🕗✋🌺🌺
زائری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟
بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟
گـرچـه آهـو نیـستـم؛ اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهـا، بـه دادم می رسی؟
از کبوترها کـه می پـرسم، نشانـم می دهند
گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟
ماهـی افـتاده بر خـاکم، لبـالـب تشنـگـی
پـهنه آبی تـرین دریـا؛ به دادم می رسی؟
مـاهِ نـورانیِ شب هـای سیـاهِ عـمرِ مـن
ماهِ من، ای ماهِ من؛ آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام
هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می رسی؟
بـاز هم مشهد، مسافرها، هیاهـوی حـرم
یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟
محشر شد و ديدم همه جا غوغا بود
هر كس كه حسينى شده بود، آقا بود
والله قسم هر چه خدا داد به ما
از لطف حسين و مادرش زهرا بود
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🌷
#نذرگل_نرجس_صلوات💝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#سلام_امام_زمانم 😍✋
✨ #مهدی_جان
جمعہ از ره آمد و اما نیامد یار ما
تا دم مرگم بسازم باغم #آدینہها
مادرم بهر #ظهورت نذر روضہ ڪردهاست
سفره "باب الحــوائج" یوسف زهرا بیـا
🕊 #العجل_العجلیامولا
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مدینه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز، بیستمین روز جمادی الثانی را دیدار می کند.دروازه های آسمان گشوده می شود و فرشتگانی بی شمار، هلهله کنان فرود می آیند.
چشمان خدیجه علیهاالسلام ، خیس لبخند می شود و ...فاطمه علیهاالسلام متولد می شود؛ دختری که مادرِ پدر است و خیر کثیر.
خورشیدی که یازده ستاره دنباله دار را در آسمان امامت، مادری کرد.
مشرکان، پیامبر را ابتر خواندند و خداوند، فاطمه را کوثر نامید؛ اِنّا اعطیناک الکوثر فَصَلِّ لِرَبِّکَ واْنْحَرْ اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر.
فاطمه متولد می شود؛ کسی که سپیده دمان، دیدگان روشنش را سجده می کنند و کوه ها قامتِ قیامت را به احترام برمی خیزند.
زنی شگفت که عفتش سرلوحه همیشه زنان تاریخ است. درختی تناور که ریشه در آسمان داشت و پرنده های نور، بر شاخه های سبزش آواز خواندند. فاطمه می آید.
دوشیزه ماه ، بر پیشانی بلندش دامن می گسترد.از شانه های زمین، یاس های سپید؛ چون پیغام های بشارت، بالا می روند.
کوهستان، صدای نفس هایش را ترانه می شود و کهکشان ها، نزول ستاره اش را شاعری می کنند. او می آید و کوچه های مدینه، طلوع گام هایش را به پیشواز می آیند.
او می آید. رودخانه های یخ بسته جهان، ترک برمی دارند و سپیدارهای جوان به سمت نور، قد راست می کنند.