خلقت کون و مکان از کرم فاطمه است
زین همه آیتی از لطـف کم فاطمه است
بخــداوند قســــم قبلــــۀ اربـــــــاب ولا
خاک درگــاه ملائک خَــدَم فاطمه است
اشک از دیــده ببارید که در باغ خیــال
مُـژه جاروکش خاک قـــدم فاطمه است
ما ولای علـــی از فاطمــه آموخته ایــم
شُکرلِله ، که ایـن از نِعَــــم فاطمه است
ایمــن از تابـش خورشیــد قیامــت باشد
هرکسـی سایه نشیــن عَلَــم فاطمه است
گــربه ظاهر حرمی نیست برای زهرا
دل هــر شیعــۀ مولا حــرم فاطمه است
اَلسَّــــــلامُ عَلَیـــکِ اَیَّتُـهَاالصِّــدیقَةّ الشَّهیــــدَة
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
كآنچه خواهی، عطا كند زهرا
بضعۀ مصطفی بُوَد زآنرو
جلوه چون مصطفی كند زهرا
خانۀ وحی را، ز رخسارش،
رشكِ غار حَرا كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاك را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
چهره پوشد ز مرد نابینا
تا بدین حد، حیا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
روز محشر -كه از شفاعت خویش
حشر دیگر به پا كند زهرا-
همچو مرغی كه دانه بر چیند،
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر زِ رحمت بسیار
حاجت ما روا كند زهرا؟
چه شود گر که بر «مؤید» هم
نظری از وفا کند زهرا
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون و شیدای حسین است
بُوَد پروندهام چون برگ گل، پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانی خوبانِ عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
دراین عالم تمنایی ندارم
تمنایم تمنای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکم دُرِّ دریای حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت، قد و بالای حسین است
دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلای حسین است
به بازار عمل، فردای محشر
همه هستم تولای حسین است.
بزرگ مدینه بزرگ همه
دعای قنوت شب فاطمه
بیا خانه را آب و جارو زدم
به عشقت خودم پشت درآمدم
خودم آمدم تا سلامت کنم
به جای همه احترامت کنم
بیا احترامت فقط با من است
جواب سلامت فقط با من است
تو خورشید زهرای این خانه ای
عزیزم تو آقای این خانه ای
مهیای تو خانه را ساختم
علی جان بیا سفره انداختم
بیا سیر امشب نگاهت کنم
تماشای رخسار ماهت کنم
نگاه تو را از خدا خواستم
من از دار دنیا تو را خواستم
تمنای دستان سرد منی
تو دل گرمی من تو مرد منی
بیا چاره ی حال پروانه کن
بیا گیسوان مرا شانه کن
اگر گیسوانم به هم ریخته
کمی کار خانه سرم ریخته
سرم را اگر پیش تو بستم ام
اگر گریه کردم کمی خسته ام
خیال تو راحت رویم زرد نیست
اگر گریه هم کردم از درد نیست
که این گونه دلگیر کرده تو را
چه کس این چنین پیر کرده تو را
به امر پیمبر عمل می کنی
بمیرم که زانو بغل می کنی
ببینم تو را رو به راهی علی
بمیرم برایت الهی علی
غمت را روی شانه ام برده ام
نگو از غریبی مگر مُرده ام
مدینه اگر نیست گریان تو
من و بچه هایم به قربان تو
به دنیا پرستی عمل می کنند
شنیدم تو را کم محلی کنند
اگر بی قراری به مسجد نرو
اگر غصه داری به مسجد نرو
کنار من و بچه هایت بمان
همین جا نماز جماعت بخوان
تو مولای والا مقام منی
بدان تا قیامت امام منی
اگرچه در خانه ات هم شکست
علی خانه ی تو بهشت من است
یل خیبر انقدر گریه نکن
جلوی در این قدر گریه نکن
من از اشک مردانه دق می کنم
همین گوشه ی خانه دق می کنم
مگر مُرده باشم تو گریه کنی
زمین خورده باشم تو گریه کنی
تو به حدِّ کافی پریشان شدی
همان کوچه بس بود گریان شدی
زمین خوردن من فدای سرت
کتک خوردم اصلاً فدای سرت
بر آن خون دیوار خیره نشو
به تیزی مسمار خیره مشو
به جان علی پهلویم بهتر است
عزیزدلم بازویم بهتر است
تو حرف از مدینه شنیدی علی
سر من خجالت کشیدی علی
حلالم کن از غم شکستی علی
تو آیا زمن راضی هستی علی
ببین رفتنیم به زحمت نیفت
جواب کسی را نده هر چه گفت
نمی مانم انقدرها همسرم
به زودی از این کوچه ها می پرم
همین صبح تابوتم آماده شد
لباس حسینت هم آماده شد
حالا علی داره میگه
ببین می توانی بمانی بمان
اگر راه دارد بمانی بمان
ببین می شود می توانی بمان
چه کم دارد این زندگانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
بمان ......
وچه های مدینه می شنیدند،احتمال داره زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعال فرجه الشریف، که علم بیست و حرفه،دو حرف ظاهر شده،بیست و پنچ حرف زمان حضرته،این صدا رو زمان حضرت از جو بگیرند،تلویزیون زمان امام زمان پخش کنه،
شما صدای ناله رو زنده باشین بشنوید،اون وقت گریه می کنید،ضبطه الان تو آسمون هست، زمان ظهور حضرت،این صدارو می گیرند،به تلویزیون زمان حضرت وصل می کنند همه شما این صدارو میشنوید،همه تون غش می کنید،بعضی هاتون هم می میرید،سیدا که میمیرند،بچه سیدا وقتی صدای مادرشونو بشنوند می میرند،بچه سیدا می میرند،قبرش کجاست سیدا،اونایی که مدینه رفتید قبرشو پیدا کردید؟
قبل ازاینکه کسی دست یتیمی به سر اینها بکشه،خودم می خوام بکشم،فضه می گه هر چی خانم گفت:گوش کردم،آب گرم کردم،حسنین و زینبین و آروم می شست،دست می لرزه،جوان هیجده ساله دستش داره می لرزه،بچه ها رو که شست، غذا تهیه کرد،غذاشون چی بود،چند قرص نان ؛دو پسرهارو فرستاد مسجد، دخترم فرستاد خانه فامیل کنار خونه خودش،بعد فرمود فضه آب داریم،آره بی بی جان؛فرمود:می خوام خودمو شستشو بدم،این خونها رو پاک کنم،فضه می گه دیدم آب هی می ریخت،کمک می کرد این پیراهن از بدن جدا بشه،پیراهن چسبیده بود به زخم،فضه میگه من جرأت نمی کردم،دست بزنم،هی آب می ریخت از زیر پیراهن،بدن و شستشو می داد،می فرمود،امشب اگر علی خواست بشوره،باید همینطوری که خودم شستم،بشوره،لباس نو براش آوردم،فرمود: من خوب بدنمو شستم،به هر قدرتی است مواظبت کن تو و اسماء،علی این پیراهن رو در نیاره،از زیر پیراهن منو شست و شو بده،فضه می گه بدن مبارکشو شست،پیراهن شو به هر طریقی عوض کرد، فضه می گه:زهرای مرضیه سلام الله علیها،فرمود:من نماز مغرب و می خونم،بعد از نماز رو به قبله دراز می کشم،روپوشی رو صورتم می اندازم،لحظاتی که گذشت،بیا منو صدا کن،اگه جوابتو ندادم،زود برو مسجد علی رو بگو بیا،فضه می گه دیدم آروم دراز کشید،رو به قبله بعد از نماز،لحظاتی گذشت دلم پریشون بود،اومدم صداش زدم،یا بنت خیرخلق الله، یا بنت رسول الله،یا فاطمه،یا اُم الحسن و الحسین،دیدم جواب نمی ده،روپوشو از صورتش برداشتم،وای،وای
شعر…..
فضه می گه دویدم در مسجد،صدا می زدم،علی پاشو بیا فاطمه ات از دنیا رفت
سلمان می گه من نشسته بودم کنار آقا،آقا وقتی صدای فضه رو شنید،بلند شد که بیاد به سمت در یه وقت دیدم از پشت رو زمین اُفتاد،آی…لحظاتی گذشت،حالش به جا اومد،هی می گفت:بمن العذا،کیه دیگه به من تسلی بده.
تب غم ناله اش در جوش می رفت
همان خیبر شکن از هوش می رفت
به هوش آمد سوی خانه روان شد
به سوی نعش مظلومه دوان شد
رسید و دید یارش بر زمین است
همه دار و ندارش بر زمین است
نشست و خیمه زد بر جسم بانو
سر بانو نهاده روی زانو
فرمود:من علیم،کلمینی یا فاطمه ،تا ابر ولایت شد،زهرایی که جان داده بود،دوباره رجعت کرد،صدای علی دوباره زنده اش کرد،
تلطف کرد با آن باغ چیده
تکلم کرد با یار شهیده
که ای خورشید بی همتا
علیم لب از لب باز کن زهرا
سخن های علی اعجاز می کرد
که زهرا چشم بر او باز می کرد
به آنچه بین عشاق است مرسوم
نگاهی کرد مظلومه به مظلوم
فرمود: از پدرم شنیدم،همه جوره کمک مظلوم کنید،دستمو بلند کن می خوام اشکاتو پاک کنم.
**
روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط آیت الله مجتهدی تهرانی
اینهایی که از دنیا می خوان برن،معمولاً اون روز آخر حالشون جا می آد،تجربه شده،یه دو سه ساعتی،حالشون خوبه،با بستگانشون صحبت می کنن،حرف می زنن،یهو دوباره حالشون بهم می خوره از دنیا می رن،معموله ،نمی دونم دیدید یا نه،حضرت زهرا سلام الله علیها،پاشدند،بنا کردند به کار کردن،لباس بچه هاشونو شستند،
امیر المومنین یه موقعی وارد منزل شد،این و حاج واعظ قزوینی،نود سالش بود خونه ی حاج سید جواد صدیقی چهل سال،پنجاه سال پیش رو منبر گفته یادمه،
گفت:وقتی امیرالمومنین وقتی سر زده وارد شد،دید که حضرت زهرا جارو دستشه،اما وقتی داره حیاط و جارو می کنه،یه دستشم به کمرشه،از درد پهلو خیلی رنج برد،این منظره،با دل مولا چه کرد،این همه غزوات،این همه جنگ ها، هیچی امیرالمؤمنین رو به زانو در نیاورد،ولی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمؤمنین رو به زانو آورد،دو رکعت نماز خوند،دستشو بلند کرد،گفت:خدایا صبرم بده،از خدا صبر خواست،لباس بچه هاشو شست و حیاط و جارو کرد و آماده شد،ظاهراً اوایل ظهر حضرت از دنیا رفتند،که رفتند امیرالمؤمنین رو خبر کردند،امیرالمونین بیا که دیگه فاطمه رو زنده نمی بینی،
امیرالمؤمنین علیه السلام به عجله آمدند،وقتی آمدند،دیدند حضرت از دنیا رفتند،پارچه ای روشون کشیدند،ولی وصیت نامه شون رو سینه شونه،کاغذ رو باز کردند،این وصیت نامه فاطمه سلام الله علیهاست،شهادت به وحدانیت خدا میدهم،شهادت به رسالت پدرم،امامت شوهرم،شهادت می دهم بهشت حقه،آتش جهنم حقه،سوال نکیر و منکر حقه،همه رو شهادت داد،ب
عد نوشت :یا علی تو سزاوارتری به من،تا تو هستی،من کی رو وصی کنم،تقاضام اینه که،غسلنی و کفنی و دفنی باللیل،منو شب غسلم بده،همه دلشون می خواد روز تشییع بشن،شما خودتون میگید مارو روز تشییع کنید که رفقامون بیان،در دنیا فقط یه زنه،می گه من و شب تشییع کنید،شب غسلم بدن،شب منو کفن کنند،شب منو به خاک بسپار،حضرت به وصیت نامه عمل کرد،گفت:منو شب غسل بده،شب کفن کن،شب منو دفن کن
اسماء می گه من آب می ریختم،آقا بدنو غسل می داد،اما یه وقت دیدم،آقا دست از غسل برداشت رفت،سر به دیوار خانه گذاشت،های های گریه کرد،قصه ها داره،
خدا رحمت کنه،آیت الله امینی رو،فرمودند:مدینه،صدای ناله ی زهرا سلام الله علیها رو ک
تو را به جان حسینت نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو حلالم کن
کمی مراقب خود باش فکر جانت باش
به فکر من نه کمی به فکر کودکانت باش
تو باش با تن زخم و قد کمانت
بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش
همان که بست در این خانه دست حیدر را
مخواه باز ببیند شکست حیدر را
خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی
که دست بی کسی ام را به دست من دادی
اگر به دخترکت چند تا کفن دادی
بگو برای حسین از چه پیرُهن دادی
چرا که بر بدنش پیرُهن نمی ماند
نه پیرُهن که برایش بدن نمی ماند
تو بار رفتن بستی علی حلال کند
تو بین بستر هستی علی حلال کند
تو بین شعله نشستی علی حلال کند
تو بین کوچه شکستی علی حلال کند
تو را به جان حسینت نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو حلالم کن
کمی مراقب خود باش فکر جانت باش
به فکر من نه کمی به فکر کودکانت باش
تو باش با تن زخم و قد کمانت
بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش
همان که بست در این خانه دست حیدر را
مخواه باز ببیند شکست حیدر را
خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی
که دست بی کسی ام را به دست من دادی
اگر به دخترکت چند تا کفن دادی
بگو برای حسین از چه پیرُهن دادی
چرا که بر بدنش پیرُهن نمی ماند
نه پیرُهن که برایش بدن نمی ماند
ببین می توانی بمانی،بمان
عزیزم تو خیلی جوانی،بمان
تو هم مثل من نیمه جانی،بمان
زمین گیر من آسمانی،بمان
اگر می شود می توانی،بمان
چه شد با علی همسفر ماندنت
چه شد پای حرف پدر ماندنت
چه شد ماجرای سپر ماندنت
پس از قصه ی پشت در ماندنت
ندارد علی هم زبانی،بمان
ممنونم اگر نروی،می میرم اگر بروی
من ماندم و زینب تو،خون می چکد از لب تو
بدون تو غم بی عدد می شود
برای علی بی تو بد می شود
نرو که غرورت لگد می شود
و این سنگ،سنگ لحد می شود
چه کم دارد این زندگانی،بمان
چرا اشک را آبرو می کنی
چرا چادرت را رفو می کنی
چرا استخوان در گلو می کنی
چرا مرگ را آرزو می کنی
تو باید غمم را بدانی بمان
چرا مرگ را آرزو می کنی
تو باید غمم را بدانی بمان
ببین می توانی بمانی،بمان
عزیزم تو خیلی جوانی،بمان
به التماس نگاه یتیم های خودت
به دست های کریمانه ی دعای خودت
بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
فقط برای نرفتن دعا کنی،باشد
برای بی کسی من دعا کنی ،باشد
همین که دیدمت از صبح،بهتری امروز
به سفره،نان خودت را می آوری امروز
دوباره دست به پهلو نمی بری امروز
نگو به فکر جدایی ز حیدری امروز
که گفته پیر شدی یا جوانی ات رفته
خدای من نکند مهربانی ات رفته
🔴 مهم و فوری
رأی گیری برای انتخاب موثرترین رهبر عربی در سال ۲۰۲۲
سيد حسن نصرالله، آخرین اسم
https://sputnikarabic.ae/20221228/صوّت-للزعيم-العربي-الأكثر-تأثيرا-في-عام-2022--1071700262.html
اسم جناب سید حسن نصرالله آخرین اسم آمده، حتما رای بدید بعد از رای گزینه تصویت رو بزنید.
#نشر_حداکثری
#روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f