🌹 استاد #پناهیان:
بیایید با خدا زندگی کنیم نه اینکه گاهی به او سر بزنیم؛ تا با کسی زندگی نکنی نمیتوانی او را بشناسی و با او انس بگیری.
اگر مدتی شب و روز با کسی زندگی کنی به او انس خواهی گرفت.
اگر با خدا انس پیدا کنی، شدیدا به او علاقمند میشوی.
خدا تنها انیسی است که مأنوس خود را هرگز تنها نمیگذارد.
۱۲ فروردین ۱۴۰۰
ـــــــ"♥️🖇|○○
توصیھ میڪنم
جوانها اگر بخواهند
از دستِ شیطان راحت شوند
۞﴿عشق بھ شھادت﴾۞
را در وجودِ
خود زندھ نگھ دارند . . .🌱
👤 #حاجحسینآقایڪتا🌿
★∵⸾ #شھیدانہ🕊
★∵⸾ #درس_شہادٺ🔗
۱۲ فروردین ۱۴۰۰
شبتونشهدایی✨
وضویادتوننره😉
یهدورکعتمستحبیهمبخونین🙂
ماروهمدعاکنین✋🏻
#بَرقآمتِدِلرُباۍِمَھدیصلوات
۱۲ فروردین ۱۴۰۰
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
#سلام_امام_زمانم ♥️
خودت گفتے🗣وعده در بهار اسٺ
#بهار آمد دلم در#انتـــظار اسٺ
بهار هر ڪسے عید اسٺ و نوروز
بهار عاشقان دیدار یــــار اسٺ
@ahmad_mashlab113
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
#علامهمجلسـے فرمودند :
شبجمعہ مشغول مطالعه بودم،
به این دعا رسیدم:
🍃← بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها
وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ →🍃
بعد یڪ هفتہ مجدد خواستم آنرا بخوانم، ڪہ در حالت مڪاشفه از ملائکه ندایے شنیدم که، ما هنوز از نوشتن ثواب قرائتقبلے فارغنشدهایم . قصص العلماء، ص ۸
#بخوانیدونشردهیـد☺️✋
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
#بشناسیمشهیدآوینیرا
🍀زادهٔ:۲۱ شهریور ۱۳۲۶/شهر ری
☘درگذشت:۲۰ فروردین ۱۳۷۲ (۴۵ سال)/فکه خوزستان
🍀علت درگذشت:برخورد ترکش مین
☘ملیت:ایرانی
🍀تحصیلات:معماری
🍀محل تحصیل:تهران
☘️پیشه:کارگردان، روزنامهنگار
🍀عنوان:شهید آوینی، سید شهیدان اهل قلم
☘️منصب:کارگردان روایت فتح
#بَرقآمتِدِلرُباۍِمَھدیصلوات
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
شهید احمد مَشلَب
#بشناسیمشهیدآوینیرا 🍀زادهٔ:۲۱ شهریور ۱۳۲۶/شهر ری ☘درگذشت:۲۰ فروردین ۱۳۷۲ (۴۵ سال)/فکه خوزستان 🍀عل
خاطره_شهید
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه كار داري؟
من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم. حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم.
پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري؟ من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم. وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم. سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم.
راوي:يوسفعلي ميرشكاك
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
هدایت شده از درددلباقلم:)
بسم الله
محفل داریم
دررابطه با نماز
همین الان☘
۱۳ فروردین ۱۴۰۰