صد بار نوشتن و پاک کردنم رو نمیفهمم.
همیشه دلم میخواست اینجا از همه چی بگم،از احساساتم و اتفاقات و چیزای جالبی که پیش میاد.
ولی اخرش بعد کلی نوشتن همرو پاک میکنم:)
با خودم میگم حالا اینجا بگی که چی؟برو بنویس تو دفتر خاطراتت
همینم نزدیک بود پاک کنم ولی سریع فرستادم که پاک نکنم باز:)
انقد محتاط بودنم رو نمیفهمم.
زیاد از حد دیگه حرفامو مزه مزه میکنم.
تو مترو این دبیرستانیا رو میبینم که کتاب دستشونه و دارن درس میخونن و به این فکر میکنم که با اینکه نزدیک ۴ سال از سالی که من دبیرستانی بودم میگذره ولی نحوهی درس خوندن بچهها هنوز همونه، هنوزم کلمات اخر کتابو باز میکنن و دستشونو میذارن جلوی معنیا و بقیهش رو خودشون میگن.
ینی دیگه تو این چهار سال اگه ابم قطره قطره رو سنگ میریخت یه گودیای، تغییری چیزی توی این روند اشتباه ایجاد میکرد.
چند وقت پیش یکی از بچه های ترم بالایی که به شدت ادم بامعرفتیه و همیشه به همه کمک میکنه مارو دور هم جمع کرد و شروع کرد از یه دوره ای که اتاق بازرگانی اصفهان برگزار میکرد تعریف کنه.
کامل خوبیای دوره رو برامون گفت، از استادش گفت که کجاها کار کرده و چقد میتونه بعدا کمک کنه برا....
خلاصه که اطلاعات کاملی داد به ما.
بحث به یه جایی رسید که درست یادم نیست ولی یهو گفت: بچه ها من انقد به خودم میگم اینارو نیام به شماها بگم،خودم شرکت کنم از همه مزایاش بهره مند شم و بقیه هم اخه به من چه!ولی بعد باز رو این میل پا میزارم و اینکارو نمیکنم.
یادم ب موقعیتایی تو زندگی خودم افتادم:)
جاهایی که ب شدت میلم به این بود که فلان ادم،فلان کانال یا هرچیزی که خوبه رو به کسی نگم تا خودم فقط اونو داشته باشم.
یه جاهایی با این میل مبارزه کردم ولی یه جاهاییم شکست خوردم.
و واقعا با توجه ب ادمای اطرافم ک میبینم اونایی که خیرخواه ترند همیشه هم موفق ترند.
چه اشکالی داره اگر چیزی خوبه و من میدونم بقیه هم ازش استفاده کنند:)
و چه درس بزرگی!
قشنگی اسمون:))
۱۵ آبان ۴۰۳ دانشکده روانشناسی دانشگاه اصفهان:)💙☁️
@ahle_merikh
قسم به حقارت واژه
و شکوهِ سکوت...
که گاهی شرح حال آدمی،
ممکن نیست...
تازگیها به این نتیجه رسیدم که معمولن دردِ تصورِ یه اتفاقِ ناخوشایند، از وقتی واقعن اتفاق بیفته بیشتره:))))))
اینجوری که ذهن ما درد و ترس بیشتری متحمل میشه موقعِ تصور یه رخدادِ بد، تا وقتی واقعن تو اون موقعیت بد قرار بگیریم.
وقتی تجربهش میکنیم میبینیم اونقدر که فکر میکردیم درد نداشت.
یک مطالعه* توسط ریسرچرهای دانشگاه Colorado و دانشکده پزشکی Icahn انجام شده که با استفاده از عملکردهای MRI، مشخص شده فرد وقتی «موقعیت ترسناک/بد» رو متصور میشه، بخشهای مرتبط با ترس، ریسک و حتی پردازش صدا در مغزش فعال میشه.
این فعالسازی چه واقعی باشه چه خیالی، میتونه منجر به فرآیندی به اسم “extinction” بشه که نزدیکترین ترجمه به فارسی که پیدا کردم میشه «خاموشسازی».
حالا این پژوهش میگه که «یک تصور منفیِ کنترلشده» میتونه به درمان اختلالات مرتبط با اضطراب مثل PTSD کمک کنه، چون با مواجههی تکراری و ایمن با محرکهای ترسناک به صورت خیالی، واکنش ترس کمتر و کمتر میشه و این یافتهها میتونه به توانایی «تخیل» به عنوان ابزاری درمانی برای تغییر واکنشهای مغزی در برابر ترس و کاهش علائماضطراب منجر بشه.
به این ترتیب میشه توجیه کرد که ما وقتی «واقعن در موقعیت ترسناک و بد قرار میگیریم»، چون قبلن این ترس در وجودمون فعالشده، تجربه شده، قبلن تریگرهای ترس و اضطراب رو فعال کرده، بنابراین میتونیم واکنش مضطربانه خودمون رو هنگام تجربهی واقعی اون اتفاق بد، کاهش بدیم.
در نتیجه چیزهایی که تصور میکنیم، در واقعیت وقتی اتفاق بیفتن اون قدر که فکر میکنیم بدن، بد نیستن.
* https://www.sciencedaily.com/releases/2018/12/181210144943.htm
فاطمه مطلبی | اهل مریخ
وقتی ذهن و بدن دست به یکی میکنند! 🧠 🧑🏻🔬 محققان دانشگاه هاروارد طی پژوهشی جدید به یافتههای قابل ت
یه جورایی مطلب بالا با این مقاله از نیچر که قبلا گذاشتم ربط داره:)💜
معرفی باسوادترین روستای ایران در همدان
روستای رسول آباد سفلی معروف به تاجآباد در غرب استان همدان و شهرستان بهار در شرق گردنه اسدآباد در نزدیکی جاده همدان به کرمانشاه قرار گرفته، روستایی که بیش از دو هزار نفر جمعیت دارد، شغل بیشتر اهالی کشاورزی و دامداری است و ورودی اش را بهشت گمشده نامگذاری کردهاند.
در این روستا زندگی در جریان است، روستایی که کوچههای آن بوی دانایی میدهد، هر کوچه این روستا به نام یک کتاب معروف است، کوچههای این روستا با تابلویی آبی رنگ به نام مشاهیر یا کتابهای ادبیات ایران و جهان نامگذاری شده، شازده کوچولو، صد سال تنهایی، کیمیاگر، بهشت گمشده، شاهنامه، منطق الطیر، قانون، بوستان و گلستان، مثنوی معنوی، دیوان شمس و… از جمله این شاهکارهای ادبی است که کوچه های روستای رسول آباد با اسامی آن ها مزین است.
باسوادترین روستای ایران، که سرانه مطالعه این روستا به تنهایی دو برابر سرانه مطالعه کل کشور ایران است و تنها نقطه ایران است که پائولو کوئیلو نویسنده کتاب کیمیاگر، در اینستاگرام خود به آنها اشاره کرده است! این روستا محل تولد کیهان کلهر است و 70 درصد اهالی آنجا باسواد هستند و کوچه های آن مثل دهلیزهایی به فرهنگ و تاریخ و ادبیات ایران و جهان است!
سلام عزیزم ممنونم❤️
من قبلاً راجع به اهمیت داشتن دیسیپلین صحبت کرده بودم و گفته بودم که در شرایط سخت انگیزه شمارو به جلو نمیبره، دیسیپلین میبره.
حالا دیسیپلین داشتن در زمانی که باتری ذهنی شما خیلی خیلی پایینه فرق میکنه با زمانی که انرژی دارید.
دشمن خودتون که نیستید.
وقتی خستهاید و درب و داغون، نباید به خودتون فشار بیارید چون فقط وضع رو برای خودتون بدتر میکنید.
بهعلاوه کشش مغزی بسیار پائینی خواهید داشت.
برای همینه که پنج ساعت مینشینید پشت میز اما ده صفحه هم نمیتونید بخونید.
راه حل:
۱) تقسیم حجم کاری به لقمههای خیلییییییییییییییی کوچک.
یعنی چی؟
اگر شما به طور نرمال و تحت شرایطی که خستگی ذهنی ندارید در بازههای مثلاً دو تا سه ساعته درس میخوندید،
حالا کمش کنید به بازهی ۳۰ دقیقهای (بله تکنیک پومودورو)
سی دقیقه درس بخونید،
ده دقیقه استراحت کنید.
اگه سی دقیقه زیاده، بکنیدش ده دقیقه.
ده دقیقه درس بخونید، پنج دقیقه استراحت کنید.
۲) از همه مهمتر این هست که ساعت بدنتون رو بشناسید.
آدمی هستید که شبها کشش بیشتری دارید برای یادگیری یا صبحها؟
چه زمانهایی بهترین یادگیری برای شما صورت میگیره؟
فقط در همون زمانها درس بخونید.
اگه جغدشب نیستید، از ۹ شب به بعد دیگه درس نخونید.
۳) حتماً و حتماً حداقل شش ساعت خواب رو داشته باشید.
امکان نداره بدون خوابیدن بتونید حجم اطلاعاتی که خوندید رو یادتون بیاد.
All nighter
زدن یکی از بدترین و مضرترین و کمبازدهترین تکنیکهای درس خوندنه.
به هیچ عنوان توصیهاش نمیکنم، بخصوص در شرایطی که تحت استرس و فشار قرار دارید و از لحاظ ذهنی خستهاید. بعلاوه نداشتن استراحت کافی شدیداً به مغز شما آسیب میزنه.
دیگه چکار باید بکنید؟
۴) مراقب غذا خوردنتون باشید.
تا یک ساعت بعد از بیدار شدن از خوردن قهوه و نوشیدنیهای کافئیندار جلوگیری کنید،
صبحانه رو حتماً بخورید (ترجیحاً پروتئین بالایی داشته باشه.)
۵) بعدازظهر بین ساعت ۲ تا ۴ اگر میتونید یک استراحت نیم ساعته تا چهلوپنج دقیقهای داشته باشید تا انرژی بگیرید برای ادامه دادن.
۶) به هیچ عنوان فیلم و سریال جدیدی رو شروع نکنید.
اگر میخوایید استراحت کنید برید سراغ سریالها و فیلمهایی که قبلاً دیدید.
۷) پیادهروی و ورزش یکی از بهترین دوستان شماست در زمانهای برنتاوت بودن.
تمارین نفسکشیدن رو یاد بگیرید. خیلی مهم هست و در زمان حملات اضطرابی کمکتون میکنه.
۸) باید تلاش کنید کورتیزول بدنتون رو پائین بیارید.
قند و شکر رو در کنار کافئین به شدت کاهش بدید.
از آدمهای منفینگر و استرسدهنده و مدل شخصیتی «من میدونم ما میمیریم»طور دوری کنید.
اشکالی نداره اگه ناراحت بشند، سلامت روان شما مهمتر هست.
۹) به خودتون یادآور بشید که ۹۰ درصد تفکرات شما هیچوقت به واقعیت نمیپیونده.
پس تمامی تفکرات «اگه»ای که دارید رو بذارید کنار.
۱۰) آیندهنگری کردن ممنوع.
وقتی ذهن خستهاست نباید انرژی کمی که دارید رو صرف افکار بیخود بکنید.
اگر برفرض مثال پنج تا امتحان دارید، شما فقط تا همین امتحانی که اولویت هست و اولین امتحان شما هست رو میبینید.
همین یک دونه امتحان رو فعلاً دارید.
«واااای اون چهارتا چی میشن و هیچی بلد نیستم و یعنی وقت میکنم بخونم و کی تموم میشه و اینها» موقوف.
تفکر آینده نگر شما تا پایان امتحان اولتون کار میکنه.
یک پله رو باید بالا برید.
تمرکزتون رو بگذارید روی همین یک دونه پله.
هر وقت این پله رو بالا رفتید و این امتحان رو دادید، به بعدی فکر کنید.
فکر میکنم تا همینقدر برای شروع کافی باشه.
این نکات رو عملی کنید تا فرق کیفیت زندگیتون، قبل و بعد از اینها رو متوجه بشید.