سید محمد الحسینی🎤 اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. #امام_زمان AHANGMAZANI 🍀کانال آهنگ مازنی🍀

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چهار شنبه🌞 🖼 ۲۳ ملاره ماه ۱۵۳۵   تبری ۲۲ آذر  ۱۴۰۲ شمسی ۱۳ دسامبر  ۲۰۲۳میلادی ۲۹جمادی الاول ۱۴۴۵ قمری AHANGMAZANI❤️ 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

مجیدفلاح🎤 🎶طالبا... 🎶@AHANGMAZANI❤️

آهنگ کلیپ بالایی👆 🎶@AHANGMAZANI❤️

خدایا تمامی دوستان ما و دوستانِ دوستان ما را در پناه خودت نگهدار و آرامش و آسایش را به زندگی همه هدیه کن آمین 💚سید

به نام خداوند شادی خداوند شور خداوند روزی رسان و خداوند نور سخنرانی طنز آقا ما با حالی نزار و دلی بی قرار رفتیم ملاقات زن خواخری عزیز😊و به محض اینکه رسیدیم دم دروازه من با گریه در زدم و گفتم خدایا وه چی بلا بود سر ما اومد و حالا برمه مگه راه میده حرف بزنم خانمم که از گریه های بی امان من تا حدودی ذوق کرده بود گفت شه خدِّ بکوشتی کا حالش خوب میشه نگران نباش جانِ مردی☺️ تو دلم گفت آ بلابئیت تا دیروز دق دکت بودم الان شدم جانِ مردی😝 آقا حالا مگه در رو باز میکردن یه ده دقیقه ای معطل شدیم که دیدیم همسایه ی طبقه بالاییشون در رو باز کرد و گفت بفرمایید رفتیم تو حیاط و رفتیم در خونه اما در قفل بود😳 من دوباره زدم رو سرم و گفتم آ خدا مه انه قشنگ زن خواخر تموم هکرده خانم گفت ته زبون را مار بزند ولی من مگه گوش میدادم هی در میزدم و هی خواهر زنمو صدا میزدم که همسایه وقتی فهمید من خیلی بی تابی میکنم خودش زنگ زد به خواهرزنمو و با خوشحالی به ما گفت رفت سر کوچه خرید و الان داره میاد آقا مره داینی 🤔 گفتم مگه مریض نبود همسایه بخاطر عرق همنوع پرستی و دفاع مشروع از خانمم گفت حالش بد بود احتمالا بخاطر همین آروم آروم داره میاد ساعت حدود یک بعدازظهر را پَلی کرد و خواهر زن نیومد دوباره سر و صورتمو چنگ زدم و گفتم آ خدا لابد مه اتنده قشنگ زن خواخری رو ماشین زد😭 خانمم دید بی قراری میکنم برای اینکه قرار دل بیقرارم بشه زنگ زد به خواهرش که خواهرش گفت الان تو ماشینم دارم میام گفتم اووووع یعنی سر کوچه تا اینجا دو تا شاب راه را ماشین گرفت خانمم گفت چیکار کنه استخونش پودر شده است پیاده که نمیتونه بیاد ولی به ناگهان دیدیم از راه دور داره میاد دستاش چندتا پلاستیک بود که اگه به وانت میگفتی سوار نمیکرد و میگفت بخاطر اضافه بار جریمه میشم آهاهاهاهاها بار چه خبر بود منم بخاطر جاواکری دویدم سمتش که کمکش کنم نصف بارشو گرفتم تا بلند کردم کمرم تگ صدا کرد گفتم خانم مه کمر بشکسّه خانمم گفت حالا ایراد نداره بیقراری نکن شه خدِّ بکوشتی کا😔 الحمدالله خواهرم سالمه بیقراری نکن گفتم خانم بیقراری چشیه کمرم راستی راستی شکست این بار چقدر سنگینه اون آب آناناسو بده یه قلپ بخورم محکم دبه ی آبمیوه رو چسبید و گفت اینو برای خواهرجون گرفتم خواستم چیزی بگم ولی باز گفتم شیطون ته روح بسوزه 😂 خواهر زنم در حالی که سعی میکرد صداشو مریض و بی حال نشون بده گفت رفتم برای شب یلدا وسیله خریدم گفتم مادررررر هنوز کو شب یلدا در ثانی این وسیله ای که من می بینم برای شب یلدا که سهله تا شب نوروز ۱۴۰۴ هم زیاده چه خور بیه تره ته دررّه 😡 گفت چیکار کنم بچه ها کمک نمیکنن گفتم بچه ها لابد کمرشون مثل من شکسته حق دارن رفتیم و الحق و والنصاف خواهر زن پذیرایی خوبی از ما کرد که من دیگه نهارخوار نبودما و گفتم خانمی بریم خونه که خو مرا لوج کرد 😴 آقا الحمدالله والمنّه این سخنرانی هم هر چند ناتمام تموم بیه 😝 ارادتمند ۲۴ ساعته ی شما -سید