eitaa logo
اهل البصر
534 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
7.5هزار ویدیو
388 فایل
قرآن : و لایَحمِلُ هذا العَلَم اِلّا اَهلُ البَصَرِ وَ الصَبرِ این پرچم را حمل نتواند کرد، مگر کسی که بصیر و صبور باشد لینک کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2330591268Cd37cf780ae آیدی خادم کانال: @mohamadhaji5858501 جهت تبادل ارتباط بگیرید
مشاهده در ایتا
دانلود
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ 💠استاد 📝 محبت به امام زمان چه زمانی شکل می‌گیرد؟ اولین گام ایجاد محبت چیست؟ 🔺قسمت اول 📥 دانلود با کیفیت بالا 🎤سخنرانی جلوه های محبت امام زمان 🌹🍃🌹🍃 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab5Fatemieh1-1399[03].mp3
3.72M
🎙یاد شب های بقیع، یاد قبری بی نشان با نوای: دکتر حاج میثم مطیعی ،،،،، با معرفی به دیگران در ثواب انتشار مطالب شریک باشیم🌹🌹 👇👇 @ahlulbasar
YEKNET.IR - shoor - fatemie 99.10.19 - seyed mehdi hoseini.mp3
3.62M
روضه ای 🍃آه نوشته روی کتیبه 🍃نور چشمای زهرا غریبه 🎤 ،،،،، با معرفی به دیگران در ثواب انتشار مطالب شریک باشیم🌹🌹 👇👇 @ahlulbasar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸آرام بخش قلوب🌸🍃 🍃❤️🎼📹📸 یکی از بهترین و زیباترین کلیپهایی که :👇 🍃💖دل رو جلا میده 🍃💖 قلبهای آدما رو امید میبخشه 🍃💖 ذهن و افکار رو رشد میده تا توی زندگی ؛ بدنبال معنایی وسیع و نگاهی زیبا بدنیا و زندگی داشته باشیم. 🍃💚تلنگر و نشون دادنِ این زیبایی که خدا حواسش به همه مخلوقات و بنده هاش هستش... ،،،،، با معرفی به دیگران در ثواب انتشار مطالب شریک باشیم🌹🌹 👇👇 @ahlulbasar
🍃🌸داستانهای واقعی🌸🍃 🍃💜تلنگری‌که‌از‌یک‌حبه‌انگور‌شروع‌شد! 🍃💚خاطره‌ای‌زیباازحاج آقا قرائتی : 🍃🌸در یکی از شهرهای قدیمی ؛ یبار به مسجدی رفتیم که امام جماعتِ مسجد؛ دوست پدرم بود و بعد از نماز برام گفت که این مسجد قصه عجیب و زیبایی داره. 🍃🌸اونم اینطوره که در سالهای بسیار دور ؛ یه روزیکی از ثروتمندانِ شهر طبق معمول چند کیلو انگور میخره و به خدمتکارش میده تا به خونش ببره، 🍃💙شب که از کارش به خونه برمیگرده به عیالش میگه یکم از اون انگورا که خریدم برام بیار که خیلی هوس کردم؛ 🍃💜همسرش باخنده میگه من و بچه ها همه انگور ها رو خوردیم ،خیلی هم خوش مزه و شیرین بود جات خالی😁. 🍃🌸مرد با تعجب میگه تمومش رو خوردید؛!!! 🍃🌸مرداز ته قلبش ناراحت میشه و بفکر فرو میره و پیش خودش میگه من سه کیلوانگور خریدم یه حبه ی اون رو هم برای من نگذاشتن! 🍃🌸و این باعث میشه تلنگری براش باشه تا بیشتر بفکر آخرتش باشه واینکه امیدی به خونوادش نباید داشته باشه. 🍃🌸صبحِ فرداش از خونه خارج میشه و یراست میره سراغِ کسی که در کار خرید و فروش زمین و خونه بوده و میگه یه زمین در محله ای که مسجد ندارن برام خیلی زودپیدا کن. 🍃💚 همون روز زمینی میخره و بلافاصله پیش یه معمار ساختمانی میره و اونو سرِ زمین‌میبره و پول زیادی رو بهش میده و میگه: 🍃🌸 همین الان پیش خودم شروع کن به آماده سازی زمین برای ساخت یه مسجد. 🍃🧡معمار هم وقتی عجله و التهابِ مرد رو می بینه همون موقع دست بکار میشه و کارگر و بنا میاره تا زمین رو اماده کنن و خودشم مشغولِ متراژ کردن و نقشه کشی میشه. 🍃🌸مردِ ثروتمند وقتی از شروع کار معمار و کارگرا مطمئن میشه به خونه برمیگرده. 🍃💜وقتی بخونه میرسه همسرش بهش میگه از دیشب حالت تغییر کرده ؛ ببخش که حواسمون بهت نبود و همه انگورا رو خوردیم😁. 🍃🌸مرد در جواب همسرش میگه عیب نداره ؛ اینکارتون اتفاقا باعث شد بیشتر بفکر آخرتم باشم و به امید ورثه نباشم. 🍃🌸بخاطر همین امروز رفتم یک حبه انگور از مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگه همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحته ، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.!!! 🍃💜همسرش میگه : چی؟چکار کردی مگه؟ 🍃🌸مرد با ناراحتی میگه: شماهاحتی با اندازه یک دونه انگور هم بیاد من نبودید و فراموشم کردیددر حالی که من زنده ام ؛ وای به‌روزی که مرده باشم.!!! 🍃🌸 این لطف خدا بوده تا بفهمم که این خاصیتِ دنیاست و تقصیر شما نیست. 🍃🌸بعدهم قصه خرید زمین و ساخت مسجد رو برای همسرش تعریف میکنه... . 🍃❤️🇮🇷❤️🍃 🍃💚امام جماعت اون مسجد ادامه میده که این مسجد الان حدودِ چهارصد ساله که بنا شده.!! 🍃💚یعنی اون مرد ۴۰۰ساله که یه ذخیره تودنیا برا خودش گذاشته و صدقه ای جاریه و بابرکت شده براش. 🍃❤️همه اش هم از یک دانه انگور شروع شد و درس و عبرت گرفت.!! 🍃🌸آدما قبل از مرگ باید برای خودشون عمل خیر انجام بدن و به انتظار کسی نباشن. 🍃💖مردم خیلیی زوود آدم رو فراموش میکنن حتی اگه فرزنداش باشن؛!!! . 🍃💚از الان باید بفکر فردامون باشیم.
Esfahani (UpMusic).mp3
6.41M
اوج آسمان محمد اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدیریت کشور با دسته بیل! امروز 22 دی‌ماه یک هزار و سیصد و نود و نه هجری شمسی، در یکی از بخش‌های گزارشی اخبار ساعت دو شبکه‌ی یک سیما، گفتگویی شد با صادرکننده‌ی نمونه‌ی امسال که همین امروز معرفی و از او قدردانی شده بود. مجری آماری ارائه‌ی کرد دلالتگر بر اینکه اختلاف فاحشی بین میزان واردات و صادرات ما وجود دارد؛ یعنی واردات خیلی بیشتر از صادرات است؛ در حالی که ظرفیت صادرات کشور ما بسیار بیشتر از آن اندازه‌ای است که امروز انجام می‌شود. بعد از این صادرکننده‌ی نمونه پرسید به نظر شما چقدر از مشکلات شما در صادرات، ناشی از تحریم‌های بیرونی است و چه قدر ناشی از تحریم‌های داخلی (=کوتاهی‌های خواسته یا ناخواسته‌ی سیاست‌گذاران و مدیران دولتی). او پاسخ گفت: ۳۰ درصد خارجی و ۷۰ درصد داخلی و بعد نمونه‌هایی از بی‌تدبیرهایی دولتیان را بیان کرد. حرف او را در کنار نظرهای کارشناسی دیگری گذاشتم که اتفاق نظر دارند که سهم سوء مدیریت (اگر نگوییم سوء نیت) در مشکلات امروز جامعه‌ی ما به مراتب بیشتر از سهم دشمنان بیرونی است. اینجا بود که ناگهان مدل مدیریتی دولت فخیمه‌ی یازدهم و دوازدهم را کشف کردم؛ مدلی که می‌توان آن را «مدیریت دسته بیلی» نامید. برای روشن شدن جزئیات این مدل از داستان زیر کمک می‌گیرم. آورده‌اند که مرد کشاورزی خواست آتشی روشن کند که خیر سرش چای کوفت کند؛‌ ولی خود آتش گرفت. خوشبختانه او چند برادر داشت که در زمین‌های کناری مشغول کار بودند و به سرعت خود را بالای سر او رساندند و آتش را خاموش کردند و او را به مریض‌خانه بردند. طبیب پس از معاینه و سی‌تی‌اسکن و آندوسکوپی و... در پرونده‌اش نوشت: ۳۰ درصد سوختگی ۷۰ درصد کوفتگی. سپس رو به برادران غیورش کرد و علت را پرسید. گفتند حقیقتش چیزی دم دستمان نبود، مسائل کشور را با بیل خاموش کردیم! جیم جواتی