❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت چهارم مادر محمود به حرفهای پسرش فکر کرد و با خودش گفت انشاالله که
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸
قسمت پنجم
محمود خندید و فکر کرد ازین شوخی های جدیده که تازه باب شده
رفت تو فروشگاه کنار جاده که چیزی بخره اما یادش اومد پولاشو از سهیلا نگرفته یک کم با خودش فکر کرد یادش اومد سهیلا خطاب به راننده ی غریبه یه چیزی گفت اما یادش نیومد که سهیلا چی گفت شک و نگرانی تمام وجودشو فرا گرفت اما با خودش گفت نه بابا من که خودم خواستم پولارو بهش بدم پس فرار کردنش معنایی نداره تازه اگه کلاهبردار بود بیشتر می تونست تیغم بزنه به این زودی دستشو رو نمیکرد
تو همین افکار ضدو نقیض آره و نه قرار داشت که متوجه شد نزدیک به یکساعته که خبری ازشون نشده پولی هم ته جیبش نبود و گشنگی و تشنگی بهش فشار آورد از شیرآب کنار فروشگاه آبی به سر و صورتش زد و چند کف دست آب هم خورد اما گرگرفتگی صورتش خوب نشده بود با امید به اینکه شاید برگردند یکی دو ساعت دیگه هم موند و وقتی مطمئن شد سهیلا بر نمیگرده به طرف روستاشون حرکت کرد این راه رو چندباری پیاده رفته بود و نزدیک به سه ساعت راه بود اما برای محمود سالم و شاداب سه ساعت راه بود نه تو این موقعیت که حتی پاهاش همراهیش نمیکردن و دلش پیش سهیلا بود و هر لحظه که به سهیلا فکر میکرد دلش میگرفت
با خودش گفت شاید آه پدرم گرفته یا آه مادرم اما نه شاید اصلا آه فاطمه منو گرفته دختره ی بیچاره چقدر به من گفت ولی من گوش نکردم
محمود میدونست که ازون خونه کسی تاوان بده نیست پدر فاطمه چندسالی بود که فوت کرده و مادرش با کارگری خرج خونه رو میداد و یکبار از فاطمه شنید که گاهی مادرش برای اینکه سهیلا احساس غریبی نکنه بیشتر کار میکنه و برای خودش و فاطمه کمتر خرج میکنه و به سهیلا بیشتر می رسه
وقتی بعد از چهارساعت پیاده روی خسته و کوفته نزدیک خونه ی عمه ی سهیلا رسید رفت و درزد فاطمه وقتی در را باز کرد چشاش برقی زد که محمود دلش یکجوری شد محمود شرمنده و سربه زیر گفت فاطمه خانم این دخترداییتون چطور آدمی بوده آدرس خونه یا کارخونه شونو دارید
فاطمه خندید و گفت کارخونه ش کجا بود داییم ۵ سال پیش فوت کرد و خانمش هم بلافاصله شوهر کرد و سهیلا رو تک و تنها رها کرد سهیلا یه مدتی تو خونه ی عموش بود که بخاطر دزدی ازش شکایت میکنند و میبرنش زندان دو سه سالی زندان بود که مادرم با کل پس اندازی که داشت رضایت عموشو میگیره و سهیلارو میاره خونه مون الان هم به کل همسایه هامون بدهکاره ولی بخاطر مادرم چیزی بهش نگفتن
راستی چرا پرسیدی مگه امروز خوش نگذشت؟
محمود وقتی ماجرا را گفت فاطمه قطره قطره اشک می ریخت و میگفت من که بهتون گفته بودم آقا محمود
کمکی از دستم بر بیاد درخدمتم دستشو از زیر چادر درآورد و دستبند یادگاری پدرشو به سختی از دستش درآورد و گرفت سمت محمود
محمود در حالی که بغض کرده بود بدون اینکه دستبند را بگیره و یا حتی از فاطمه تشکر کنه به سمت روستایش حرکت کرد فاطمه طبق عادت همیشگی اینقدر منتظر ماند تا محمود به سرپیچ برسه میدونست سهیلا که نیست محمود اینورو نگاه نمیکنه ولی منتظر ماند محمود ار خجالت روشو بر نگردوند ولی چون میدونست فاطمه منتظره دستشو برد بالای سرشو به هوای اینکه موهاشو داره دست میکشه برای فاطمه دستی تکان داد فاطمه اما همچنان برای محمود اشک می ریخت حاضر بود هرطوری شده سهیلا را پیدا کند میدونست محمود دلش برای پولش نسوخته بلکه دلش از کار سهیلا شکست فاطمه عاشق بود و میدونست دلشکستگی یعنی چی!
فاطمه از بی محلی های محمود چه شبهایی که با گریه نخوابید و چه غروبهایی که غمگین نشده بود
فاطمه بیشتر از محمود دوست داشت سهیلا برگرده چون واقعا دلش برای محمود سوخته بود
ادامه دارد.....
نویسنده: سید ذکریا ساداتی
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸 آهنگ مازنی🌸
4_5929299615957389476.mp3
7.72M
امیر قمی🎤
دلتنگ #جدید
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5929299615957389185.mp3
2.94M
#شعر_شبانه
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد
چشم کنعان نگران است خدايا مگذار
بوي پيراهن يوسف به زليخا برسد
ترسم اين نيست که او با لب خندان برود
ترسم اين است که او روز مبادا برسد
عقل ميگفت که سهم من و تو دلتنگي است
عشق فرمود: نبايد به مساوا برسد!
گفته بودم که تو را دوست ندارم ديگر
درد آنجا که عميق است به حاشا برسد
#احسان_افشاری
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5929299615957389186.mp3
5.71M
سنتی شبانگاهی
جلال محمدیان🎤
شیرین جان
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
هدایت شده از ❤آهنگ مازنی❤
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح پلکهایت فصل
جدیدی از زندگی را ورق میزند
سطر اول همیشه این
است: خدا همیشه با ماست!
سلام صبح سهشنبهتون بخیر🌻❤️☀️
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گیلان رودسر رحیم آباد منطقه سفید آب😍
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
سه شنبه 🌞 🖼
۱۷ تیره ماه ۱۵۳۵ تبری
۱۶ آبان ۱۴۰۲ شمسی
۷ نوامبر ۲۰۲۳میلادی
۲۲ ربیع الثانی ۱۴۴۵قمری
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🍀🍁کانال آهنگ مازنی🍁🍀
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5974038559408003552.mp3
3.59M
برادران محمدی🎤
مازرون بلاره😍
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوا ره نمبزوئه می دل غم بزوئه
ته که بوردی ای دلبردنیاماتم بزوئه
نم نم وارش بییته هواره
دلبرکماکن ضبط صداره
بوریم دوتایی تاآخرشهر
من گلی زمه ته هنیش می ور
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_6041754491265486017.mp3
3.11M
فقیری
مهدی عباسی🎤
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6048870895592673218.mp3
23.08M
محسن شربتی🎤
حلیمه بالامحلی
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5929413552849817737.mp3
3.69M
ابوالفضل اسماعیل نژاد🎤
ابروهشتی😍 جدید
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا