4_5920316365440292927.mp3
4M
زمان شکارچیان🎤
مه بنی چه نِنه
ننه: نمی آید
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
226296240 (2).mp3
5.36M
جواد نکایی
مه دلِّ وا بَورده
بابا لیلی
🎶🕺💃😍
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
🌸داستان "اتوبوس عشق"🌸 قسمت اول اتوبوس تو ایستگاه ایستاده بود و منتظر آخرین مسافرش بود راننده به
🌸داستان "اتوبوس عشق"🌸
قسمت دوم
آقا مهدی بخاطر سوتی ای که داده بود رفت چمدون مهسا خانمو بگیره ببره پیش اتوبوس که مهسا گفت آقا این سنگینه داداش وردار
آقا مهدی گفت برای من سنگینه بعد به ایشون میگین بردار
لحن صحبتش طوری بود که به مهسا برخورد
مهسا زن مغروری بود که به گفته ی خودش به کسی باج نمیداد و با هیچکس رو دروایسی نداشت گفت نمیدونستم شما پهلوونید ولی داداشم رشته ی ورزشیش وزنه برداریه
مهدی با دومین سوتی ای که داد خجالت زده و به زحمت چمدان را گذاشت روی دوشش و تا خود اتوبوس یک کلمه هم حرف نزد
فقط وقتی داشت چمدون رو میذاشت تو جعبه گفت خانم چیزی لازم ندارین مهسا گفت اگه داشته باشم داداشم اینجاست
آقا مهدی گفت میگم داخل چمدونت اگه وسیله ای لازم دارین بردارین ...
مهسا گفت اع ببخشید حواسم نبود فقط یه دفترچه هست اگه زحمتتون نمیشه
آقا مهدی در حالی که کفرش در اومده بود اما با این اشتباه مهسا خانم خودش رو تا اینجا دو بر یک بازنده می دید دفتر زیبایی با جلد گالینگور و رنگ قرمز از تو چمدون برداشت و بخاطر اینکه باز اشتباه نکنه سریع ورقش زد گفت اینه خانم
مهسا گفت بله دست شما درد نکنه
و با خنده ای که آمیخته به خجالت بود دفترچه را از دست آقامهدی کشید و رفت سمت داداشش که خداحافظی کنه
مهسا وقتی وارد اتوبوس شد از تمیزی اتوبوس و زیبایی ردیف جلو داشبورد اتوبوس که هنرمندانه تزئین شده بود ذوق زده شد و وقتی شعر روی آینه را خوند غرورش را کنار گذاشت و گفت عجب اتوبوس ماهی
آقا مهدی که داشت اتوبوسو روشن میکرد لبخندی زد و گفت قابل شمارو نداره
مهسا گفت چه شعر زیبایی
" به وفای تو کز آن روز که دلبند منی
دل نبستم به وفای کَس و در نگشادم"
شاگرد اتوبوس به مهسا خانم گفت شما ردیف اول صندلی پشت راننده این
مهسا گفت داداشمون مسئول بلیت فروشیه ببین کجارو به ما دادن
آقا مهدی گفت اگه مشکله میتونم جاتونو عوض کنم
مهسا با بی میلی گفت نه ممنون اما آقامهدی دست بردار نبود و میگفت من دوست ندارم حتی یکنفر تو اتوبوسم ناراضی بشینن آخرش مهسا اعتراف کرد که همینجا رو بیشتر می پسنده و آقا مهدی قلبا خوشحال شد و پیش خودش گفت ۲-۲ شدیم خداروشکر!
اتوبوس هنوز از ترمینال بیرون نرفته بود که مهسا گفت آقای راننده نگفتین این شعر از کیه
آقا مهدی گفت چه میدونم خانم منم همینجوری گفتم بنویسن
گفت یعنی واقعا بی منظوره
آقا مهدی گفت سوالای سخت نپرسین چون نمیشه پشت فرمون توضیح داد مسافرا اذیت میشن مهسا فورا گوشیشو در آورد و گفت تل داری
آقا مهدی گفت نه خانم من اصلا اهل فضای مجازی نیستم و اصلا چه ربطی به بحث ما داشت
مهسا گفت ایشش چه بی سلیقه بعد یهویی گفت چجوری اهل فضای مجازی نیستین و میدونین تل چیه .آقا مهدی گفت دیگه اونقدرام پرت نیستم خانم من ادبیات خوندم و انگلیسی رو برای خودم تا حدودی یاد گرفتم یه چند واحد هم نرم افزار خوندم
مهسا گفت پس انگلیسی حرف بزنیم
آقا مهدی گفت نه در اون حد بعد با خنده گفت همینقدر میدونم که یس میشه نه!!!!
مهسا در هم شد و سکوت کرد
اتوبوس وقتی عوارضی رو رد کرد با سرعت جاده را طی میکرد و آقا مهدی هم مشغول آماده کردن پیپش شد مهسا گفت یعنی میخواین پیپ روشن کنید؟ گفت اگه اجازه بدین مهسا گفت از پیپ متنفرم پس نگهدار من پیاده میشم آقا مهدی گفت دیگه در اون حد هم معتاد نیستم چشم نمیکشم و تقریبا با عصبانیت پیپ را پرت کرد جلوی داشبورد و مهسا زیر لب خندید
آقا مهدی تا کاشان یک کلّه رانندگی کرد و حتی با شاگرداشم حرف نزد
آقا مهدی هر از گاهی از تو آینه به مسافران اتوبوس و گاهی هم به مهسا خانم نگاه میکرد اما دید مهسا خانم داره اشک می ریزه دلش سوخت و نمی تونست چجوری بهش بگه و چی ازش بپرسه
اونم بین اونهمه مسافر
ساعت نزدیک ۸ شده بود آقا مهدی کنار یک مسجد نگه داشت و گفت شام روبرو نماز مسجد کناری و سرویس بهداشتی هم ۵۰ متر اونطرف تر مسافران تک تک پیاده شدند اما خودش پیاده نشد مهسا گفت شما نماز نمیخونید آقا مهدی گفت چرا نباید بخونم ولی منتظرم شما پیاده شید تا در اتوبوسو قفل کنم مهسا گفت ببخشید حالم اصلا خوب نیست حواسم پرت شد الان میرم
وقتی پیاده شد آقا مهدی کنجکاو شد بدونه که چرا مهسا خانم ناراحته
از یطرف هم روش نمیشد و ترسید مهسا خانم چیزی بهش بگه و حق هم با مهسا بود
آقا مهدی سریع رفت نمازشو خوند و اومد بیرون
مهسا هم همزمان از مسجد اومد بیرون
آقا مهدی گفت شما شام نمیخورید
مهسا گفت زیاد میل ندارم
آقا مهدی گفت اتفاقا من هم سیرم ولی معمولا رستوران های اطراف یه سرویس کامل غذا به راننده ها میدن بگیرم شمام میل کنید؟
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
👇👇
ادامه ی قسمت دوم
داستان 🌸 اتوبوس عشق 🌸
مهسا گفت مزاحم نباشم
آقا مهدی هم با خنده گفت هر وقت دیدم مزاحمی غذا رو خودم میخورم
وقتی منتظر غذا بودند مهسا گفت آخرش نگفتین اون شعر داستانش چیه
آقا مهدی گفت داستانی نداره شعره دیگه
مهسا گفت من مهسا رحیمی که ۳۵ سال از خدا عمر گرفتم و علوم اجتماعی خوندم میدونم هیچکس بدون علت شعر یا آهنگی تو ذهنش نمی مونه حالا یا از سر ذوق یا از سر غم
یا باهاش خاطره داره یا دوست داره باهاش خاطره سازی کنه
پاول پارت میگه جامعه از اتفاقات تاثیر می پذیره و اتفاقات را خود جامعه دامن میزنند
آقا مهدی پیپ شو روشن کرد و بدون توجه به سرفه های مهسا پک محکمی به پیپ زد و وقتی مهسا سرفه اش بیشتر شد گفت پس من میرم اونور
مهسا گفت نه بخاطر پیپ نیست گلوم خشک شد آقا مهدی لیوان تمیزی برداشت و با احتیاط تا نصف لیوانو از آب پر کرد و داد دست مهسا گفت یک قلوپ بخور سرفه ات قطع میشه اگه واسه پیپ هست بگو اینهمه جا هست میرم اونورتر
مهسا گفت نه اتفاقا با اینکه از دود متنفرم ولی از بوش خوشم میاد آقا مهدی گفت حالا بریم سر جواب دادن به سوال شما سوالتونو اینقدر پیچیده نکنید و دانشمندان علوم اجتماعی رو تو گور نلرزونید من مهدی رنجبر که دیروز ۵۰ سالم شده این شعر را به عشق همسرم نوشتم
با این جمله انگار یک پارج آب یخ رو مهسا ریخته باشند یهو خاموش شد و اونهمه انگیزه ی پرسش ها و لوس کردنها و گاهی خندیدن های یواشکی یکدفعه جایش را به سکوت و محو شدن در افق داد
و حتی دیگه میلی به گوش دادن ادامه ی توضیحات آقا مهدی نداشت
با خودش گفت ای مهسااااا به کاهدون زدی بعد از دهسال خواستی عاشق بشی
دیگه دلبری بسه استپ پلیزز
البته خوب هم شد که عاشقش نشدم اونم این مرد افاده ای که انگار از دماغ فیل افتاده
لب و لوچه اش را کج کرد و با تقلید از آقامهدی گفت " به یاد همسررررررم "
انگار که همسرش کیه ندید بدید
آقا مهدی گفت مهسا خانم شامتونو نخوردید مهسا گفت نمیخورم خسته ام خوابم میاد میشه در اتوبوسو باز کنید برم بشینم تو اتوبوستون!
آقا مهدی گفت چشم شمارو می رسونم و شاگردشو صدا زد و گفت به مسافرا بگو ۱۰ دقیقه ی بعد حرکت میکنیم
توی راه رسیدن به اتوبوس مهسا یک کلمه هم حرف نزد
آقا مهدی نمیدونست مهسا خانم از چی دلخوره اما حدس میزد شاید بخاطر پیپ باشه
گفت ببخشید که بی ملاحظگی کردم و پیپ روشن کردم
مهسا با صدای گرفته و بی روح و خشک گفت خواهش میکنم بخاطر اون نیست
آقا مهدی گفت نمیدونم چرا من آخرش نفهمیدم وقتی یه خانم ناراحته چی باید بهش بگم یادمه همسر خدابیامرزم یبار با من قهر کرد و داشت گریه میکرد گفتم گریه نکن عزیزم دوباره قهر کرد و
گفت یعنی میگی من بچه ام گریه میکنم
مهسا صداش انگار بهتر شد و کمی خندید و گفت جدی؟ آقا مهدی گفت بله به همین اتوبوس قسم
مهسا باز خندید و پرسید خانمتون کی به رحمت خدا رفته
آقا مهدی گفت امروز ده سال و یک ماه شد
گفت خدا رحمتش کنه پس بچه هاتون چی؟ خدا بهشون صبر بده
آقا مهدی گفت بچه ندارم
ادامه دارد ........
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5809976108690444436.mp3
5.86M
#زیر_خاکی
عبدالرضا کیانی نژاد(مازیار)
متولد اول تیرماه ۱۳۳۱ بابل
درگذشت فروردین ۱۳۷۶
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5809659784349094069.mp3
8.46M
فارسی
محسن یگانه محسن چاووشی🎤
سرگرمی تو شده بازی با این دل غمگین و خسته ام ....
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5812186200076718212.mp3
9.95M
#شعر_شبانه
من از آن روز که دربندِ توام آزادم
پادشاهم که به دستِ تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم
من که در هیچ مقامی نزدم خیمهٔ انس
پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؛ هیچ!
یادِ تو مصلحت خویش ببرد از یادم
به وفای تو کز آن روز که دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
تا خیال قد و بالای تو در فکر منست
گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم
به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی!
وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم...
#سعدی
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5812186200076718214.mp3
9.17M
سنتی شبانگاهی
سالار عقیلی🎤
تنها می مانم می دانم می آیی
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزتون زیبا دلتون همیشه خوش 😍
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
جمعه🌞 🖼
۳۰ وَهمن ماه ۱۵۳۴ تبری
۲ تیر ۱۴۰۲ شمسی
۲۳ ژوئن(جون) ۲۰۲۳میلادی
۴ ذی الحجه ۱۴۴۴ قمری
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا