eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
381 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
486 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی
مشاهده در ایتا
دانلود
به یاد حاج قاسم عزیز
توجه صوت تلاوت و ترجمه امروز سجده واجب دارد که اگر با صوت تلاوت همراهی میفرمایید انجام سجده واجب می شود. آیه سجده در تصویر فردا موجود است
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
همین دنیا تلافی شود 🖌 عبداللّه بن سنان گوید: حضرت علیه السلام فرمود: هر که به مؤمن سپیده موئى بی احترامی کند خداى عزوجل کسى را بر او بگمارد که پیش از مرگش به او بی احترامی کند. 🖌 عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ ذِی شَيْبَةٍ أَرْسَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَنْ يَسْتَخِفُّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ‏. اصول کافى جلد 4 صفحه: 478 روایة: 5
هدایت شده از هفت دقیقه
حجت‌الاسلام والمسلمین با مردم کوفه فاصله ای نداریم @sevenmin
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو سبک مدیریتی زمین‌گیر کننده منتهی یکی دشمن رو پشت مرزها زمین‌گیر کرد، یکی مردم ایران رو زمین‌گیر کرده ... رای به روحانی، رای به تمام نشدن‌ها بود، رای به ایستادیی و رکود، به بازگشت! بازگشت تلخ @Bisimchimedia
هدایت شده از سالن مطالعه
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/121 ✒قسمت پانزدهم گفتم دقت کنی ما توی انقلاب خودمون هم کسایی که همچین تفکراتی داشتن که با ریختن خون دیگران و مبارزه مسلحانه دنبال اسلام بودن سر از مجاهدین خلق در آوردن! اصلا چرا جای دوری بریم نمونه‌اش رو تو اسلام داریم خوارج! اینقدر داغ شدن اینقدر دایه دار خدا و اسلام شدن که با پیشونی های پینه بسته از خوندن نماز شب، حضرت علی رو کشتن.... فرزانه ادامه داد آره راست میگی توی کتابی یه نکته جالب خوندم اینکه: یک وقت می‌گیم علی(ع) را "که" کُشت؟ و یک وقت می‌گیم "چه" کُشت؟ اگه بگیم علی را "که" کُشت؟! البته ابن ملجم، و اگه بگیم علی را "چه" کُشت؟ باید بگیم "جمود"، "خشک مغزی" ، همین هایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می‏ کردند، واقعاً خیلی تأثّرآور است... نوشته بود ابن ابی الحدید می‌گه: اگه می‌خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست؟ به این نکته توجه کنید که این ها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب‏ نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: "ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شب های عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم... الحق که هر چی فک می کنم این داعشی ها از نسل امثال ابن ملجم ها و خوارج‌اند.... یک مشت خشک مغز، خون آشام.... نگاهش کردم و گفتم بله فرزانه خانم بخاطر همین اصرار داشتین فردا دوباره بریم خونه‌شون!!! خوب این خانومه هم که همون اول کار گفت دیگه هوای بهشت در سر داشته اینم یکی از همون خشک مغزها والا! فرزانه نگاهی بهم کرد و گفت ببین شاید این خانمه مائده تفکراتش مثل نم مغزها باشه!! چشمامو گرد کردم و گفتم: نَم مغز!! این دیگه چیه؟! گفت کلمه‌اش اختراع خودمه مثل این خانم جلسه‌ای هایی که از اسلام فقط همین جلساتش رو فهمیدن، حقیقتا دلم نیومد با داعشی ها یکیشون کنم بگم خشک مغز! گفتم: فرزانه موضوع مصاحبه‌مون جهاده اونم نکاح! بعد تو این آدم رو با خانم های ساده‌ای که دلشون رو فقط به جلساتشون خوش کردن مقایسه میکنی!! اینا یه سری افراد خشک مقدس‌ان نه خشک مغز مثل داعشی ها.... فرزانه در حالی که ته قهوه‌اش رو میخورد گفت: حالا چه فرقی می‌کنه خشک مغز یا خشکه مقدس ! جفتش یه معنی میده! گفتم: اتفاقا با هم فرق می کنن خشکه مقدش، خودشه و جانمازش کاری به کسی نداره فقط دنبال عبادتشه! در واقع کاری به جامعه و اتفاقاتش نداره مثل یک سیب زمینی بی‌رگ !!! ولی خشک مغز دقیقا مثل این داعشی ها و خوارج‌اند. ظلم می‌کنن. خون و خونریزی راه می‌اندازن! از اسلام سوئ استفاده می کنن، و به اسم اسلام هر جنایتی دلشون خواست می‌کنن... اشتباهه فکرکنیم این دو گروه یکی هستن....این کجا و آن کجا... یکی بی فایده. یکی ظالم و قاتل و خونریز و .... فرزانه گفت: چه نکته‌ی ظریفی. اصلا تا حالا دقت نکرده بودم. هر چند جفتش بده ولی خطر خشک مغزها خیلی وحشتناک‌تره ... نگاهش کردم ودر حالی که خودکارم رو روی میز میزدم ادامه دادم اینها رو که گفتم فرزانه خانم برای اینه که بدونی اشتباهه فکر کنی خانم مائده یه خشکه مقدسه .... ◀️ ادامه دارد ... قسمت بعدی: https://eitaa.com/salonemotalee/136
این صفحه حاوی آیه سجده واجب است
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
بزرگداشت اهل کرم 🖌 حضرت صلى اللّه علیه و آله فرموده: هرگاه اهل کرمی از گروهی بر شما وارد شد او را گرامى دارید. 🖌 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَتَاكُمْ كَرِیمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ‏. 📚اصول کافى جلد 4 صفحه: 479 روایة: 2
هدایت شده از سالن مطالعه
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/129 ✒قسمت شانزدهم در حین تحلیل و بررسی با فرزانه بودیم که آقای جلالی در اتاق رو زد آمد داخل و گفت: خانما امروز جلسه‌ی مهمی دارم. زودتر تعطیل می کنیم... فرزانه چنان برقی تو چشمهاش زد که یعنی جلالی قشنگ متوجه این شادی نامحسوس شد... وسایل‌مون رو جمع و جور کردیم. آماده رفتن شدیم. داشتیم از دفتر می‌رفتیم بیرون. چند قدمی بیشتر نرفته بودیم که فرزانه با یه حالت خاصی محکم زد به شونه‌ی من... گفت: نگاه کن! نگاه کن! این دوتا پسره همونایی نبودن که تو خونه‌ی خانم مائده برا جابجایی یخچال اومده بودن! گفتم: آره خودشونن! اینجا چکار می‌کنن؟؟ اومدن پیش جلالی!!! فرزانه گفت: ما تو دهن شیر بودیم و خودمون خبر نداشتیم... بگو چرا ما رو تعطیل کرد وگرنه دلش برا ما نسوخته که.... حتما می خواست متوجه نشیم فرستادمون دنبال نخود سیاه.... عه! عه! ما چقدر ساده‌ایم دختر ...! گفتم فرزانه مجالی بده یه بند نرو تو تراژدی! شاید اصلا قضیه این نباشه شاید اومدن اینها مکمل مصاحبه‌ی ما باشه. چه میدونم! شدیم مثل پلیس های جنایی! ولش کن به ما چه کی با کی میاد و می‌ره! ما کار خودمون رو انجام بدیم والا.... فرزانه با اخم گفت: خیر سرت خبرنگاری یعنی انگیزت متلاشیم کرد! ملت از هیچی کلی سوژه درست می کنن! اونوقت ما سوژه ها جلومون رژه میرن خانم میگه ولش کن مشغول کار خودت باش ! گفتم: خانم امجد الان به نظر شما دقیقا چکار کنیم سوژه ها رو از دست ندیم؟ خوب منم دوست دارم بدونم چه خبره! ولی دیدی که جلالی گفت کار تعطیل! فرزانه گفت: خوب به بهونه‌ی جا گذاشتن یه چیزی برمی‌گردیم داخل دفتر... اونوقت می‌فهمیم چه خبره و این دوتا آقاها قضیه‌شون با جلالی چیه و اونجا چکار می کنن ! حس کنجکاویم باعث شد به حرف فرزانه گوش کنم و برگشتیم سمت دفتر... در اتاق آقای جلالی مثل همیشه باز بود روی میز که همیشه پر از کاغذ و کلی وسیله بود ایندفعه تمیز و مرتب برق میزد.... یکی از آقاها به صندلی تکیه داده بود و یکی دیگشون که اسلحه کلت به کمرش بسته بود با دقت داشت از پنجره به بیرون نگاه میکرد... با دیدنه اسلحه آروم آب دهنمون رو قورت دادیم! داشتیم مثلا می رفتیم سمت اتاق خودمون که آقای جلالی با یه سینی که سه تا لیوان چایی داخلش بود از آبدارخونه اومد بیرون. با دیدن ما چنان شوکه شد که می خواست سینی از دستش بیفته! گفت: خانما شما اینجا چکار می کنید؟! مگه نگفتم امروز زودتر تعطیلین... نمی‌بینید مهمون دارم ... فرزانه مِن مِن کنان گفت: ببخشید یه وسیله جا گذاشتیم بر میداریم زود میریم... گفت: وسیله باشه برا بعد بفرمایید بیرون... بفرمایید... ◀️ ادامه دارد ... ✅ قسمت بعدی: https://eitaa.com/salonemotalee/144
هدایت شده از  امام زادگان عشق
1399/7/19 :17:00 مجتمع الهیه2 _ فضای باز جنب بلوک A4( به نیابت از شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی،شهید سید قاسم فضلی رمی،شهید محمد مروتی و شهید بهرام نارنج جعفری و شهیدان مسعود و مهدی نیرنجی) لطفا با رعایت موازین بهداشتی (داشتن ماسک) شرکت فرمائید .
🛑 آمار روز وضعیت کرونا در قم رییس دانشگاه علوم پزشکی 🕰 در ۲۴ ساعت گذشته و منتهی به نوزدهم مهرماه: 🔹 ۱۳۴ نفر پذیرش اورژانس 🔹 ۸۶ بستری جدید 🔹 ۷ نفر فوتی 🔹 ۸۱ ترخیصی 🔹 ۷۶۹ نفر کل بستری‌ها 🔹 ۱۵۵ نفر در وضعیت وخیم
🔺چرا برکت از زندگی می‌رود؟ ✍: ✅ ها و ها، نور باطن را خاموش میکند. بسیاری از بیحالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است. کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد! روزی چندتا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد. ✅ حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزیی و شخصی ، چون کدورت میآورد. از صاحب دلی نقل کرد: در موضوعی که گمان میکردم حق با من است، داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛ ناگهان را نشانم دادند! بسیار کریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت: کثیف! ساکت شو! همین که متنبه شدم فورا "دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی" کردم. 🔷 فرازی از حضرت علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام: 👈« ؛ خشم را همچون شربتی گوارا بنوش؛ که من در مدت عمر، شربتی بدین شیرینی از گلو فرونبرده ام‼️» @tahzibtehran ‎‌‌‌‎
هدایت شده از سالن مطالعه
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح قسمت قبلی: https://eitaa.com/salonemotalee/136 ✒قسمت هفدهم خیلی ضایع شدیم دست از پا درازتر اومدیم بیرون... ولی داشتیم از کنجکاوی می‌مُردیم... فرزانه گفت: وای! اسلحه رو دیدی! آقاهه یه جوری از پنجره نگاه میکرد انگار قراره انتحاری بزنن ! گفتم نکته جالبش می دونی چیه؟ جلالی همه رو بیرون کرده حتی آبدارچی رو هم دک کرده بود. خودش داشت پذیرایی میکرد! فرزانه! احساس می کنم این سوژه، خیلی خطرناکه! کاش از اول بی‌خیالش می‌شدیم ! فرزانه نگام کرد و گفت: توکه می‌خواستی بی خیال بشی! جلالی اصرار کرد... بعد با یه حس مرموزانه‌ای ادامه داد: ولی خداییش سوژه‌ی خاصیه! ترس و هیجان و ابهام ... گفتم: بله آخرش هم معلوم نیست چی میشه با این همه خاص بودن سوژه! فرزانه گفت : بالاخره که معلوم میشه چی به چیه!؟ اصلا من فردا تا ته داستان این خانم مائده رو درنیارم پام رو از تو خونه‌شون بیرون نمی‌ذارم! سری تکون دادم و گفتم: آره خداکنه فردا جمع و جور بشه تموم کنیم این مصاحبه پر از چالش رو.... فرزانه گفت: حالا که تعطیل شدیم بریم یه هویج بستنی بزنیم یه کم مغزمون خنک بشه؟ گفتم: اتفاقا فکر خوبیه. بریم. منم سرم داره سوت می‌کشه! چه روز سختی داشتیم اون از اول صبح و مصاحبه با اون همه دردسر و استرس... اینم از ظهرمون. خدا تا شب بخیر کنه ... بستنی فروشی سر کوچه دفترمون بود نشستیم مشغول خوردن هویج بستنی شدیم اونقدر فکرمون درگیر بود که هیچ ‌کدوممون حرف نمی‌زدیم .... بستنی خوردنمون تموم شد. اومدیم بیرون فرزانه داشت می گفت: آخیش یه کم حالمون جا اومد. هنوز حرفش تموم نشده بود چشمم افتاد به ماشین جلوی دفتر... گفتم: فرزانه فرزانه اونجا رو نگاه کن ... مثل دو تا انسان متحیر و جن زده جلوی دفتر رو داشتیم نگاه میکردیم... فرزانه گفت:چایی نخورده بلند شدن؟! برا همین نیم ساعت مجموعه رو تعطیل کرد؟! گفتم : چی داری دوباره تو با خودت میگی!؟ پلاک ماشین رو نگاه کن! چه خبر اینجا؟!.... ◀️ ادامه دارد ... قسمت بعدی: https://eitaa.com/salonemotalee/154
هدایت شده از  امام زادگان عشق
/7/20 :17:00 خیابان ذوالفقار . ذوالفقار ۱۱ . پلاک ۱۳۷ به نیابت از شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع . شهیدان محمد حسن و جاسم محرابیان . شهید علی اکبر همتی. شهید سید ساعد هاشمی فشارکی . شهیدان حسین و محمود یزدی و محمد رضا غلامی. شهید علی میرزایی و شهید صفر علی حمید زاده. ⬅️ لطفا با رعایت موازین بهداشتی😷 (داشتن ماسک) شرکت فرمائید .