eitaa logo
سبک زندگی اهل بیت(ع)
534 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
9 فایل
ارتباط با مدیر کانال @Aasadi8431
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ شرکت در تشییع جنازه مسیحی حجّار بن أبجر از خانواده‌های مسیحی عراق بود و با مشاهدۀ فتوحات اسلامی بنا به اهداف دنیوی در زمان خلاف عمربن خطاب اسلام آورد و به کوفه منتقل شد، ولی پدرش أبجر بن جابر مسیحی ماند و در اواخر حکومت امیرالمؤمنین(ع) از دنیا رفت. جنازۀ أبجر توسط مسیحیان و کشیشهای شهر حیره (از شهرهای نزدیک کوفه و از مراکز اصلی مسیحیان در آن زمان) تشییع شد و پسرش حجار نیز همراه تعدادی از بزرگان قبیله‌اش -بنو بکر بن وائل- که از پرچمداران سپاه حضرت علی(ع) در جنگ جمل و صفین بودند در تشییع شرکت داشتند و عده‌ای دیگر از مسلمانان نیز به احترام حجار و بنا به آداب عرفی و عشایری همراه وی بودند. اتفاقاً ابن ملجم در محلۀ قبیلۀ بکر بن وائل بود و این تشییع جنازه را دید و از مشارکت مسلمانان در تشییع جنازه یک مسیحی خشمگین شد و آن را گناهی بزرگ شمرد و به زعم خودش ازباب نهی از منکر، آنها را از ادامۀ مشارکت در تشییع جنازه نهی کرد. سپس گفت: اگر نبود كه من شمشیرم را براى ضربه‌ای که پاداش و ثوابش نزد خدا بزرگتر از زدن و پراکنده کردن این جماعت است( کشتن امام)، آماده میکنم هرآینه بر آنان حمله میکردم که گناهی بزرگ مرتکب شده‌اند! ابن ملجم را گرفتند و نزد امیرالمؤمنین (ع) بردند. حضرت پرسید: آیا کاری کرد؟ (شمشیر کشید یا تنها تهدید زبانی بود؟) گفتند: خیر. شمشیر نکشید، پس حضرت رهایش کرد. (چون بدون اسلحه کشیدن و به صرف تهدید زبانی عنوان محارب صدق نمیکند.)(۱) سکوت حضرت در برابر چنین تشییع و احترامی نسبت به جنازه یک مسیحی آنهم در پاییتخت اسلامی و با وجود اینکه دیگرانی اعتراض کرده و آن مشارکت را گناه و بلکه از گناهان کبیره شمردند، تائید و صحّه گذاشتن حضرت و اثبات مشروع و مقبول بودن این احترامهای عرفی نزد خدا در امور مربوط به زندگی دنیوی پیروان ادیان الهی است. به عبارت دیگر یک مسلمان از باب احترام و آداب دوستی می تواند در تشییع جنازه بستگان، همسایگان و دوستان مسیحی و یهودی خود شرکت کند و چنین کاری شرعا اشکالی ندارد. این واقعه بخوبی نشان میدهد که مخالفان این گونه مداراکردن ها و همزیستی با مسیحیان و یهودیان تا چه اندازه جهل مرکب، جمود، خشک اندیشی و خشک مغزیهای ابن ملجمی در آنها رسوخ دارد. 🔻به طور کلی امیرالمؤمنین(ع) جز در جنگ با دشمنانی که اصرار بر جنگ مسلحانه داشتند هیچگاه برخورد خصمانه‌ای با افراد از جمله پیروان ادیان الهی مانند یهودیت و مسیحیت نداشت و الگوی کامل معاشرت دوستانه و مسالمت آمیز بود. آن حضرت در واقع به این آیه قرآن عمل می کرد که می فرماید: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾(ممتحنه: ٨) «خدا شما را باز نمیدارد از کسانی که بخاطر دینتان با شما نجنگیده و از خانه و کاشانه‌تان بیرونتان نکرده‌اند، که به آنها خوبی کنید و منصفانه با آنها رفتار کرده و حقّشان را ادا نمایید. بدرستی که خدا دادگران و منصفان را دوست میدارد.» امیرالمؤمنین(ع) قرآن مجسّم و الگوی کامل اخلاق کریمانه است که انسانها را به سوی فطرت الهیِ نهفته در آنها هدایت میکند و اینکه تا زمانی که کسی تعمّد و لجاجتی در پایمال کردن حق دیگران نداشته باشد، با او خوش رفتار باشیم. 📓 یوسفی غروی، مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٣٨٦- ٣٨٨ ؛ و مصاحبۀ ۱۹مهر۱۳۹۶ با شفقتنا.(با تلخیص و اندکی دخل و تصرف ) ــــــــــــــــــــ (۱) أنساب الأشراف(بلاذري، ٢٧٩ق) ٢: ٤٩٤، ح٥٢٧. @Yusufi_Gharawi کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲ تلگرام👇👇 https://t.me/ahlbeyt110 واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn ایتا👇👇 https://eitaa.com/ahlebit110 ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما در این تجربه قرآن را به جای انجیل جازده ایم!!
❖بقعۀ بی‌بی شهربانو، و درستی یا نادرستی انتساب آن ❔در برخی روضه خوانی‌ها و شبیه خوانی‌ها اینگونه گفته می‌شود که زمانی که دشمنان به دنبال شهربانو همسر امام حسین و مادر امام سجاد بودند ایشان فرار می‌کند و از کوهی ظاهر می‌شود. این نقل تا چه اندازه معتبر است؟ ▫️ این داستان ساختگی و افسانه است و در هیچیک از منابع حدیثی یا تاریخی نیامده است. جناب شهربانو در سال ٣٦ق، پس از وضع حمل و بدنیا آوردن امام سجاد(علیه السلام)، از دنیا رفت و در مدینه دفن شد. یعنی ٢٥ سال پیش از واقعۀ کربلا از دنیا رفته بود. بنابراین ایشان نه در کربلا حضور داشته و نه در جایی غیر از بقیع دفن شده است. مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی در کتابش «زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)» به این مطلب پرداخته است. ایشان در ایام تحصیلش در نجف اشرف گویا به بیماری سل مبتلا شده بود و برای معالجه به تهران آمده و در ایام نقاهت و گذران دوران پس از بیماری که مصادف شده بود با تعطیلی تابستان متوجه شده بود که عده زیادی از مردم از طرف سه راه ورامین، به جایی در نزدیکی شهر ری، بنام «مقام بی‌بی شهربانو» یا «کوی بی‌بی شهربانو» یا دقیق‌ترش «کوه بی‌بی شهربانو» می‌روند. در دامنۀ این کوه یا نزدیکی‌های قله، بقعه‌ای هست و ادعا می‌شود که شهربانو در کربلا حاضر بوده و پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) بر ذوالجناح اسب امام، سوار می‌شود و فرار می‌کند. دشمن وی را تعقیب می‌کند تا آنکه وی به کوهی در اطراف ری می‌رسد و از خدا کمک می‌خواهد ولی به جای اینکه بگوید «یا هو! مرا دریاب»، می‌گوید «یا کوه! مرا دریاب» و کوه شکافته می‌شود و او در دل کوه می‌رود. يا مثلاً اينگونه گفته می‌شود که شهربانو پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) که طبعاً نوبت اسیرگیری خاندان امام پیش آمده، دست به دعا برمی‌دارد که: «خدایا من یک بار به دست عربها اسیر شده‌ام بار دیگر برای من مپسند که اسیر شوم.»، و پس از این دعا شهربانو خود را به فرع رودخانۀ فرات در کربلا می‌اندازد و وقتی دشمنان می‌آیند که ایشان را اسیر کنند می‌بینند که ایشان به زیر آب رفته. سپس خداوند ایشان را نجات می‌دهد و به طور معجزه‌آمیز و با طیّ‌الارض به کوهی در ایران می‌رساند. در این هنگام مردم می‌آیند تا ببینند این بانو کیست که با چادر سر از کوه برآورده اما ایشان از این جمع شدن مردم ناراحت می‌شود و اینبار دعا می‌کند که غایب شود. کوه شکافته می‌شود و ایشان به دل کوه می‌رود و همانجا دفن می‌شود و قسمتی از چادر ایشان در لای شکاف کوه باقی می‌ماند که مردم در موضع بعنوان محل دفن شهربانو بقعه و مقام می‌سازند و می‌شود زیارتگاه! دکتر شهیدی وقتی از چنین عقیده‌ای در بین برخی مردم مطلع می‌شود پس از تحقیق و مراجعه به منابع تاریخی، بیان می‌کند که این مطلب در هیچ منبع تاریخی نیست و ساخته و پرداختۀ عوام است. 📓 مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٧٥١ - ٧٥٣. @YusufiGharawi
 سالم ماندن جسد شیخ صدوق پس از ۸۰۰ سال آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگ‌های  خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سال‌ها در زیر توده‌های خاک پنهان گردیده بود به گونه‌ای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ مستوفی» پوشانده بود. ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمین‌های کشاورزی و باغ‌های اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مقبره شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعهٔ عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری در کتاب‌های خود مانند: سید محمدباقر خوانساری در کتاب روضات، میرزا محمد تنکابنی در کتاب قصص العلما، عبدالله مامقانی در کتاب تنقیح المقال، خراسانی در کتاب منتخب‌التواریخ، شیخ عباس قمی در کتاب فوائد الرضویه و محمد شریف رازی در کتاب اختران فروزان ری و همچنین در مقدمه کتب شیخ صدوق، از جمله کتاب کمال الدین صدوق و مقدمه کتاب خصال صدوق، نقل نموده‌اند. وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود، ناخن‌های یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینه‌اش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده‌است و فقط رشته‌های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و ملا محمد رستم‌آبادی و علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری می‌شوند که بر روی آن چنین نوشته شده‌است: هذا المرقد العالم الکامل المحدث، ثقة المحدثین، صدوق الطایفه، أبو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. پس از بررسی‌های کامل و پیداشدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدیدآمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینه‌کاری نمایند. کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱ تلگرام👇👇 https://t.me/ahlbeyt110 واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu ایتا👇👇 https://eitaa.com/ahlebit110 ارتباط با ادمین @aliasadizanjani‌‌‌‌
شیخ صدوق که بود؟ ابوجعفر محمد بن علي‌بن حسين‌بن موسي‌بن بابويه قمي، پيشوايي از پيشوايان شيعه و ستوني از استوانه‌هاي شريعت. او رئيس محدثين و در آنچه از ائمه صادقين (ع) روايت كرده، صدوق و راستگو بوده است. کتاب «من لايحضره الفقيه» او دومين كتاب از كتب اربعه شيعه در حديث و فقه اماميه است. در مورد ولادت شيخ صدوق مي‌گويند كه پدر ايشان «محمد ابن بابويه» به دليل آنكه فرزندي نداشت به نزد «حسين ابن روح نوبختي» ـ نايب سوم امام زمان (عج) ـ رفته و به وسيله‌ وي از حضرت صاحب‌الزمان (عج) درخواست كرده است تا ايشان دعا كنند كه خداوند متعال به وي فرزندي عطا كند و بر اساس اسناد معتبر، پس از آنكه امام زمان (عج) براي ايشان دعا كرده‌اند، خداوند متعال به وي شيخ صدوق و برادر وي را عطا كرده است؛ از اين‌رو به از شيخ صدوق با عنوان «متولد به دعای امام زمان (عج)» نيز ياد مي‌شود. او حدود سال ۳۰۶ در قم متولد شد. تولدش با آغاز نیابت «حسین بن روح نوبختي» هم‌زمان بوده‌است. پدر شیخ صدوق از فقهای بزرگ شیعه و در زمان امام حسن عسكری (ع) و امام زمان (عج) می‌زیسته و مورد احترام آن امامان بوده‌است. شیخ صدوق ابن بابویه قمی که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت در سخت‌گیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ مهاجرت كرد که ساکنان آن همه شیعه بودند و شیعیان با گرمی از او استقبال كردند و از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لا یحضره الفقیه را در این روستا تالیف كرد. کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱ تلگرام👇👇 https://t.me/ahlbeyt110 واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu ایتا👇👇 https://eitaa.com/ahlebit110 ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
‍ ✅ روزی که یک خانم بدحجاب مرا از خودم شرمنده کرد! ✍‌ محمد مطهری، فرزند آیت‌الله شهید مرتضی مطهری 💠 در ایام تحصیل در خارج از کشور– و به لطف خداوند بدون استفاده از امتیازات آقازادگی – در یک شب زمستانی به خوابگاه دانشگاه برمی‌گشتم. در سرمای بسیار سوزناک منهای ۳۰ درجه، هنگام ورود به خوابگاه، با همسر یکی از دانشجویان ایرانی که روسری را عقب می‌گذاشت و همسایه ما بود مواجه شدم. 💠 خروج او به تنهایی در ساعت ۹ شب در آن سرمای وحشتناک باعث شد یکی از خانم‌های حاضر در ورودی ساختمان، از وی بپرسد که آیا به کمکی نیاز دارد؟ معلوم شد که تازه از خرید برگشته، و متوجه شده که فروشنده اشتباها ۲۵ سنت اضافه به او داده است. این خانم که اتفاقا به قناعت معروف بود قصد داشت چهار دلار (۱۶ برابر آن مبلغ) بدهد و مسیر حدود هشت ایستگاه مترو را در آن شرایط طی کند. 💠 اصرار دوستانش برای موکول کردن این کار به فردا در او کارگر نیافتاد؛ می‌گفت: «اگر امشب از دنیا بروم کسی آن مغازه را بلد نیست که این پول را برگرداند.» در آخر هم رفت تا مدیون نماند. 💠 سخت تکان خوردم ... بدحجاب بود، ولی این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) را که فرمود: «برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می‌میری»، در خودش لااقل نسبت به حق‌الناس محقق کرده بود. من که طلبه هستم و علاقمند به کتب و مباحث اخلاقی، و نان آن پدر را خورده‌ام، هرگز مرگ را چنین نزدیک به خود ندیده و نمی‌بینم! 💠 نمی‌خواهم بگویم همه بدحجابان چنان‌اند و همه روحانیون چنین؛ و نه مانند بعضی می‌خواهم گناه و تبعات بدحجابی را کوچک جلوه دهم، و نه با اصل وجود گشت ارشاد مخالفم، گرچه ملاحظاتی دارم. مسأله در این‌جا چیز دیگری است. آن خانم سست‌حجاب، ناخواسته درسی فراموش نشدنی به من داد که گاهی ممکن است فرو رفتن امثال منِ روحانی در دنیا بسیار بیش‌تر از امثال او باشد و برخی باورهای دینی در قلب افراد بدپوشش، بیش از من رسوخ کرده باشد. حدیث و آیه‌اش را من بلدم و عملش را او. 💠 این بود جرقه اولیه در ذهن من برای مطلبی که چند روز پیش با عنوان «پیامی که نتوانستیم به سست‌حجابان برسانیم» منتشر کردم. آن‌قدر میان قشر مقید به حجاب کامل و سست‌حجابان فاصله بوده، که عده‌ای ناآگاه گمان می‌کنند که با ناسزاگویی به این قشر می‌توان اوضاع بی‌سابقه کنونی را بهتر کرد! 🆔 https://www.instagram.com/p/CTanGIAsdOC/?utm_medium=share_sheet
زحمات پدران را ارج نهیم! یادمه وقتی آقام خونه رو سفید کرد، مادرم همیشه مواظب بود که ما روی دیوار چیزی نکشیم. یک روز به مادرم گفتم : ارزش ما بیشتره یا این گچ و سفیدی؟! اون گفت : مادر جان، ارزش گچ و دیوار از شما بیشتر نیست اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر از اینهاست. وقتی پدرت چندسال کار کرده، زحمت کشیده تا ما تونستیم، با کم خوردن و کم پوشیدن این خونه رو سفید کنیم،حالا چرا ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه، چند روز، چند ماه، چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه! این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند، حرفی که باعث میشد ما شیشه ها رو نشکنیم "تلویزیون رو الکی خراب نکنیم " یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم " تا هیچوقت دلیل رنج و زحمت بیشترواسه آقامون نباشیم " نمیدونم چی برسر روزگار ما اومده ،که دیگه کمتر کسی پیدا میشه که به پیر شدن پدر خونه هم فکر کنه. اینروزا، بچه، ال سی دی ده میلیونی میشکنه ، میگن: بابا چکارش داری؟ بچه بوده شکسته. گوشی موبایل چهار - پنج میلیونی رو میزنه زمین چهل تیکه میشه، میگن : هیچی نگو بچه تو روحیه ش تاثیر بد میزاره. اما کمتر کسی میگه : این پدر خونه باید چند روز، چند ماه، چند سال دیگه کار کنه تا بتونه جبران خسارت کنه. ایکاش کمی بفکر چین و چروکهای پیشونی آدمی بودیم که داره واسه ما پیر میشه. جوانیش، عمرش، خوشیهاش، همه رو گذاشته واسه ما، که با بودن ما پیری رو از یاد ببره. اما گاهی وقتا دونسته و ندونسته، تنها، دلیل رنج بیشترش میشیم، و یادمون میره که اونم تا یه حدی توان داره، تا یه جایی بدنش قدرت کار کردن داره. امیدوارم همه ما کمی بفکر پدر یا مادری باشه که نون بیار خونه هست. گاهی، همسری خوب بودن برای یک پدر، بهتراز مادری کردن برای فرزندیست که پیری پدر را نمی بیند. کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲ تلگرام👇👇 https://t.me/ahlbeyt110 واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn ایتا👇👇 https://eitaa.com/ahlebit110 ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
🔸نم نمِ باران به می خواران خوش است! از عارف وارسته حضرت آقای قاضی شنیدم که در اهواز خشکسالی شد، علما و زهاد برای خواندن نماز باران به بیرون شهر رفتند ولكن اثری از باران مشاهده نشد. در آن میان کسی بود به نام مشهدی علی که کارش دنبک زنی بود، او همواره در مسیر امام جماعت شهر می نشست و به کارش مشغول بود. روزی امام جماعت به او گفت: تو که همه روزه اینجا هستی، چرا به هنگام نماز نمیایی در مسجد با نمازگزاران شریک در نماز شوی و کارت را نیز از دست ندهی؟! از آن روز به بعد این مطرب با دنبک خود می آمد و در گوشه مسجد بود، پس از شرکت در نماز به دنبال کار خود می رفت. تا آنکه در خشکسالی از امام جماعت اجازه گرفت که با هیئت همراه برای نماز استسقاء بیرون شهر رود. روزی با دوستان به بیرون شهر رفته در کناری دورهم نشستند و لنگی بر روی دنبک انداخت که صدای بمی از آن بر می آمد و این بیت را هم آهنگ شروع به خواندن کردند: نم نم باران به میخواران خوش است رحمت حق بر گنه کاران خوش است لحظاتی گذشت و ابرها برخاستند و اهالی از باران سیراب شدند. اینجانب داستان را به مجذوب سالک حضرت آقای انصاری همدانی نقل کردم انقلاب حالی به او دست داد که یدرک ولا یوصف. منبع: کتاب المختار من‌ کشف‌ الاسرار و تذکره‌ العطار‏، سید احمد فهری زنجانی کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲ تلگرام👇👇 https://t.me/ahlbeyt110 واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn ایتا👇👇 https://eitaa.com/ahlebit110 ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
هدایت شده از علی اسدی
*⭕وسيله مقدس براى هدف مقدس* *🔻گفتند: يكى از علماى بزرگ يكى از شهرستانها پاى منبرى نشسته بود.* *يك آقايى كه شال سيّدى به سر داشت، روضه‏ هاى دروغ مى‏ خواند.* *🔻آن آقا كه از مجتهدين خيلى بزرگ بوده، از پاى منبر گفت: آقا اينها چيست دارى مى‏ گويى؟* *يك وقت او از بالاى منبر فرياد زد: تو برو دنبال فقه و اصولت، اختيار جدّ خودم را دارم، هرچه دلم بخواهد مى‏ گويم. «اختيار جدّم را دارم» يعنى چه؟!* *🔻يكى از راههايى كه از آن راه بر دين از جنبه‏ هاى مختلف ضربه وارد شده است، رعايت نكردن اين اصل است كه ما همان‏طور كه هدفمان بايد مقدس باشد، وسايلى هم كه براى اين هدف مقدس استخدام مى‏ كنيم بايد مقدس باشد.* *🔻ما نبايد دروغ بگوييم، نبايد غيبت كنيم، نبايد تهمت بزنيم؛ نه فقط براى خودمان نبايد دروغ بگوييم، به نفع دين هم نبايد دروغ بگوييم، يعنى به نفع دين هم نبايد بى‏ دينى كنيم،* *🔻چون دروغ گفتن بى‏ دينى است. به نفع دين دروغ گفتن، به نفع دين بى‏ دينى كردن است. به نفع دين تهمت زدن، به نفع دين بى‏ دينى كردن است. به نفع دين غيبت كردن، به نفع دين بى‏ دينى كردن است.* *🔻دين اجازه نمى ‏دهد و لو به نفع خودش ما بى‏ دينى كنيم. «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ».* *🔻ببينيد سيره تبليغى پيغمبر اكرم- كه از مهم‏ترين سيره‏ هاى ايشان است- چگونه بوده! پيغمبر، اسلام را چگونه تبليغ كرد، چگونه ارشاد و هدايت كرد؟* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏16 ؛ ص111-110- با تلخیص و ویرایش جزئی -* https://chat.whatsapp.com/IQBEttKIyXwGgozztuNcva
🚨 حتی در مقابل یک عکس سر خم نکردند! 💠 آیت اللّه‏ خزعلی در بیان خاطره‌ای از سفر آیت الله خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری به لیبی می‌گوید: ⭕️ در لیبی، برای دیدار سران کشورهای مختلف با رهبر لیبی، خیمه‌ای بر پا كرده بودند كه ارتفاع درِ ورودی آن خیمه، كوتاه بود و به ناچار هركس می‌خواست وارد بشود، باید خم می‌شد. از طرفی داخل خیمه، روبروی در، عكس قذّافی، رهبر وقت لیبی نصب بود، یعنی هر كس وارد می‌شد، ناخواسته در مقابل عكس قذّافی سر خم می‌كرد! حضرت آیت الله خامنه ای وقتی می‌خواستند وارد خیمه شوند، به قهقرا (پشت) وارد می‌شوند تا در مقابل عكس قذّافی سر خم نكنند! 📗 کتاب «آب، آیینه، آفتاب» به نقل از آیت‌الله خزعلی 🔰 پ ن: در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۶۳ آیةالله خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت به لیبی سفر می‌نمایند. ایشان در پایان سفر ۲۴ ساعته به لیبی در یك مصاحبه‌ی تلویزیونی می‌فرمایند: «محور مذاكرات با قذّافی، مقابله با رژیم صهیونیستی و حل قضیه‌ی فلسطین بود.» 🆔@sireh_agha
آیت الله و خانواده وارطان ارمنی پس از آنکه وارطان سالاخانیان که فعال سیاسی ارمنی عضو حزب توده ايران بود در سال ۱۳۳۳ زیر شکنجه وحشیانه در سن ۲۳ سالگی کشته شد و حاضر به همکاری با کودتاگران نشد، حسین شاه‌حسینی از طرف آیت‌الله سید رضا زنجانی که مسؤول مالی آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) و وکیل شرعی آیت‌الله‌العظمی میلانی بود، مأمور می‌شود که از وجوه شرعی، ماهیانه مبلغ ۱۵۰ تومان به خانواده وارطان پرداخت کند.‌ وارطان را ما ایرانی‌ها با شعر معروف دوستش احمد شاملو می‌شناسیم. شاه‌حسینی هر ماه این مبلغ را به خانه وارطان می‌برده و به همسر و فرزندان خردسالش می‌داده است. این کمک‌هزینه به مدت ۲۹ سال یعنی تا زمان رحلت آیت‌الله حاج آقا رضا زنجانی در ۱۴ دی ۱۳۶۲ پرداخت می‌شده است. شاه‌حسینی می‌گوید: در مراسم ترحیم آیت‌الله زنجانی در مسجد ارک تهران، فرزندان جوان وارطان در حالی که صلیبی بر گردن آویخته بودند در حیاط مسجد برای دقایقی حاضر می‌شوند و چند روز بعد نیز همسر وارطان اصرار می‌کند که باید برای ادای احترام به رهبر نهضت مقاومت ملی، بر سر قبر او در حرم حضرت معصومه (س) حاضر شود. شاه‌حسینی که متوجه حساسیت‌های حضور یک ارمنی در حرم بوده، با مرحوم آیت‌الله دکتر مهدی حائری یزدی مشورت می کند و ایشان نیز توصیه می‌کند که بدون هیچ سر و صدایی، همسر وارطان را محجبه به سر مزار مرحوم زنجانی در درون حرم ببرد. شاه‌حسینی و همسر وارطان در اواخر سال ۶۲ بر سر مزار زنجانی (که اکنون در کنار مزار آیت‌الله سید محمد شیرازی و در بخش زنانه حرم قرار گرفته) حاضر می‌شوند و همسر وارطان برای مدتی طولانی در حالی که چادرش را بر سرش کشیده بود زار زار گریه می‌کند، زمزمه‌هایی زیر لب می‌خواند و بدین‌گونه نسبت به محبت سی ساله این فقیه مجاهد شیعه نسبت به خانواده یک مبارز سیاسی ارمنی توده‌ای ادای احترام می‌کند. اینهم شعری زیبا از احمد شاملو برای وارطان: "وارتان"! بهار خنده زد و ارغوان شکفت. در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر. دست از گمان بدار! با مرگ نحس پنجه میفکن! بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار. . . "وارتان" سخن نگفت. سرافراز دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت. . . _ "وارتان"! سخن بگو! مرغ سکوت، جوجۀ مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته است!» "وارتان" سخن نگفت. چو خورشید از تیرگی بر آمد و در خون نشست و رفت. . . "وارتان" سخن نگفت "وارتان" ستاره بود ! یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت. . . "وارتان" سخن نگفت "وارتان" بنفشه بود گل داد و مژده داد: «زمستان شکست!» و رفت. . کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۳ تلگرام👇👇 https://t.me/ahlbeyt110 واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/DRrvMATyn9aHmOCjprQNeK ایتا👇👇 https://eitaa.com/ahlebit110 ارتباط با ادمین @aliasadizanjani‌‌‌‌
هدایت شده از سفیر
🚨احترام ویژه به سردار پاسدار علی فضلی می‌گوید: 💠 من برادری داشتم به نام «رحمان» که در سال ۱۳۶۱ در جبهه شهید شد. وی پسری به نام دارد که در زمان شهادت پدر چهارماهه بود. یک روز که در محضر مقام معظم رهبری بودیم، مصطفی را نیز با خود بردم. او در داخل حیاط نشسته و ما وارد جلسه شدیم، جلسه‌ی ما حدود دو ساعت طول کشید. بعد از جلسه که بیرون آمدیم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چشمشان به مصطفی افتاد من او را به معرفی کردم. معظم له وقتی فهمیدند که وی فرزند شهید است چهره‌شان شد و مصطفی را در آغوش کشیدند و بوسیدند. سپس به صورت گلایه به من فرمودند: «چرا زودتر به من نگفتی؟» بعد، معظم‌له به داخل اتاق خود رفتند و یک و برای مصطفی هدیه آوردند و به وی دادند. 📘 خورشید در جبهه، ص ۱۹۴ 🆔@sireh_agha