هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت شصت و ششم
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/543
فصل ششم
برادران خوشزخم (۴)
چشمهایم را به سختی جنباندم تا بفهمد زندهام
اما زنده به گور
فهمید
داد زد و دوید
با خوشخاضع و بادپا برگشت
خاکها را کنار زدند
تن بیرمقم را از زیر خاک بیرون کشیدند
جعفر ذوق کرده بود
هنوز باور نمیکرد زنده باشم
دست روی سر و سینهام میکشید
من به پیکر آن شهید نگاه میکردم که شاهد جان دادنش بودم
عراقیها داشتند از تپه بالا میآمدند
جعفر کلاش را برداشت
به سمت آنها هجوم برد و برگشت
خیلی خوشحال و هیجانزده گفت:
"سه نفرشان را کشتم. جلوتر نمیآیند."
کسی از عقب آمد و با عجله گفت: "همه بچهها برگشتهاند.
عقبنشینی شده است. فقط شما مانده اید."
این را گفت و رفت.
جعفر گفت: "من نمیآیم! تو توان عقب رفتن نداری، داداش! داریی؟"
گفتم: "اگر تو بیایی، دارم."
ساکت شد
عراقیها نارنجک به سمت ما میانداختند
شروع به عقب نشینی کردیم
اما این بار ناخواسته افتادیم داخل همان میدان مینی که ابتدا پشت آن کپ کرده بودیم
در مسیر شش نفر دیگر هم زمینگیر شده بودند
ما را که دیدند جان گرفتند
افتادند پشت سر ما
من معبر را میشناختم
به جعفر گفتم: "پشت سر من بیاید"
اما در آن وانفسا مشکل تازهای سراغم آمده بود
دستشویی و فشار و عذاب آوری که پیچ و تابم میداد
چپ و راست مین بود
به همه چیز میشد فکر کرد الا قضای حاجت
آن هم در معبر
پشت سرم چند نفر بودند
اگر ته صف بودم باز فرصت بود
اما جلودار بودن آنجا کار دست من داده بود
خواستم به جعفر بگویم لحظهای بایست و به بقیه بگو رویشان را برگردانند که رگبار عراقیها منصرفم کرد
یک راه مانده بود
آنقدر سریع بدوم تا به چالهای برسم
تمام رمقم را در پاهایم ریختم و دویدم
از بخت خوب من یک کانال عریض دیگر پیدا شد
داخل کانال پریدم
جعفر و نفرات پشت سرش هم کنار آمدند
آنجا تعدادی مجروح بود که توان بالا رفتن از کانال را نداشتند
حالا مصیبت شده بود چند تا
مجروحان را ببرم
تن کوفته و موج زدهام را بالا بکشم یا دنبال قضای حاجت باشم
چشمم به مجروحی افتاد که از شکم تیر خورده و در خودش مچاله بود و مثل کسی که به سجده افتاده باشد پیشانی روی خاک گذاشته بود
تا ما را دید که به ظاهر سرپاییم، گفت: "عراقی ها دارند میآیند. پا بگذارید روی من و از کانال بالا بروید."
مخم به دلیل فشارهای متعدد از کار افتاده بود.
معطل نکردم
گفتم: "حلال کن اخوی!"
پا رویش گذاشتم و از کانال بالا رفتم.
پشت سرمن جعفر آمد و آن چند نفر دیگر
شاید میخواستند به مجروحان کمک کنند اما مجال درنگ نبود
با جعفر از جلو میدویدیم
به سمتی که فکر میکردیم نیروهای خودیاند
ناگهان یک خمپاره ۱۲۰ زوزه کشید و بین من و جعفر فاصله انداخت...
◀️ ادامه دارد ...
هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوشلفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرچم عزت...
#استوری
🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از
امام زادگان عشق
انا لله و انا الیه الراجعون
خبر دار شدیم که پدر بزرگوار شهید سعید بزرگی راد (پدر شوهر سرکار خانم بزرگی) امشب به رحمت خدا رفته اند.
بدینوسیله به خانم بزرگی و همسر گرامیشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم علو درجات را از خداوند منان خواستاریم.
ان شاء الله روح آن مرحوم با شهیدشان محشور گردد.
ستاد یادواره امام زادگان عشق
مسجد حضرت زینب علیها السلام
هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش حجت الاسلام عالی به اتفاقات ناخوشایند جشنواره فیلم فجر:
این جشنواره برای انقلاب هست و اون خانمی که ازدواج سفید رو مطرح کرد..
هدایت شده از 🇮🇷روزی یک حدیث🇵🇸
احیاء ماه رجب
🖌 حضرت #امام_علی #امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکه یک شب از شب های ماه رجب را احیاء بدارد، خداوند او را از دوزخ نجات دهد و شفاعت او را درباره هفتاد هزار گنهکار بپذیرد.
🖌 عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ:َ مَنْ أَحْیَا لَیْلَةً مِنْ لَیَالِی رَجَبٍ أَعْتَقَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ قَبِلَ شَفَاعَتَهُ فِی سَبْعِینَ أَلْفَ رَجُلٍ مِنَ الْمُذْنِبِینَ.
📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۸.
#حدیث #ماه_رجب
@hadith_daily
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👏ما میتوانیم .. (۱۳)
برطبق گزارش های بین المللی:
❌ ایران یکی از اصلی ترین تولید کنندگان مواد غذایی در جهان (رتبه ۱۳)
🔺افزایش چشمگیر مصرف میوه و سبزیجات پس از انقلاب
#ایران_۲۰