eitaa logo
احادیث وکلمات ناب ومفید
63 دنبال‌کننده
17 عکس
1 ویدیو
0 فایل
برای استفاده بیشتر از احادیث وکلمات وحکمتهای ناب وثبت کردن آنها
مشاهده در ایتا
دانلود
ثواب یک نفس از نفس های امیرالمومنین علیه السلام در لیله المبیت 📜 امام حسن عسکری علیه السلام : در قیامت، کسانی که در راه ولایت امیر المومنین علیه السلام به شهادت رسیده‌اند، در عوض ظلم‌هایی که در دنیا به علت تمسک به ولایت امیر المومنین از طرف مخالفین به آن‌ها شده، به نزد حضرت شاه ولایت امیر المومنین علیه السلام آورده می‌شوند و آن حضرت به آن‌ها می‌گوید: «آنچه از ثواب و پاداش در برابر ستمی که به شما شده را از من بخواهید تا عطا کنم.» آن‌ها نیز به حضرت امیر المومنین علیه السلام می‌گویند: «ای برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله، فقط ثواب یک نفس‌کشیدن تو را در آن شبی که در جایگاه پیامبر خوابیدی تا جان او را حفظ کنی را از تو درخواست می‌کنیم.» امیر المومنین علیه السلام هم می‌پذیرد و ثواب یک نفس‌کشیدن در آن شب را به آن‌ها می‌بخشد. در ادامه روایت هم آمده که خداوند در عوض چنان نعمات و قصرها و جایگاهی به آن‌ها می‌دهد که آن‌ها گمان می‌کنند کل بهشت به آن‌ها عطا شده است و خداوند تاکید می‌کند که اینها در عوض فقط یک نفس امیر المومنین در آن شب است. 📚التفسير العسکری علیه السلام ج۱ ص۱۲۷
ستايش مي‌كنم اين نعمت از تست اي پروردگار يكتا و بي‌همتا باز حضرت صادق (عليه السلام) فرمود جاي خود باش پيراهني از تن بيرون كرده به او داد فرمود اين را بپوش. اين بار گرفت و گفت (الحمد لله الذي كساني و سترني يا اباعبدالله او قال جزاك الله خيرا) ستايش مر خدايي راست كه به من لباس داد و تنم را پوشانيد يا اين‌طور گفت خدا به شما جزاي خير بدهد. فقط همين دعا را براي حضرت صادق (عليه السلام) نموده رفت ما با خود خيال كرديم اگر فقير براي حضرت دعا نمي‌كرد و در هر مرتبه همي خداي را حمد و ستايش مي‌نمود آن جناب هم تا زماني كه خدا را ستايش مي‌كرد به او چيزي مي‌داد زيرا هر بار كه حضرت به او عطايي مي‌نمود سائل خدا را شكر مي‌كرد امام (عليه السلام) باز هم به او مي‌داد (1) تا مرتبه‌اي كه براي خود حضرت دعا كرد. پي‌نوشت‌: 1. فروع كافي، جزء 4، ص 49.
حكایت بخشش و شكرگزاری ?حكایت بخشش و شكرگزاری امام رضا (ع) در مدینه یک باغ انگوری داشتند. شخصی نزد حضرت آمد و گفت که من فقیر هستم و می خواهم ازدواج کنم. امام (ع) یک حبه ی انگور به او دادند و او نگاه تحقیرآمیزی به آن انگور کرد، شکرگزاری نکرد و گفت که این به چه درد من می خورد؟ من می خواهم بدهی هایم را بدهم. او روحیه ی ناشکری داشت. حضرت او را رد کردند. نفر بعدی آمد و حضرت یک حبه ی انگور به او دادند و او شکرگزاری کرد و بعد امام خوشه ی انگور را به او دادند و او به شکرگزاری اش ادامه داد، امام ظرف انگور را به او داد و او همچنان به شکرگزاری اش ادامه می داد و حتی می گفت که من این حبه های انگور را نمی خورم و آن را در ظرف آبی می اندازم و آب را تبرک می کنم و به دیگران می دهم. این تفاوت روحیه شکرگزار کننده ی نعمت و کفران کننده ی نعمت است. برای حضرت قلم و کاغذ آوردند و حضرت درختی که آن انگور از آن چیده شده بود را به اسم آن فرد کردند. او همچنان به شکرگزاری ادامه می داد و حضرت تمام باغ انگور را به نام او نوشتند و او همچنان شکر خدا را می کرد و حضرت نهر آب را هم به اسم او نوشتند و با سند به او دادند. در آخر به جای ادامه ی شکرگزاری، او از آقا تشکر کرد و اجازه گرفت که برود و خویشاوندانش را از رأفت آقا آگاه کند. وقتی او رفت، امام فرمود: اگر به شکرگزاری پروردگارش ادامه می داد ما هم به جود خودمان ادامه می دادیم. آن جوان گفت که او هیچی نخواست و شما همه چیز به او دادید ولی من همه چیز خواستم و شما به من یک حبه ی انگور دادید. امام فرمود: اخلاق ما اهل بیت اخلاق رحمانی است و مگر نشنیده ای که خدا می فرماید :شکر نعمت، نعمت تو را زیاد می کند و کفران نعمت تو را دچار عذاب شدید می کند. برو ادب شکرگزاری پیدا کن
شخصی به نام «زهری» از امام سجاد (علیه‌السّلام) می‌پرسد: (در میان عبادات) چه عملی فضیلت زیادی دارد؟ امام می‌فرماید: الحال المرتحل، قلت: و ما الحال المرتحل؟ قال: فتح القرآن و ختمه، کلما حل فی اوله ارتحل فی آخره. [۱] عمل حال مرتحل (در آید و کوچ کند)، گفتم: حال مرتحل چیست؟ فرمود: خواندن قرآن را آغاز کند و به انجام رساند و هر زمانی که از اول قرآن شروع کرد تا آخر برساند.
قیل الامام زین‌العابدین علی بن الحسین علیه‌السلام: «اَیُّ الْاعَمال اَفْضَل، فَقَالَ (ع): اَلْحَال الْمُرْتَحِل؟ قیلَ: وَماهُوَ الْحالَ الْمُرتَحِل؟ فَقالَ(ع) : فَتح الْقُرآن وَخَتْمه، کلماحل بِاَوَّلِهِ اِرْتَحَلَ فی آخِرَةِ.» امام علی‌بن الحسین(ع): از امام علی بن الحسین سئوال کردند افضل اعمال کدام است در پاسخ فرمودند: الحال المرتحل، سئوال کردند حال مرتحل یعنی چه؟ فرمودند: باز کردن قرآن و تلاوت آن تا آخر، آغاز کند و پایان دهد.
🔷شدیدترین یتیمی... نسخه شناس خبیر و محقق بزرگ مرحوم سید عبد العزیز طباطبائی (ره) همین روزها هفتم بهمن ۱۳۷۴ عالم تحقیق را عزادار فقدان خود نمود.-رحمة الله علیه رحمة واسعة خاطره ی آموزنده و بسیار تأثیر گذار زیر از قلم نجل برومندشان جناب حجة الاسلام سید علی طباطبائی -وفقه الله- نقل میشود. ✅"من در همان سال اول بعد از رحلت ایشان، از فقدان ایشان بسیار غمزده بودم. چون من با ایشان در همان طبقه بالا زندگی می‌کردم و صبح و شب با ایشان بودم. در این تألّم بودم که شب خواب بسیار کوتاهی دیدم. ایشان آمدند و به من فقط یک جلمه آدرس بحار دادند و رفتند. هیچ چیز دیگر نگفتند. من از خواب که بیدار شدم، به اطاق ایشان رفتم. بحار همانجا در قفسه‌های اطاق ایشان بود. به آن آدرس که مراجعه کردم دیدم این روایت را: أشدّ من یُتم یتیم انقطع عن أبیه، یتم یتیم انقطع عن امامه". سختتر از یتیم شدن فردی که پدرش را از دست داده، یتیمی فردیست که از امامش دورست... @kotob_sh
46.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخواهی مقامت از فرشته ها بالاتر برود ؟ مقام معظم رهبری
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ کثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا وَ شِدَّهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا...
 قَالَ (عليه السلام): الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ، وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ، وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ.   امام عليه السلام فرمود: ايمان آن است كه راست ‏گويى را در آن‏ جا كه به زيان توست بر دروغ‏ گويى در آن‏ جا كه به سود توست مقدم دارى و اين ‏كه گفتارت بيش از عملت نباشد و به ‏هنگام سخن گفتن درباره ديگران تقواى الهى را پيشه كنى حکمت ۴۵۸ نهج البلاغه
حديث و آيات: ۱. دوستي با خدا ۲۴ پيامبر صلي الله عليه و آله : اِنَّ اللّه َ يُحِبُّ اَنْ يُؤخَذَ بِرُخَصِهِ كَما يُحِبُّ اَنْ يُؤخَذَ بِعَزائِمِهِ؛ خداوند دوست دارد از امور مجاز نيز استفاده شود چنانكه دوست دارد به تكاليفعمل شود. [وسائل الشيعه، ج 1، ص 81 ، ح1]
امام رضا(ع) به عبدالعظیم: با این کارها به من نزدیک شوید 🔹ای عبدالعظيم سلام مرا به دوستانم برسان و دستورشان بده كه راستگو وامانت‌دار باشند، خاموشی گزينند، از مجادلات بيهوده بپرهيزند، به هم روى آورند و با يكديگر ديدار كنند كه موجب نزديكى به من است.
ابن عبّاس نقل می­کند که روزی شخصی دو شتر فربه را به عنوان هدیه خدمت پیامبر اکرم (ص) آورد. رسول خدا (ص) به اصحاب و همراهان خود فرمود: کدامیک از شما می‌تواند دو رکعت نماز را با همه‌ی واجبات آن از قیام و رکوع و سجود و سایر اعمالش به جا آورد و در اثنای آن، به چیزی از امور دنیوی نیندیشد و در قلبش، فکر دنیا خطور نکند تا یکی از این دو شتر را به او هدیه کنم؟ این مطلب را یکبار و دو بار بلکه سه بار تکرار فرمود اما هیچ یک از اصحاب جوابی نداد. امیرالمؤمنین (ع) برخاست و عرض کرد: «أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهُ أُصَلِّی‏ الرَّکْعَتَیْنِ‏ أُکَبِّرُ التَّکْبِیرَةَ الْأَوْلَى إِلَى أَنْ أُسَلِّمَ مِنْهَا، لَا أُحَدِّثُ نَفْسِی بِشَیْ‏ءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا» [ای رسول خدا؛ من دو رکعت نماز را از تکبیره الإحرام آن تا سلام آخر می‌خوانم و به چیزی از امور دنیوی حدیث نفس نمی‌کنم] فرمود: ای علی؛ درود خدا بر تو باد؛ نماز را شروع کن! امیرالمؤمنین (ع) تکبیر گفت و به نماز پرداخت، و همین که سلام نماز را گفت، جبرئیل فرود آمد و به پیامبر اکرم (ص) عرض کرد: ای محمّد؛ خداوند به شما سلام می­رساند و می‌فرماید: یکی از دو ناقه را به علی (ع) عطا کن. رسول خدا (ص) فرمود: من شرط کرده بودم که اگر دو رکعت نماز بخواند بدون اینکه به چیزی از امور دنیوی فکر کند شتر را به او دهم؛ امّا علی (ع) هنگامی که به تشهّد مشغول بود با خودش فکر کرد کدامیک از دو شتر را بگیرد؟. جبرئیل عرض کرد: ای محمّد! خداوند سلام رسانیده و می­فرماید: علی (ع) که فکر می‌کرد کدامیک از این دو شتر را بگیرد، نه بخاطر خودش بود و نه به خاطر دنیا؛ بلکه او فکر می‌کرد کدامیک را بگیرد که فربه‌تر باشد تا در راه خدا آن را بکُشد و برای خشنودی پروردگار به فقرا بدهد. رسول خدا (ص) گریه کرد و هر دو شتر را به او مرحمت فرمود. علی (ع) هر دو را کُشت و در راه خدا انفاق نمود، و در این مورد خداوند تبارک و تعالی این آیه شریفه را نازل فرمود: «إنَّ فی ذلِک لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أوْ ألْقَی السَمْع وَهُوَ شَهید» [و در قضیّه گذشتگان تذکّر است برای کسی که دل آگاهی دارد یا به کلام پروردگار گوش فرا دهد، و او گواه است]1   [1] بحار الأنوار (ط - بیروت)، علامه مجلسی، ج‏36، ص 161 و ترجمه کتاب نفیس (القطره)، مستنبط، احمد، انتشارات حاذق، ج1، ص172