسلام) آسيبي نرساند، يونس(عليهالسلام) در شكم ماهي (نهنگ ) كه جاي گرفت پنداشت از دنيا رفته است، لذا اعضاي بدنش را حركت داد، دانست كه زنده است. از اين رو به سجده افتاد و عرضه داشت:
پروردگارا! جايگاهي براي پرستشت برگزيدم، كه كسي در چنين جايي تو را ستايش نكرده است.
سپس چند روز همچنان در شكم ماهي به سر برد و پيوسته به ذكر و ستايش پروردگار ميپرداخت، پس از آنبه عظمت الهي اعتراف كرد، و اقرار نمود در كاري كه از او سر زده به خود ستم روا داشته است.
خداوند دعايش را مستجاب كرد و توبهاش را پذيرفت. و به ماهي فرمان داد تا يونس(عليه السلام) را به ساحل ببرد و او را به بيرون دريا بيفكند.
يونس(عليهالسلام) در حالتي از بيماري و خستگي، از شكم ماهي خارج شد.
خداوند درختي با سايه گسترده از نوع كدو بالاي سرش رويانيد، كه آن را ميمكيد مانند شير از پستان، و در سايه آن به سر ميبرد.
موهايش، همه ريخته بود و پوستش نازك شده بود و تسبيح خدا ميگفت و ذكر خدا ميكرد در شب و روز.
چون بدنش قوت يافت و محكم شد و سلامتي خود را باز يافت، خدا كرمي را فرستاد كه ريشه درخت كدو را بخورد و آن درخت خشك شد.
خشك شدن آن درخت براي يونس( عليه السلام) بسيار سخت و رنج آور بود و او را محزون نمود.
خداوند به او وحي كرد: چرا محزون هستي؟
او عرض كرد: اين درخت براي من سايه تشكيل ميداد كرمي را بر آن مسلط كردي، ريشهاش را خورد و خشك گرديد.
خداوند فرمود: تو از خشك شدن يك درختي كه، نه آن را كاشتي و نه به آن آب دادي غمگين شدي، ولي از نزول عذاب بر صد هزار نفر يا بيشتر محزون نشدي،؟
اكنون بدان كه اهل نينوا ايمان آوردهاند و راه تقوي پيش گرفتند و عذاب از آنها رفع گرديد، به سوي آنها برو.
يونس(عليهالسلام) متوجه خطاي خود شد و عرض كرد: «يا رب عفوك عفوك»، سپس به سوي نينوا حركت كرد، وقتي به نزديك نينوا رسيد، خجالت كشيد كه وارد شهر شود، چوپاني را ديد نزد او رفت و به او فرمود: برو نزد مردم نينوا و به آنها خبر بده كه يونس(عليهالسلام) به سوي شما ميآيد.
چوپان به يونس که او را نمی شناخت گفت: آيا دروغ ميگويي؟ آيا حيا نميكني؟ يونس(عليهالسلام) در دريا غرق شد و از بين رفت.
به درخواست يونس پیامبر، گوسفندي به قدرت خداوند بازبان گويا گواهي داد كه او يونس(عليه السلام) است.
چوپان يقين پيدا كرد، با شتاب به نينوا رفت، و ورود يونس(عليهالسلام) را به مردم خبر داد، مردم كه هرگز چنين خبري را باور نميكردند، چوپان را دستگير كرده و تصميم گرفتند تا او را بخاطر دروغگویی و مسخره کردن پیامبر کتک بزنند.
او گفت: من براي صدق خبري كه آوردم برهان دارم. گفتند: برهان تو چيست؟ جواب داد: برهان من اين است كه اين گوسفندی که به همراه خود آورده ام گواهي ميدهد. همان گوسفند چون با زبان گويا گواهي داد، مردم به راستي آن خبر اطمينان يافتند.
به استقبال حضرت يونس(عليهالسلام) آمدند و آن حضرت را با احترام وارد نينوا نمودند و به او ايمان آوردند و در راه ايمان به خوبي استوار ماندند و سالها تحت رهبري و راهنماييهاي حضرت يونس(عليهالسلام) به زندگي خود ادامه دادند.
مدت غيبت يونس(عليهالسلام) از ميان قومش
حضرت يونس(عليهالسلام) چهار هفته (بيست و هشت روز) از قوم خود غايب گرديد،
و زمان حرکتش از قبیله تا دریا یک هفته طول کشید تا به دريا رسید
همچنين مدت يك هفته را در ميان شكم ماهي سپري كرد
و يك هفته را نيز در بيابان زير سايه كدو گذرانيد
و يك هفته را هم صرف بازگشت مجدد به شهرش نمود.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
👇تقویم نجومی اسلامی دوشنبه👇
👇👇کانال عمومی👇👇
(تقویم همسران)
@taghvime_hamsaran
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی)
✴️دوشنبه 👈18 مهر/ میزان 1401
👈13 ربیع الاول 1444👈10 اکتبر 2022
@taghvime_hamsaran
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
📛تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند.
🚘سفر: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶برای زایمان مناسب نیست.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️خرید مایحتاج زندگی.
✳️صید و شکار و دام گذاری.
✳️ختنه کودک.
✳️آغاز معالجه و درمان.
✳️آغاز شغل و کار.
✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است.
✳️ شما میتوانید باجستجوی کلمه" تقویم همسران"در تلگرام و ایتا به ما بپیوندید و تقویم هر روز را دریافت نمایید.
📛ولی امور زراعی و کشاورزی.
📛و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن خوب نیست.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب،(شب سه شنبه)، مباشرت برای سلامتی مفید و تاثیر بسیار خوبی بر فرزند دارد.
💎به کانال ما در موضوع مرثیه روضه،سبک،مداحی اشعار ناب در ایام های شهادت و، ولادت👇
eitaa.com/roze10
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب نیست.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، سلامت آفرین است.
@taghvime_hamsaran
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
@taghvimehamsaran
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
#جدا_خوندن_نماز_ها
❗️بعضی از مردم فکر میکنن که اگه مثل سنیها، نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشا رو جداجدا خوندن، اشکال داره.. 🤨
📛 درحالیکه این درست نیست.
✅ از نظر شیعه، این کار نهتنها اشکالی نداره، بلکه طبق نظر خیلی از مراجع، مستحب هم هست.
✍️ فرق ما با سنیها توی این مسئله، فقط اینه که اونها میگن واجبه جدا خونده بشن و ما میگیم نه، واجب نیست، بلکه مستحبه.🙃
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
💠اموری که بعد از عقد دائم بر #زن واجب است:
🌼زنی كه عقد دائمی شده،
۱. نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود.
۲. بايد خود را برای هر لذتی كه او می خواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعی از نزديكی كردن او جلوگیری نکند.
💠اموری که بعد از عقد دائم بر #مرد واجب است:
🌺اگر [زن] از شوهر اطاعت كند تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگری كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايی داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است.
💠حکم مجبور کردن زن به خدمت در خانه:
🌷مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور کند.
📚 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
❣ ۹ قانون خوشگل خداوند
۱. قانون بزرگ:
هر کاری در این دنیا انجام دهی خیر یا شر در همین دنیا به شما برگشته می شود
۲. قانون سازنده
زندگی به خودی خود اتفاق نمی افتد برای ساختنش باید قدم بردارید
۳. قانون انسانیت
انسان برای تغییر چیزی اول باید آن را بپذیرد
۴. قانون رشد
وقتی ما تغییر می کنیم شرایط نیز همراه با ما تغییر می کند
۵. قانون مسئولیت پذیری
مسئولیت تمامی اتفاق های زندگی ما به عهده خود ماست
۶. قانون ارتباط
گذشته حال و آینده همه با هم ارتباط دارند
۷. قانون تمرکز
ما نمی توانیم به دو چیز متفاوت فکر کنیم
۸. قانون دهش و بخشندگی
رفتار ما باید به زیبایی افکار ما باشد
۹. قانون حضور
شما نمی توانید در لحظه زندگی کنید وقتی به گذشته چشم دوخته اید!
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
✨﷽✨
✅امانت داری
✍عبدالرحمن بن سیابه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسه ای که محتوی هزار درهم بود، به من تحویل داد و گفت: این پول را بگیر و از سود آن زندگی خود را اداره کن. بعدا اصل پول را به من برگردان! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازه ای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم.
قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرضهای فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پولها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس می دهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون می خواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد.
عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام(علیه السلام) خیلی شلوغ بود. من که در آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسشهایشان را نیز دریافت می کردند.
هنگامی که مجلس خلوت شد، امام به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمود: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمود: پدرت چه کار می کند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آن گاه از من پرسید: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم. هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسید: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفت: احسنت!
سپس فرمود: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییم کنید! امام فرمود:
عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَک النَّاسَ فِی أَمْوَالِهِمْ هَکذَا وَ جَمَعَ بَینَ أَصَابِعِه؛
بر تو باد راستگویی و امانت داری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: این چنین. عبدالرحمن بن سیابه می گوید: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم.
📚 کتاب بحارالانوار،ج 47، ص 384
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
✅سم زدایی کبد و روده ها
✍ اگر همیشه دهانتــــــــــان بوی بد میدهد یا مدفوع یا گاز معده شما بدبو است، این علامت میتواند نشان دهد که کبد و روده شما در حال مبارزه برای دفع حجم بالایی از سموم هستند.
اگر حس میکنید مدت زمان زیادی است که نفخ یا تورم دارید، احساس گرسنگی ندارید و بوی بد بدن شما همیشگی شده است، حتما نیاز دارید به بدن خود در دفع و خارج کردن سموم ذخیره شده کمک کنید.
خار مریم، روغن زیتون و آب لیمو ، شربت سکنجبین، سمزدایی کامل را میتوانند انجام دهند و کبد شما را به شیوه مؤثر از وجود سموم عاری کند.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
✨﷽✨
🔴حقِ همسایه
✍رسول خدا صلی الله علیه و آله به یکی از اصحابشان فرمودند: " آیا میدانی حق همسایه چیست؟ "
➖عرض کرد: نمی دانم ؛فرمودند:
اگراز تو درخواست یاری نمود، او را یاری کن.
اگراز تو وام درخواست نمود، به او وام بده.
اگر دچار فقر شد،به او سود برسان.
اگر دچار مصیبت شد، او را تسلیت بگو.
اگر خیری به او رسید،به او تهنیت بگو تا بدین وسیله بهرهگیری از خیر را بر او گوارا گردانی.
اگر مریض شد او را عیادت کن.
اگر مرگ او فرا رسید، جنازهی او را تشییع کن.
ساختمان خانه ی خود را آنچنان بلند نسازی که همسایه ی تو از باد و هوا محروم گردد، مگر این که از او اجازه بگیری.
اگر میوه ای خریدی،مقداری از آن را به همسایه هدیه کن.
اگر نمی خواهی هدیه کنی میوه ی خریداری شده را پنهانی وارد خانهی خویش ساز تا همسایهی تو آن را نبیند.
و نگذار فرزندان تو میوه را به بیرون از خانه ببرند که باعث ناراحتی و حسرت فرزند همسایه گردد.
همسایه ی خود را با بوی خوش غذای خانه ی خود میازار، مگر آنکه مقداری از آن را به اهل خانه ی او برسانی.
📚 بحار ج ۷۹،ص ۹۴.
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
✨﷽✨
✅تو خیال كرده ای علی علیه السلام شكست خورد؟!
✍شهید مطهری:معروف است كه در زمان قاجاریه مرد نسبتاً فاضلی كه بسیار خوش نویس بوده. ظاهراً از شیراز برای زیارت به مشهد رفته بود. در بازگشت، پولش تمام می شود یا دزد می زند، و در تهران در حالی كه غریب بوده بی پول می ماند. فكر می كند كه از هنرش كه خطاطی است استفاده كند و ضمناً زیاد هم معطل نشود. بر می دارد همین عهدنامه ی امیرالمؤمنین علیه السلام به مالك اشتر را با یك خط بسیار زیبا می نویسد. خطكشی می كند، جدول بندی می كند، این عهدنامه را در یك دفتری می نویسد و آن را به صدر اعظم وقت اهدا می كند.
یك روز می رود نزد صدر اعظم در حالی كه ارباب رجوع هم زیاد بوده اند. نوشته را به او می دهد و می گوید هدیه ی ناقابلی است. پس از مدتی بلند می شود كه برود. صدر اعظم می گوید آقا شما بفرمایید. با خود می گوید لابد می خواهد مرحمتی بدهد، می خواهد خلوت بشود. چند نفری از ارباب رجوع می مانند. باز می بیند خیلی طول كشید، بلند می شود كه برود. دوباره صدر اعظم می گوید آقا شما بفرمایید. تا اینكه همه ی مردم می روند، فقط پیشخدمتها می مانند. صدر اعظم می گوید فرمایشی دارید؟ این شخص می گوید: نه، من عرضی نداشتم، همین را تقدیم كرده بودم. پیشخدمتها را هم می گوید همه تان بروید بیرون، كسی حق ندارد بیاید داخل اتاق. این بیچاره وحشتش می گیرد كه این دیگر چگونه است؟ ! صدر اعظم می گوید: بیا جلو! می رود جلو. آهسته در گوشش می گوید: چرا این را نوشتی و برای من آوردی؟
می گوید: شما صدر اعظم یك مملكت هستید، این هم دستورالعمل مولا امیرالمؤمنین علیه السلام است برای كسانی مثل شما. فرمان اوست راجع به اینكه با مردم چطور باید رفتار كرد. من فكر می كنم شما هم شیعه ی امیرالمؤمنین هستید و چنین چیزی را دوست دارید. فكر كردم برایتان هدیه ای بیاورم، هیچ چیز مناسبتر از این پیدا نكردم. گفت: بیا جلو. رفت جلو. گفت: یك كلمه من می خواهم به تو بگویم و آن این است كه خود علی كه اینها را نوشت و به اینها بیش از هركس دیگر پایبند بود و عمل می كرد، در سیاست از اینها چقدر بهره برداری كرد كه حالا من بیایم به اینها عمل كنم؟ خود علی از همین راهی كه دستور داد عمل كرد و دیدیم كه تمام مُلكش از بین رفت و معاویه بر او مسلط شد. علی خودش به این دستورالعمل عمل كرد و شكست خورد، پس این چیست كه برای من نوشته ای؟ ! گفت: اجازه می دهید جواب بدهم؟ بله.
گفت: چرا این حرف را در میان جمعیت به من نگفتی؟ گفت: اگر در میان جمعیت می گفتم پدرم را درمی آوردند. گفت: بسیار خوب، جمعیت كه رفت چرا پیشخدمتها را گفتی همه تان بروید بیرون؟ گفت: اگر یكی از آنها می فهمید كه من چنین جسارتی به علی می كنم پدرم را درمی آورد. گفت: پیروزی علی علیه السلام همین است. چرا معاویه بعد از هزار و سیصد سال، احدی كوچكترین احترامی برایش قائل نیست و جز لعنت و نفرین چیز دیگری برای او نیست؟ علی علیه السلام هم بشری بود مثل من و تو. این احترام را از كجا پیدا كرد كه تو اگر به همین نوكرها و پیشخدمتها بگویی آدمهای بیگناهی را گردن بزنید گردن می زنند ولی اسم علی را جرأت نمی كنی با بی احترامی [جلوی آنها ببری ] ؟ آیا جز این است كه علی علیه السلام را اینها به همین صفات شناخته اند كه علی مجسمه ی راستی و درستی، مجسمه ی وفای به عهد و تجسم همین دستورالعملی است كه خودش داده است؟ علی علیه السلام به موجب اینكه به همین سیاست عمل كرد، هم خودش را در دنیا بیمه كرد و هم اینها را.
اگر در دنیا فردی پیدا می شود كه به این اصول انسانیت عمل می كند به موجب همین است كه علی علیه السلام اینها را نوشت و خودش عمل كرد. اگر او اینها را نمی نوشت و خودش عمل نمی كرد، سنگ روی سنگ بند نمی شد. تو خیال كرده ای كه این اجتماع را با همان سیاست خودت حفظ كرده ای؟ ! اگر مردم دزدی نمی كنند، به خاطر تو دزدی نمی كنند؟ ! صدی نود مردمی كه دزدی نمی كنند به خاطر علی علیه السلام و دستورهای علی و امثال علی است. صدی نود مردمی كه فحشا نمی كنند، به ناموس تو خیانت نمی كنند، به خاطر همان علی علیه السلام و دستورهای علی است. تو خیال كرده ای علی علیه السلام شكست خورد؟!
📚منبع: استاد شهید مرتضی مطهری (تفسیر سوره انفال، آشنایی با قرآن)
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84
نام ذوالکفل نیز در دو سوره از سوره های قرآن کریم ذکر شده است. یکی در سوره انبیاء و دیگری سوره ص .
خداوند در سوره انبیاء می فرماید: «و إسمعیل و إدریس و ذا الکفل کل من الصبرین»:واسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از صابران بودند.
" ذا الکفل" مشهور این است که از پیامبران بوده است. هر چند بعضی معتقدند که او یکی از صالحان بود، ظاهر آیات قرآن که او را در ردیف پیامبران بزرگ می شمرد نیز این است که او از انبیاء است و بیشتر به نظر می رسد که او از پیامبران بنی اسرائیل بوده است. در علت نامگذاری او به این نام با توجه به اینکه" کفل" (بر وزن فکر) هم به معنی نصیب و هم به معنی کفالت و عهده داری آمده است، احتمالات متعددی داده اند، بعضی گفته اند چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانی که انجام می داد به او مرحمت فرمود ذا الکفل نامیده شد (یعنی صاحب بهره وافی)و بعضی گفته اند چون تعهد کرده بود شبها را به عبادت برخیزد و روزها روزه بدارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و تا آخر به وعده خود وفا کرد،" ذا الکفل" نامیده شد. بعضی نیز معتقدند که ذا الکفل لقب " الیاس " است، همانگونه که " اسرائیل" لقب " یعقوب"، و " مسیح" لقب " عیسی"، و " ذا النون" لقب " یونس" می باشد.
.
همچنین در سوره ص درباره این پیامبر خداوند می فرماید: «و اذکر إسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الأخیار»و یاد کن اسماعیل و یسع و ذو الکفل را (که) همه از نیکان بودند (ص، ۴۸). " ذا الکفل" همانطور که گفته شد، مشهور این است که از پیامبران بوده، و ذکر نام او در ردیف نام پیامبران در سوره انبیاء آیه ۸۵ بعد از نام اسماعیل و ادریس گواه بر این معنی است. بعضی معتقدند که او از پیامبران بنی اسرائیل است، وی را فرزند ایوب می دانند که اسم اصلیش" بشر " یا" بشیر " یا" شرف" بوده است و بعضی او را همان" حزقیل" می دانند که ذا الکفل به عنوان لقب او انتخاب شده است.
اختلاف در مورد نامگذاری ذوالکفل
درباره آن حضرت و هم چنین سبب نام گذاری او به ذوالکفل، اختلاف زیادی وجود دارد. ذوالکفل پیغمبر نبود، بلکه مرد صالحی بود که از طرف یکی از پیغمبران مأمور شد که روزها را روزه بدارد و شب ها را به بیداری و شب زنده داری بگذراند، خشم نکند و به حق عمل نماید و چون به وعده خود عمل کرد، از این رو خدای تعالی نامش را در ردیف پیمبران در قرآن کریم ذکر فرمود. طبرسی از ابوموسی ، قتاده و مجاهد نقل کرده که گفته اند:او پیغمبر بوداسمش ذوالکفل. ابن عباس گفته است که او الیاس پیغمبر بود، ولی جبائی گفته که او یکی از پیغمبران الهی بود که چون ثواب اعمال او دوچندان بود، بدین سبب ذوالکفل نامیده شد.(تفسیر مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۰۷ ) برخی گویند: وی سیع بن اخطوب بوده و این سیع، غیر از آن یسع است که اگر توبه کند، داخل بهشت گردد و در این باره نامه ای هم نوشت و به او داد و همین سبب شد که پادشاه مزبور که نامش کنعان بود، توبه کند. بیضاوی در تفسیر خود ذوالکفل را الیاس پیغمبر دانسته و از برخی نقل کرده اند که یوشع بوده است و در روایت دیگر هم نقل شده که ذوالکفل زکریای پیغمبر بوده است.
به هر حال در اینکه چرا او " ذا الکفل" نامیده شده، با توجه به اینکه " کفل" هم به معنی نصیب آمده و هم به معنی کفالت و عهده داری، احتمالات مختلفی داده اند:
گاه گفته اند: چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود " ذا الکفل" یعنی" صاحب بهره وافی" نامیده شد.
و گاه گفته اند چون تعهد کرده بود که شبها را به عبادت برخیزد، و روزها را روزه دارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد، و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد.
و گاه گفته اند چون گروهی از انبیاء بنی اسرائیل را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به این اسم نامیدند.به هر حال همین مقدار از زندگی او که امروز در دست ماست دلیلی بر استقامت او در طریق اطاعت و بندگی خدا و مقاومت در برابر جباران است و سرمشقی است برای امروز و فردای ما، هر چند در باره جزئیات زندگی آنها بر اثر بعد زمان نمی توان قضاوت دقیقی کرد.
ذوالکفل در روایات
علامه طباطبایی می فرماید: خدای سبحان نام این بزرگوار را در کلام مجیدش برده، و او را از انبیا شمرده، و بر او ثنا خوانده، و وی را از اخیار معرفی فرموده است. و ذو الکفل را از صابران شمرده است. در روایات هم نامی از این دو پیغمبر دیده می شود.
در کتاب بحار الانوار روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده که خلاصه اش آن است چون عمر یسع به پایان رسید، در صدد بر آمد کسی را به جانشینی خود منصوب دارد، از این رو مردم را جمع کرد و گفت: هر یک از شما که تعهد کند سه کار را انجام دهد من او را جانشین خود گردانم. روزها را روزه بدارد، شب ها را بیدار باشد و خشم نکند. جوانی که نامش عوید یابن ادریم بود و
در نظر مردم خوار می آمد، برخاست و گفت: من این تعهد را می پذیرم. یسع آن جوان را باز گرداند و روز دیگر همان سخن را تکرار کرد و همان جوان برخاست و تعهد را پذیرفت و یسع او را به جانشینی خود منصوب داشت تا این که از دنیا رفت و خدای تعالی آن جوان را که همان ذوالکفل بود به نبوت برگزید. شیطان که از ماجرا مطلع شد، در صدد بر آمد تا ذوالکفل را خشمگین سازد و او را بر خلاف تعهدی که کرده بود به خشم وادارد، از این رو به پیروانش گفت: کیست که این مأموریت را انجام دهد؟ یکی از آن ها که نامش ابیض بود گفت: من این کار را انجام می دهم. شیطان بدو گفت: نزدش برو، شاید خشمگینش کنی. ذوالکفل شب ها نمی خوابید و شب زنده داری می کرد و نیمه روز مقداری می خوابید. ابیض صبر کرد تا چون ذوالکفل به خواب رفت بیامد و فریاد زد: به من ستم شده و من مظلوم هستم (حق مرا از کسی که به من ستم کرده بگیر). ذوالکفل به او گفت: برو و او را نزد من آر. ابیض گفت: من از این جا نمی روم. ذوالکفل انگشتر مخصوص خود را به او داد و گفت: این انگشتر را بگیر و به نزد آن شخصی که به تو ستم کرده ببر و او را نزد من آر.ابیض آن انگشتر را گرفت و چون فردا همان وقت شد بیامد و فریاد زد: من مظلوم هستم و طرف من که به من ظلم کرده، به انگشتر توجهی نکرد و به همراه من نیامد. دربان ذوالکفل بدو گفت: بگذار بخوابد که او نه دیروز خوابیده و نه دیشب.ابیض گفت: هرگز نمی گذارم بخوابد، زیرا به من ستم شده و باید حق مرا از ظالم بگیرد.حاجب وارد خانه شد و ماجرا را به ذوالکفل گفت. ذوالکفل نامه ای برای او نوشت و تا مهر خود آن را مهر کرد و به ابیض داد. وی برفت تا چون روز سوم شد، همان وقت یعنی هنگامی که ذوالکفل تازه به خواب رفته بود، بیامد و فریاد زد که شخص ستم کار به هیچ یک از این ها وقعی نگذارد پیوسته فریاد زد تا ذوالکفل از بستر خود برخاست و دست ابیض را گرفت و برای دادخواهی از ستم کار به راه افتاد. گرمای آن ساعت به حدی بود که اگر گوشت را در برابر آفتاب می گذاشتند، پخته می شد. مقداری راه رفتند ولی ابیض دید به هیچ ترتیب نمی تواند ذوالکفل را به خشم درآورد و در مأموریت خود شکست خورد، پس دست خود را از دست ذوالکفل بیرون کشید و فرار کرد.خدای تعالی نام او را در قرآ کریم ذکر کرده و داستان او را به پیغمبرش یادآوری می کند تا در برابر آزار مردم صبر کند، چنان که پیمبران بر بلا صبر کردند. در حدیث دیگری از قصص الانبیاء نقل شده که صدوق ، از دقاق ، از اسدی ، از سهل ، از حضرت عبدالعظیم حسنی روایت کرده اند که فرمود: به امام جواد(ع) نامه ای نوشتم و در آن نامه پرسیدم: نام ذوالکفل چه بود؟ و آیا وی از پیامبران مرسل بوده است؟ حضرت در جواب نوشت: خدای تعالی ۱۲۴ هزار پیغمبر فرستاد که ۳۱۳ نفر آن ها مرسل بوده اند و ذوالکفل از آن هاست و پس از سلیمان بن داود بوده است. او مانند داود میان مردم قضاوت می کرد و جز در راه خدا خشم نمی کرد و نامش عویدیا بود و هم اوست که خدای تعالی نامش را در قرآن ذکر کرده و فرموده است: «و اذکر إسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الأخیار»
منبع:
دائرةالمعارف طهور
کانال احادیث الطلاب در(ایتا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1997602816Cf7f5d3ab84