eitaa logo
کربلایی‌ امیرحسین توکلی
249 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
786 ویدیو
36 فایل
Amt ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Aht_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷🌷🌷‌﷽🌷🌷🌷🌷🌷 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ┅┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ✅ کانال های ما در 🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ✅ در پیامرسان های و ┅┅═❁•◉⊰♡⊱◉•❁═┅┅ 🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸 ⬛️ 🌍 @ba_velayat313 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷 ⬛️ به سبک های سنتی و جدید 🌏 @kelase_madahi313 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷 ⬛️ محفل نوجوانان مداح دارالعباده یزد 🌏 @mmadehin313 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷 ⬛️ محفل جوانان مداح دارالعباده یزد 🌏 @huddath_al_hossein313 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷 ⬛️ محفل جوانان انقلابی دارالعباده یزد 🌏 @moheban313ir 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷 ⬛️ 🌏 @amirhossein_tavakoli8 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷 ⬛️ نوجوانان خوش صدای دارالعباده یزد 🌏 @taranom_baran313 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷 ⬛️ 🌏 @dabestaneramezani 🔷🔸💠🔸🔷🔷🔸💠🔸🔷
امشب شب روضه است،فقط اجازه بدید یه اشاره بکنم،ببرمت در خونه خانم حضرت خدیجه سلام الله علیها،راوی خود این خانمه،در مجالس المتقین آورده این حدیث رو، خانم حضرت خدیجه سئوال کرد از آقا رسول الله یا رسول الله میشه برا من از قیامت و از حساب و کتاب روز قیامت بگید،یه وقت دید آقا رسول الله شروع کرد گریه کردن،این بی بی طاقت گریه پیامبر رحمتُ لِلعالمین رو نداره،عرضه داشت آقا جان مگه من حرف بدی زدم چرا دارید گریه می کنید ،فرمود:نه خدیجه جان،تو منو یاد دریای رحمت پروردگار انداختی ،حالا که سئوال کردی برات میگم،روز قیامت بنده رو میارن،میخوان محاسبه کنن اعمالش رو،یک به یک یاداوری میکنن،یادته فلان روز فلان ساعت فلان کار رو انجام دادی،جایی نیست اونجا کسی بخواد بگه،نه،من نبودم،این حرفها مال این دنیاست،عرضه میدارد آن بنده،بله خدای من یادمه،فلان کار رو یادته بله یادمه،هی یک به یک میرسه،تا یه جاهایی میرسه که این بنده وقتی ازش سئوال میکنن،سرش رو پایین میندازه،شرم میکنه«امام صادق علیه السلام فرمود:برا این شرم و خجالت،که شاید از اون عذابه خیلی دردناک تر باشه،اگه انسان تو این دنیا سر به کوه و بیابان بذاره،جا داره،»سر به زیر میندازه،ندا میرسه چیه ؟چرا سرت رو پایین انداختی؟میگه:خدایا حیا میکنم،خطاب میرسه تو که لعین و پستی از من حیا میکنی،من با این کرامتم از تو حیا نکنم،خطاب میرسه،این گناهای بنده ی من رو،بین دو حیای ندامت و کرامت بپوشونید،دستور میده میگه بنده ی من رو ببرید.پیغمبر گریه میکرد،اما یه گریه هم مثل فردا آقا رسول الله،بالا سر بستر خانمی که همه ی عمرش رو صرف دین خدا کرده،پیغمبر گریه میکرد،بعضی وقت ها مادرها با دخترها بیشتر و راحت ترند،رفیق ترند،راحت میتونه حرفاشو بزنه،لذا خانم خدیجه حیا کرد بخواد به پیغمبر بگه،فرمود:فاطمه جان تو به بابات بگو،من دیگه هیچی ندارم از مال دنیا،یه کفنم ندارم،بگو پیغمبر اون جامه ای که،بر تن میکرد،وحی بر او نازل میشد،با اون جامه ای که عبادت خدا رو میکرد،من رو با همون دفن کنه ،کفنم کنه،وقتی خانم حضرت زهرا پیغام مادر رو آورد،پیغمبر خیلی گریه کرد،خیلی اشک ریخت، پاکی ، زلالی ، مثل دریایی ، خدیجه                       تاج سر زنهای دنیایی خدیجه تو همسر محبوب من بودی و هستی          همخانه ام در عرش اعلایی خدیجه من بارها با دیدن تو جان گرفتم                        از بسکه آرام و شکیبایی خدیجه تو هستی خود را برایم خرج کردی                  در آسمان عشق یکتایی خدیجه شایسته تر از تو زنی بین عرب نیست                        تو مادر اُم ابیهایی خدیجه
خیر با اولاد شر درگیر شد آه با سیل شرر درگیر شد کم کم آوردند هیزم پشت در خانه با موج خطر درگیر شد ساقه ی گل زیر پا افتاد، آه یاس حیدر با تبر درگیر شد آتش بیداد بالا رفت و بعد شعله ها با موی سر درگیر شد بازویش با ضربه ی های پشتِ هم سینه اش با میخ در درگیر شد ناگهان مادر زمین افتاد و بعد ناله هایش با جگر درگیر شد راه بند آمد، نمی دانم چه شد صد نفر با یک نفر درگیر شد کوچه من را تا دل گودال برد لشکری با یک نفر درگیر شد شمر آمد در میان قتلگاه دست او با موی سر درگیر شد خنجری با حنجری درگیر شد خواهری بالای مقتل پیر شد وحید محمدی ۱ دی ماه ۱۳۹۹
شب) با خودم گفتم چه خبره؟! نکنه کشتنش آوردنش اینجا پنهانی خاکش کنن؟! رفتم جلو: -کجا دارین میبرین این بدنو!؟ نکنه کشتینش؟! گقتن زود قضاوت نکن، مادرش اون جلو داره قبرو آماده میکنه. رفتم جلوتر دیدم آره؛ یه پیرزنیه، داره قبر میکَنه، آماده میشه... -چه خبره آی پیرزن!؟ این قبرو برا کی داری آماده میکنی؟ این جنازه کیه این چهار نفر دارن میارنش؟ یه مرتبه زد زیر گریه: من شمارو میشناسم، اگه نمیشناختم برات تعریف نمیکردم. گفت بگو ببینم آی پیرزن. گفت بچه‌ی منو همه میشناسنش، اینقد گناه و معصیت کرده بود همه تو گناه و معصیت بچه منو مَثَل میزدن . وقتی میخواست بمیره یهو به خودش اومد، گفت مادر من خیلی بدبخت و بیچاره‌م، اگه این مَردُم بفهمن من مُردم منو تو آشغالا میندازن، برا تو هم بد میشه.... گفتم چرا این حرفارو میزنی مادر؟ گفت مادر دارم میمیرم، در خونه‌ی خدا هم توبه کردم، ولی فکر نمیکنم قبول بشه؛ یه درخواستی ازت دارم، وصیت من به توئه... -چی‌کار کنم برات مادر؟ هرکاری بگی برات میکنم. (دیدی این مادرا رو چقدر دلسوزن. تا میبینن بچه‌شون عوض شده قربون صدقه‌ش میرن) -جانم عزیزم، بگو چیکار کنم برات؟ مادرجان، اگه میشه وقتی مُردم یه طناب به پاهام ببند، دور حیات خونه منو بکش رو زمین؛ بگو خدا! این بنده‌ی گنهکارته؛ یه روزی آدم شده که دیگه خیلی دیر شده. الان دستش از دنیا کوتاهه تو بیا دستشو بگیر. خدا بنده‌ی فراریت اومده، تحویلش بگیر... _دیگه چی؟ مادر جان اگه میشه منو شب ببر دفن کن، خاک کن نمیخوام کسی بفهمه... اما آی عالِم بزرگوار (اون پیرزنه داره برا این عالم میگه‌ها) میگه پاهاش‌و که بستم، اومدم بکِشم. وصیتش بود، خودم دلم نبود انجام بدم، مادرم، دلم نمیومد. ولی تا اومدم طناب‌و بکشم دیدم یه‌کسی هی بهم میگفت دست بردار ما بخشیدیمش. کی به تو اجازه میده با بنده ما این کارو بکنی؟! این توبه کرده، مال ماست، ماهم قبولش کردیم، ما کریمیم، ما بخشنده‌ایم... اما حرف من اینه؛ یکی نبود کربلا به این نامردا بگه این چه کاریه دارین با این بدن میکنین... (چرا!؟) آخه اون نانجیب یهو داد زد: "مَن یَنتَدِبُ لِلحُسین؟" یه مرتبه ده نفر گفتن ما آماده‌ایم؛ سواره بر مرکب شدن، نعلارو تازه کردن... حسین... لب گودال پیکر افتاده ته گودال مادر افتاده روی نیزه یک سر افتاده دختر افتاده ، مادر افتاده رأس تو میرود بالای نیزه‌ها من زار میزنم در پای نیزه‌ها آه ای ستاره‌ی دنباله‌دار من زخمی‌ترین سرِ نیزه سوار من از خیمه آمدم اطراف قتلگاه گفتی که خواهرم برگرد خیمه‌گاه بعد از دقایقی دیدم که پیکرش در خون فتاده و بر نیزه‌ها سرت  "نوحو عَلَی الحسین ، نوحو عَلَی الحسین" ای بی‌کفن چه با این پاره تن کنم با چادرم تو را باید کفن کنم "یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تورا بردارم
رو سرم سایه‌ی علمه روزیم از دستای قلمه کار من ذاکریمه ، سندش نوکریمه به هوای زیارت تو میشینم کنج هیئت تو یه غمی تو گلومه ، کربلا آرزومه توی بی سرپناهی، به تو پناه نبرم چه کنم؟ آقا از رو سیاهی، به تو پناه نبرم چه کنم؟ آقا به تو مدیونم حسین، جونم حسین سر و سامونم حسین، جونم حسین نمک نونم حسین، جونم حسین «نمک نونم حسین، جونم حسین» دوست دارم رقص پرچمتو ببینم کاش محرمتو به گداییت مینازم ، آقای چاره سازم دستمو تو همیشه بگیر امیری تو و نعم الأمیر خدا دستم رو داده ، دست این خونواده جونمو واست ارباب، اگه فدا نکنم چه کنم؟ دلمو از به‌ جز تو، اگه جدا نکنم، چه کنم؟ تو هوای تو آقا، اگه نفس نکشم چه کنم؟ از در غیر خونت، پاهامو پس نکشم چه کنم؟ آقا با تو میمونم حسین، جونم حسین از تو میخونم حسین، جونم حسین نمک نونم حسین، جونم حسین «نمک نونم حسین، جونم حسین» بی تو دلواپسم یاحسین به تو کی میرسم یاحسین تو بخوای محترم شم مدافع حرم شم منو پشت درت برسون پای سفرت منو بکشون میزارم پای تو جون شبیه زینبیون ماها از زینبیه، اگه دفاع نکنیم چه کنیم؟ برا آزادی اون، اگه دعا نکنیم چه کنیم؟ تو راه بی‌بی زینب، اگه مدافع نشم چه کنم؟  تو سپاه ابالفضل، اگه اضافه نشم چه کنم؟ آقا دم ایوونم حسین، جونم حسین در این خونه‌م حسین، جونم حسین نمک نونم حسین، جونم حسین «نمک نونم حسین، جونم حسین»‌  
دلبر دلش گرفته، دلدار گریه کرده عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده به آشتىِ بنده، مشتاق‌تر خدا بود از توبه‌ی گنهکار، غفّار گریه کرده درد مریض را جز دردآشنا نفهمید گاهى طبیب هم با بیمار گریه کرده شرمنده از گناهان دانى مثال ما چیست؟ خانه‌خراب زیرِ آوار گریه کرده شب‌زنده‌دارها را طورى دگر خریدند طوبىٰ بر آنکه تا صبح بیدار گریه کرده یک شهر را دعاى یک مست زنده کرده مستى که در مناجات هشیار گریه کرده در کِسوت گدایى حرفى بلد نبودیم سائل همیشه جاىِ اصرار گریه کرده با گریه طفل هرچه که خواسته گرفته حاجت گرفته کودک، هربار گریه کرده  ما را فقط دعاى زهرا نجات داده مادر براى طفلش بسیار گریه کرده بر حال مادر ما در بین آتش و خون دیوار دم گرفته ، مسمار گریه کرده کفاره‌ی‌ گناهِ ما را حسین داده ارباب بین گودال خونبار گریه کرده یک یاحسین گفته، وا کرده روزه‌اش را آن تشنه که زمانِ افطار گریه کرده آب فرات آخر تا خیمه‌ها نیامد با مشک از خجالت صدبار گریه کرده کف مى‌زدند لشکر ، قلب رباب مى‌سوخت او بین خنده‌هاى اغیار گریه کرده زیر عبا چه چیزى پنهان نموده ارباب سرخ است چشم‌هایش، انگار گریه کرده گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است گهواره در حراج بازار گریه کرده   *شاعران : محمد رسولی ، محمدجواد پرچمی   نمیگم همیشه اما یه وقت دیدی جای خلوتی هستی، میخوای افطار بخوری یه لیوان آب بذار جلوت اما نخور. دست به سینه بذار بگو: "السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه" بگو آقاجان من‌که تشنگی نکشیدم، چند ساعت فقط آب نخوردم... *شرم دارم که بگویم سخن از تشنه‌لبی تشنه آن بود که میگفت به لشکر: "جگرم"...* یهو میبینی دم دمای افطار که میشه زبانت، دهانت خشک میشه یاد اون لحظه‌ای میفتی که علی اکبرش اومد: باباجان این زرهی که به تنم هست منو اذیت میکنه تشنگی امونمو بریده.  روایت میگه اباعبدالله زبونش‌و گذاشت تو دهان علی‌اکبر، کنایه از این‌که ببین پسرم من از تو تشنه‌ترم.... تو ماه رمضون خیلی تشنه‌ت بشه نهایتا دهانت خشک میشه، قربون اون آقایی برم که... آقاشیخ جعفر شوشتری میگه از فرط تشنگی دیگه چشماش جایی رو نمیدید، چشمای آقامون تار میدید.... حسین ...  
روزیم از دستای قلمه کار من ذاکریمه ، سندش نوکریمه به هوای زیارت تو میشینم کنج هیأت تو یه غمی تو گلومه ، کربلات آرزومه توی بی سرپناهی، به تو پناه نبرم چه کنم؟ آقا از رو سیاهی، به تو پناه نبرم چه کنم؟ آقا به تو مدیونم حسین(ع)، جونم حسین(ع) سر و سامونم حسین(ع)، جونم حسین(ع) نمک نونم حسین(ع)، جونم حسین(ع) «نمک نونم حسین(ع)، جونم حسین(ع)»
“یا اله العاصین لبیک لبیک لبیک ….” بنده ی روسیاه اومد بی کس و بی پناه اومد برای نیم نگاه اومد ، الهی العفو … ای غافر الذنوب من ای ساتر العیوب من ای کاشف الکروب من ، الهی العفو … توی بی سر پناهی ، به تو پناه نبرم ، چه کنم؟ خدا با روسیاهی ، به تو پناه نبرم ، چه کنم ؟ توی دلواپسی ها ، تو رو صدا نزنم ، چه کنم؟ میون بی کسی ها ، تو رو صدا نزنم ، چه کنم؟ اومدم دست خالی میخوام مهربون کاسمو کنی پر اومدم روسیاه مثه جون تا نگاهم کنی مثه حر …… “یا اله العاصین لبیک لبیک لبیک ….” قربون اون لطف وعطا من افتادم به دست و پا نزار بیافتم از نگات ، الهی العفو … گناهامو به روم نیار بزار بگم همین یه بار یه شب مارم نجف بیار ، به حق حیدر … همه امید رحمت ، اگه دعا نکنم ، چه کنم ؟ مهربون کنج هیات ، اگه دعا نکنم ، چه کنم؟ توی پرونده ی من ، نباشه گریه هام ، چه کنم؟ توی تاریکی قبر ، اگه نیادش آقام ، چه کنم؟ دم افطار با لب های خشک میخونم روضه های حسین بهترین اجر ماه خداست سحری کربلای حسین …… “یا اله العاصین لبیک لبیک لبیک ….”
آلوده و بیمارم پاکم کن و خاکم کن ای خالق دادارم، پاکم کن و خاکم کن من جز تو که را دارم؟ پاکم کن و خاکم کن این ناله و این آهم این اشک سحرگاهم این سوز دل زارم پاکم کن و خاکم کن سر تا به قدم دردم رو سوی تو آوردم با محنت بسیارم پاکم کن و خاکم کن شد حبس دعای من، العفو خدای من ای خالق غفّارم پاکم کن و خاکم کن مسکین و تهی دستم دل بر کرمت بستم من مستحق نارم پاکم کن و خاکم کن من بنده ی شرمنده تو خالق بخشنده ای در دو جهان یارم پاکم کن و خاکم کن مولا و حبیب من محبوب و طبیب من آلوده و بیمارم پاکم کن و خاکم کن راه از همه سو بسته، گشتم زگنه خسته رو سوی تو می آرم پاکم کن و خاکم کن با این تن فرسوده با این دل آلوده من مهر علی دارم پاکم کن و خاکم کن شاعر: حاج غلامرضا سازگار
 خالق دادارم، پاکم کن و خاکم کن من جز تو که را دارم؟ پاکم کن و خاکم کن این ناله و این آهم این اشک سحرگاهم این سوز دل زارم پاکم کن و خاکم کن سر تا به قدم دردم رو سوی تو آوردم با محنت بسیارم پاکم کن و خاکم کن شد حبس دعای من، العفو خدای من ای خالق غفّارم پاکم کن و خاکم کن مسکین و تهی دستم دل بر کرمت بستم من مستحق نارم پاکم کن و خاکم کن من بنده ی شرمنده تو خالق بخشنده ای در دو جهان یارم پاکم کن و خاکم کن مولا و حبیب من محبوب و طبیب من آلوده و بیمارم پاکم کن و خاکم کن راه از همه سو بسته، گشتم زگنه خسته رو سوی تو می آرم پاکم کن و خاکم کن با این تن فرسوده با این دل آلوده من مهر علی دارم پاکم کن و خاکم کن «میثم» شده جان بر لب یا رب تو ببخش امشب بر میثم تمّارم پاکم کن و خاکم کن