هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
در توییتر فقط دو نفر طرفدار قالیباف را دیدم که علنا گفتند به پزشکیان رأی می دهند و از جلیلی اعلام برائت کردند!
هر دو هم بورس باز و ...
بقیه رفقای قالیبافی مثل شیر پشت دکتر جلیلی ایستادند...
فقط نباید سست بشیم. یاعلی
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
یه بخشی از جامعه هم هستن که در انتخابات با اصرار و حدیت از یه نامزد حمایت میکنن
بعد که طرف گند زد، از نظام و رهبری طلبکار میشن
انگار نه انگار که انتخاب خودشون بود
#گردننگیرها
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
💠 احمد نبویان
🔗@ahmad_nabavian
کاهش مشارکت مردم و آراء بالای پزشکیان، دو دلیل اصلی دارد:
▪️نا امیدی بخش زیادی از مردم از حل مشکلات اقتصادی
▪️و کور سوی امید بخشی دیگر به حل این مشکلات از طریق مذاکره با آمریکا
مقصر این هر دو هم مسئولینی هستند که به اسم علم اقتصاد و بازار آزاد و رهاسازی و ... برای پر کردن جیب چند شرکت نیمهخامفروش داخلی، روزبروز به افزایش قیمت دلار دامن میزنند!
اگر همین پیام را بتوانیم به مردم برسانیم که ریشه مشکلات نه در خارج، بلکه در تصمیمات اقتصاددانان و مسئولین لیبرال داخلی (اعم از کراواتی و ریشو) است، دیگر کسی برای غربگداها تره هم خرد نمیکند.
#نه_به_نئولیبرالیسم
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
💠 احمد نبویان
🔗@ahmad_nabavian
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
🔻فهم اجتماعی از حاصل انتخابات:
واقعیّات اجتماعی در برابر حدسیّات نخبگانی
🖊 مهدی جمشیدی
[یکم]. دربارۀ پزشکیان. همچنان که پیشبینی میشد، تمام جریان اصلاحات و اعتدال به حمایت از او پرداختند و از مصرفِ هیچ امکان و بضاعتی فروگذار نکردند، اما نتوانستند «موج اجتماعیِ عظیم» ایجاد کنند و تجربۀ انتخاب خاتمی و روحانی را تکرار نمایند. حتی حمایت «خاتمی» و «ظریف» نیز نتواست به او کمک تعیینکنندهای نماید و ورق را به نفع پزشکیان برگرداند. این بدان معنی است که بدنۀ اجتماعیِ این جریان، هم دچار «ریزش» و «گسست» و «جدایی» شده، و هم دچار «سرخوردگی» و «انفعال» و «حاشیهگزینی». اینان، تمام اهرمهای تحریکی و استعدادهای انگیزشی خود را به کار گرفتند اما از «بسیج اجتماعیِ بزرگ»، عاجز ماندند. در ساعات پایانیِ رأیگیری، شاخۀ جنگ روانیِ اصلاحات به کار افتاد و گفتند اگر در انتخابات مشارکت نکنید، جلیلی به قدرت خواهد رسید و کار شما را خواهد ساخت، اما این حربه و خدعه نیز مؤثّر نیفتاد و تغییر چشمگیری ایجاد نکرد. پزشکیان، همۀ «توانمندیهای ساختارشکنانه» و «قابلیتهای هنجارستیزانۀ» خود را در دور اوّل، مصرف کرده و برای دور دوّم، سخن و عمل تازهای ندارد که بتواند با تکیه بر آن، «تغییر بزرگ» ایجاد کند. روشن شد که «هراسافکنی» عدّهای نسبت به پزشکیان، تحلیل واقعی نبوده و بیشتر برای صحنهسازیِ معطوف به نامزدِ مطلوبشان بوده است. بااینحال، هرگز نباید از شگردها و حیلههای اصلاحات در دور دوّم، غفلت کرد. ما در «لبۀ مرز» قرار داریم و چهبسا با بیتدبیری، سرنوشت انتخابات را به این رقیب خطرناک واگذار کنیم.
[دوّم]. دربارۀ قالیباف. نوشته بودم که «شیب اجتماعی» در میان انقلابیها و تودۀ مردم، همراه او نیست و تجربۀ انتخابات مجلس نشان داده که وارد دورۀ «افول سیاسی»اش شده و دیگر هیچ امکانی برای احیای خویش ندارد. او از نظر سیاسی، تمامشده و غیرقابلسرمایهگذاری است و حتی در انتخابات مجلس نیز این ناتوانی و عجز، ظهور یافت، چه رسد به ریاستجمهوری که عرصۀ انتخاباتیِ بسیار دشوارتری است. خطای او، خطای مشاورانش بود و او هرچه میکِشد، از نظرات وارونه و معوج اینان است. شخصیّت سیاسیاش را مچاله و منهدم کردند و اینک باید نتیجۀ راهبردپردازیهای غلطِ خود را به نظاره بنشینند. هم «حضور» قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری، خطا بود و جبهۀ انقلاب را دچار تردید و فرصتسوزی کرد، و هم «کنارهنگرفتن» وی، او را از نظر اخلاقی و انقلابی بر موضع اتهام و مؤاخذه نشانید. برخلاف بازنماییهای شاخۀ رسانهای قالیباف، او در میان «خاکستریها»، اقبال بسیار اندکی دارد و عمدۀ سبدِ رأی او، بخشی از «انقلابیها» بودند، اما تصریح به این واقعیّت، تمایز میان او و جلیلی را بیمعنی میکرد؛ چون حضور قالیباف و ترجیح او، همیشه به این امر استناد داده میشد که وی قادر است رأی خاکستریها را به سبد خویش بریزد. اینک به عیان و در بُعد ملّی دیدیم که چنین نشد. فراتر از این، حتی هواداریِ آنچنانیِ اصحاب منبر و مداحی و خرجکردن از سرمایههای فراانتخاباتی و فراجناحیِ جبهۀ انقلاب نیز نتوانست گره از کار فروبستۀ او بگشاید، بلکه اینک با شگفتی باید «نهِ انتخاباتیِ» بخش عمدۀ بدنۀ جبهۀ انقلاب را به همۀ این شهرگان دینی و اخلاقی و نظامی و ... مشاهده کنیم. «انتخاب بدنه»، همان «انتخاب رئوس» نبود و در اینجاست که شکاف میان لایۀ نخبگانی این بخش از جبهۀ انقلاب با بدنه مشخص شد. برای جبران، دیر نشده است.
[سوّم]. دربارۀ جلیلی. هیچکس مانند او نمیتوانست در این انتخابات، رأیساز و کارساز باشد و جبهۀ انقلاب را همسو و همداستان نماید. او یک «سیاستمدار سفید» است و با «برنامه» و «عمل» به میدان آمده است و سنجیده سخن میگوید و حکیمانه، میدان را میشناسد. از این گذشته، ما در «دورۀ پسارئیسی» قرار داریم و خواهناخواه، «منطقِ انتخابکردن» در جامعه، تا حد زیادی، متأثّر از کارنامه و خُلقیّات رئیسی است. جامعه، زیر سایۀ اوصاف و حالوهوای رئیسی، انتخاب میکند و نه مستقل از آن؛ ازاینرو، به عرصه مینگرد و «شبیهترین» گزینه به رئیسی را برمیگزیند. روشن است که از نظر عقل اجتماعی، آنکه میتواند «امتداد» و «دنبالۀ» رئیسی باشد، جلیلی است و نه قالیباف. کسانیکه تحلیلی غیر از این داشتند، در فضای سیاسیِ پیشارئیسی میاندیشیدند و به این نقطۀ عطف، اعتنا نمیکردند. حسِ جامعه، دستکم در بخش انقلابی و تودۀ محتاج عدالت، کسی همچون جلیلی را میطلبد و انتخاب او، یک انتخاب «طبیعی» و «اقتضایی» است. اینک جلیلی، یک آزمون دشوار در پیشِ رو دارد؛ او باید با تمامیّتِ جریان اعتدال و اصلاحات روبرو بشود و آنها را درهمبشکند. کار سادهای نیست؛ به خصوص از این جهت که شاخۀ عملیات روانیِ اصلاحات، دست به کار خواهد شد و هرچه در آستین دارد را به کار خواهد گرفت.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi