eitaa logo
تَسْنِيم (عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ )
271 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
890 ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی... دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید، خدا سکوت کرد، کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد، دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد، خدا سکوتش را شکست و گفت: "عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت، تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها یک روز دیگر باقی است، بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن." لا به لای هق هقش گفت: "اما با یک روز... با یک روز چه کار می توان کرد؟ ..." خدا گفت: "آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید"، آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: "حالا برو و یک روز زندگی کن." او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید، اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود، می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد، قدری ایستاد، بعد با خودش گفت: "وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم.." آن وقت شروع به دویدن کرد، زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید، چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد، می تواند .... او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما ... اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفش دوزدکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند، سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد. او در همان یک روز زندگی کرد. فردای آن روز فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: "امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیست!" ___ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
سفارش امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها) و چهار چيز به خاطر بسپار (در هشدارها ) كه تا به آنها عمل كني زيان نبيني. خوبيها؛ 💫همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است 💫 و بزرگ ترين ترس بي خردي است 💫 ترسناك ترين تنهايي خودپسندي است 💫 و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست. هشدارها؛ 💫 پسرم! از دوستي با احمق بپرهيز، همانا مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيان مي كند. 💫 از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازي داري از تو دريغ مي دارد. 💫و از دوستي با بدكار بپرهيز كه با اندك بهايي تو را مي فروشد. 💫 و از دوستي با دروغگو بپرهيز كه او به سراب ماند دور را به تو نزديك و نزديك را دور مي نماياند. ___ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
بچه که بودیم ثانیه به ثانیه لحظه ها را زندگی می کردیم خوشی تنها هدفمان بود انگار خدا سفت در آغوشمان گرفته بود تنها زمانی از آغوشش بیرون بودیم و سخت می گذشت که مشق شبمان از دو خط به ده خط می رسید لذت هایمان را با تغییر فصل ها منطبق می کردیم بزرگتر که شدیم لحظه ها و ثانیه ها و ساعت ها همانقدر بی ارزش شدن که زندگی کردن یادمان رفت دست هایمان بلندتر شدند تا آغوشمان بزرگتر باشد! یادمان رفت آغوش مادر، عطری نایاب دارد که ریه هایمان را تازه می کند، یادمان رفت روزی می رسد که دست هایمان بهانه ی دست های پینه بسته مردی را می گیرند که جوانیش را سختی ها دزدیدند یادمان رفت خیس شدن زیر باران همان لذت بچگی را دارد یادمان رفت هیچ چیز و هیچ کس روزهای رفته را برایمان هدیه نمی آورد ... ___ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
از امروز شروع کن، به خودت، جسمت، روانت، اندامت، افکارت و هرچه که مربوط به توست، احترام بگذار. برای خودت قبل از هرکسی و هر چیزی ارزش قائل شو. در هر جمعی شرکت نکن، با هرکسی صمیمی نشو، بخند اما اجازه نده با یک لبخند از مرزهای تو عبور کنند، مهربان باش اما اجازه نده از دریچه‌ی مهربانی‌ات خطوط قرمز تو را بشکنند، حرف بزن، اما ار خصوصی‌ترین بخش‌های زندگی‌ات چیزی نگو. همانقدر بخور که برایت بهتر است و همان چیزهایی را بنوش که برای سلامتی‌ت مناسب‌تر است و جوری بپوش که برازنده‌ی جایگاه توست. ورزش کن، به اندازه استراحت کن، به طراوت و شادابی‌ات اهمیت بده، کتاب بخوان، موسیقی‌های خوب گوش کن، عطرهای خوب بزن، سفرهای خوب برو و آرزوهای خوب داشته‌باش. همیشه مثبت فکر کن و جنبه‌ی خوبِ قضایا را تصور کن. به‌خاطر خودت و به‌خاطر سلامتیِ ذهن و روانِ خودت از اخبار منفی و آدم‌های منفی دور بمان و انرژی‌ات را برای اثبات هیچ چیز به هیچ‌کس، هدر نده. برای نیازها و احساساتت ارزش قائل باش و کودک درونت را به رسمیت بشناس و هر روز برای دلخوشی‌اش قدمی بردار. سعی کن آرام باشی و در محیطی بمانی و کارهایی بکنی و با آدم‌هایی معاشرت کنی که به آرامش تو کمک می‌کنند و در مورد رفتارهای خلاف میل و خواسته‌‌ات قاطع باشی. محترمانه رفتار کن و محترمانه تلاش کن و باور داشته‌باش که به بهترین شرایط ممکن می‌رسی. از امروز شروع کن و در بی‌نظیرترین و آرام‌ترین و رهاترین حالتِ خودت باش. ___ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
خودت را هرگونه باور کنی ، همان را درزندگیت خواهی دید. خودت را چگونه میبینی ؟ وقتی در آینه نگاه میکنی چه کسی را میبینی؟ خودت را چگونه باور داری ؟ خداروشکر که من انسان ارزشمندی هستم. من باور دارم که عزت نفس و اعتماد به نفس فوق العاده بالایی دارم. +لیاقت من، ارزش من و علاقه ی من چیزی نیست که کم بشه بلکه هر روز و هر روز ارزشمندتر میشوم و علاقه‌ی خالصم به خودم و خدای خودم بیشتر وبیشتر می شود. من همواره لیاقت “بهترین ها ” را دارم چرا که بنده ی خوب خدا هستم و همین که پا به این دنیای مادی زیبا گذاشتم که پر از ثروت و فراوانیست، همین دلیلی برای همیشه لیاقت بهترین ها بودنم هست. من اشرف مخلوقات بر زمین هستم خداوند بزرگ مرا آفرید و به خود، “احسن الخالقین”گفت خدایی که مالک و فرمانروای قدرتمند و ثروت جهان و جهانیان است. من همینجوری که هستم همینجوری با همین چهره ی زیبایم و هر ویژگی ارزشمند مثبت دیگرم خودم را عاشقانه دوست دارم و دیگران را همانجور که هستند دوست دارم. من هر کلامی که از زبانم جاری میشه هر کلمه ی مقدسی که مینویسم هر نگاهی که میکنم هر کمکی که میکنم برای شادتر زندگی کردن خودم که باعث کمک به دنیای بهتری میشود، همچون الماس ارزشمند و گران بها هستم. من دنبال تایید دیگران تحسین دیگران نیستم و خداوند همواره به من محبت میکند و به من افتخار میکند و قدم به قدم مسیرم را برایم روشن میکند. او برای من کافیست. . خداروشکر که من انسان فوق العاده خلاقی هستم. من در هر کاری که وارد شوم به بهترین شکل انجامش میدهم. . من باور دارم انسان بسیار تاثیرگذاری هستم و یک الگوی خوب برای انسان ها، من همیشه در بالاترین سطح یعنی سطح الهام بخشی بازی میکنم. . خداروشکر که من میتونم به تک تک اهداف پیش رویم برسم همانند اهداف مقدس گذشته ام. من همواره احساس پاکی میکنم و باور دارم که من هستم که خالق ۱۰۰% شرایط تک تک لحظات و شرایط زندگی زیبا، شرافت مندانه و ثروتمندم هستم. ___ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
۶ دلیل برای اینکه خصوصی نگاه داشتن زندگی و جار نزدن همه چیز، به نفع شماست نوشته:علیرضا مجیدی من در این پست می‌خواهم بگویم که بهتر است شما یک حریم خصوصی و یک زندگی شخصی را در عین اجتماعی بودن و خوش‌مشرب بودن، برای خودتان حفظ کنید و برای این گزاره، دلایلی می‌آورم: ۱- هرچقدر دیگران کمتر از شما بدانند، کمتر احتمال دارد که جسارت مداخله در چیزهایی که به آنها مربوط نیست، پیدا کنند بعضی‌ها در یک برهه، همه دقایق زندگی خود را با بقیه در میان می‌گذارند و بعد می‌بینند که بقیه حد و مرزی قائل نیستند و به فاصله کمی شروع می‌کنند به نقدهای نیش‌دار یا ارائه پیشنهادهایی که شما اصلا دوست ندارید از سوی آنها مطرح شود. بعد به شما برمی‌خورد و یک دوره سکوت یا حتی قهر را در پیش می‌گیرید. بهتر نیست که از اول اطلاعات غیرضروری به کسی ندهید تا اینقدر نوسان رفتاری نداشته باشید؟ ۲- بسیاری اوقات شما به تنهایی مصائب و سختی‌های زندگی را بهتر تحمل می‌کنید بعد از یک واقعه ناخوشایند مثل جدایی یا یک زیان مالی ناشی از سرمایه‌گذاری نادرست، ما تمایل پیدا می‌کنیم که با کسی درد دل کنیم تا او مثلا بگوید تقصیر تو نبوده و یا این مسئله ناگزیر بوده و به شما پیشنهادهایی برای بهتر شدن حالتان بدهد. اما واقعیت این است که بسیاری اوقات این مکانیسم درد دل خوب کار نمی‌کند. شما می‌بینید که خبری از دلداری نیست و حتی در مواردی شما ناخواسته خودتان را زیر سؤال برده‌اید و بعد علاوه بر تحمل دوره گذار آن مشکل باید نگران باشید که دوست شما نکند با اطلاعات اضافی که پیدا کرده، گزندی به شما برساند. بسیاری اوقات تروماهای روحی تنها با گذشت زمان التیام پیدا می‌کنند و شما نمی‌توانید این زمان را با درد دل کردن کوتاه کنید. ۳- وقتی به آن درجه از خودشناسی برسید که حرف مفت مردم برایتان مهم نباشد، به ارتقای درونی جدیدی رسیده‌اید بعضی از ماها یک عمر در هنگام انجام کارها، در پی گرفتن تایید ضمنی از مردم بوده‌ایم. مثلا ایده‌ای خلاف جریان روتین در ذهنمان است و تا حد زیادی ایمان داریم که مثلا این کار اقتصادی بکر است و پتانسیل موفقیت بالایی دارد. اما باز هم می‌خواهیم با دیگران حرف بزنیم، تا آنها کارمان را تایید کنند و بعدش جسارت انجامش را پیدا کنیم. اما راستش را بخواهید مردم همیشه حرفی برای گفتن دارند و به خصوص در مورد چیزهای خلاقانه، کسی بهتر از خودتان نمی‌تواند شرایط را ارزیابی کند. شما مجبور به توضیح دادن برای مردم نیستید، اگر از کاری لذت می‌برید و آینده خوبی برای آن تصور می‌کنید، سرتان را پایین بیندازید و به حرف مردم فکر نکنید ۴- زندگی خصوصی‌تر، زندگی‌ امن‌تری هم است آیا عاقلانه است که دنبال‌کننده‌های شما بدانند الان برای سفر در کدام شهر هستید؟ یا بدانند که چه چیزهایی نویی خریده‌اید؟ حتی چیزهای بی‌اهمیت هم می‌تواند کار دست شما بدهد و حریم خصوصی شما را بر هم بزند. مثلا تصور کنید که خانه‌تان را در معرض سرقت قرار بدهد یا کثرت خریدهای نسبتا گران شما باعث برانگیختن حسادت کسی و اقدام متقابل او شود. ۵- بیش از حد به اشتراک گذاشتن برای گرفتن لایک و کامنت و توجه کم به زندگی واقعی برخی از کاربرها از صبح تا شب فکر می‌کنند که چه جنبه‌ای از زندگی خود یا اندیشه‌هایشان را در شبکه‌های اجتماعی بیشتر بنمایانند تا بتوانند لایک و کامنت بیشتری بگیرند. این طوری است که عکس‌های خصوصی مهمانی و اعتقادات شخصی‌شان سر از شبکه‌های اجتماعی درمی‌آورد و همان طور که می‌دانید آدم‌هایی هستند که از تک تک آنها می‌توانند سوء استفاده یا حتی اخاذی کنند. ۶- نگاه داشتن حد و اندازه در اشتراک امور خصوصی باعث می‌شود که با افراد منتخب عمیق‌تری دم‌خور شوید حقیقت این است که آدم عمیق با آدم‌های وراج چه در شبکه‌های اجتماعی و چه در محیط فیزیکی، میانه‌ای ندارند. هر چقدر شما حساب‌شده‌تر حریم خصوصی را حفظ کنید، دوستان منتخب عمیق‌تری پیدا خواهید کرد. @aine_tasnim 🏴 باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید. 🏴
شایعه ۸ واقعیت عجیب تاریخی که باورشان سخت است روزیاتو_مترجم:گلریز برهمند ۱-آدم ها فکر می کردند زن ها اگر با قطار سفر کنند رحم شان بیرون می زند پیشرفت فناوری می تواند چیز ترسناکی باشد، به خصوص در مراحل اولیه، چون چیزهای زیادی درباره ی اختراعات جدید وجود دارد که هنوز برای مردم ناشناخته است. به همین دلیل وقتی در قرن نوزدهم قطار اختراع شد، برخی می گفتند بدن زنان به گونه ای طراحی نشده که تاب تحمل سرعت ۸۰ کیلومتر بر ساعت را داشته باشد چون رحم آن ها می تواند بیرون بزند. مسلماً هرگز چنین اتفاقی رخ نداد. ۲- آدم ها فکر می کردند روی درخت بره رشد می کند در دوران قرون وسطی اروپایی ها فکر می کردند گیاهی در آسیای مرکزی هست که از آن نوعی بره ی گیاهی می روید. این باور به این دلیل شکل گرفته بود که آن ها نمی دانستند پنبه ای که به سرزمین آن ها می رسید چطور به وجود می آید. اروپایی ها تصور می کردند پنبه نوعی پشم لطیف است که از نوعی بره ی گیاهی به دست می آید. این باور غلط ۱۰ قرنی پابرجا بود و آدم ها حتی گیاهانی را، به شکل آن گیاه اسرارآمیز درمی آوردند تا خاطر امپراطورانی که می خواستند این گیاه را ببینند مکدر نشود. ۳- اروپایی های دوران قرون وسطی اعتقاد داشتند یک لمس اعضای خاندان سلطنتی می تواند آن ها را شفا دهد این مسأله مربوط به دورانیست که مردم به قدرت الهی اعضای خاندان های سلطنتی اعتقاد داشتند، بنابراین این باور از اینجا سرچشمه می گیرد. در دوران قرون وسطی سنتی در انگلیس و فرانسه رواج داشت؛ اعضای خاندان های سلطنتی دستی به رعایای خود که به خنازیر مبتلا شده بودند می کشیدند و به همین خاطر، مردم فکر می کردند با این کار شفا پیدا می کنند. نکته ی جالب درباره ی این موضوع آن است که این بیماری در اغلب موارد کشنده نبود و خود به خود درمان می شد. همین امر این تصور غلط را به وجود آورده بود که بیماری به دست پادشاه درمان شده بود. ۴-در قرن دوازدهم، معدنچیان رسم داشتند به همراه خود قناری به داخل معادن ذغال سنگ می بردند. دلیلش ساده بود: پرنده ها به گازهای سمی حساس ترند تا انسان ها. بنابراین اگر مشکلی در معدن پیش می آمد، معدنچیان از واکنش پرنده فوراً متوجهش می شدند. با این حال، این بدان معنی نیست که پرنده حتماً در راه باخبر شدن معدنچیان از خطر تلف می شد. آن ها قناری را داخل یک وسیله می گذاشتند که یک مخزن اکسیژن درونش بود. این وسیله به این شکل کار می کرد که وقتی وارد معدن ذغال سنگ می شدند در آن را باز می کردند و اگر پرنده علامتی حاکی از مسمومیت با گاز نشان می داد، معدنچیان در وسیله را می بستند و مخزن اکسیژن شروع به پمپاژ هوا می کرد و پرنده اینگونه به زندگی بازمی گشت. ۵- انگلیسی ها اعتقاد داشتند درخت اسپاگتی وجود دارد این باور که قدمت خیلی زیادی هم ندارد به این خاطر به وجود نیامده بود که به مردم اطلاعات دروغین داده شده بود. در اواخر دهه ی ۱۹۵۰ بخش خبری شبکه بی‌بی‌سی تصمیم گرفت به مناسبت روز دروغ آوریل با مخاطبان خود شوخی کند و اینگونه شد که آن ها از مردمی گفتند که درخت اسپاگتی پرورش می دادند. عامه ی مردم این شوخی را باور کردند چون در آن زمان انگلیسی ها چیز زیادی درباره ی اسپاگتی نمی دانستند. این باور غلط در۱۹۶۰، با رواج بیشتر اسپاگتی از میان رفت. ۶- مردان دوران ویکتوریایی از کلاه خود به عنوان جیب استفاده می کردند ۷- شیر بادام در اروپای قرون وسطی نه تنها وجود داشت، بلکه طرفداران زیادی هم داشت شیر بادام نه تنها از شیر گاو رایج تر بود، بلکه در دوره ی روزه ی مذهبی که مصرف همه نوع لبنیاتی قدغن است هم اجازه ی خوردنش را داشتند. ۸- از سس کچاپ به عنوان دارو استفاده می شد اولین بار در قرن نوزدهم که سس کچاپ اختراع شد، ابتدا در دستور تهیه ی آن قارچ و ماهی وجود داشت، اما دکتر جان کوک بنت پیشنهاد کرد در آن از گوجه فرنگی استفاده شود و اینگونه شد که این سس به شکل امروزی اش درآمد. با این حال، در ابتدا تصور می شد از سس کچاپ می توان برای درمان مشکلات مختلفی مثل اسهال و سوء هاضمه استفاده کرد. حتی به شکل قرص هم آن را می فروختند. __ 🏴 @aine_tasnim 🏴 باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید. 🏴
دوستم و برادرهایش و پسرعموهایش خانه‌ی شصت‌متریِ قدیمی پدربزرگشان در یکی از محله‌های جنوبیِ تهران را کوبیده‌اند که بسازند. پدربزرگ چند سال پیش، در یک روز پاییزی مُرده. بولدوزر آمده به سکوتِ حیاط، بیل‌بیلکش! را انداخته زیر درخت‌های خشک و خاک باغچه و چاه مستراح گوشه‌ی حیاط. وسط کار، میان باغچه که رفته زیر خاک و آمده بیرون، صدای جیرینگ جیرینگ به گوش رسیده... سرکارگر ایست داده، چیزی زیر خاک است. خبر کرده ورثه بیایند، بعدا ادعا نکنند گنج فرعون بوده. خاک را کنده‌اند و منبع جیرینگ‌جیرینگ‌ها را بیرون کشیده‌اند. سه حلب هفده کیلویی روغن، پر از سکه... سکه‌های از یک تومانی تاااا پنج تومانی. سه حلب سنگینِ لبالب پُر، که لااقل از پنجاه‌شصت‌سال پیش، زیرِ زمین، دارند خاک می‌خورند. دوستم، برادرها، پسرعموها ایستاده‌اند بالای سر این ناگنج! یکی پرس‌وجو می‌کند، سکه‌ها را به قیمت فلزش می‌توانند بفروشند... به‌قیمت روز مس و روی و نیکل... یکی تحقیق می‌کند؛ با یک حلب از این سکه‌ها دهه‌ی چهل یک خانه‌ی پدر و مادردار می‌شده خرید، توی محله‌ی شمیران. با یک حلب از این سکه‌ها دهه‌ی پنجاه یک باغ می‌شده خرید توی دارآباد و با حلب سوم، سال شصت یک زمین کشاورزی بزرگ توی ورامین. نگاه ورثه به سکه‌ها شبیه نگاه کسانی‌ست که بالن آرزوهایشان، اوج نگرفته، فس شده و افتاده زمین. پدربزرگی، به جای تجارت، ذخیره کرده! پدربزرگی به جای گنج، حسرت ارث گذاشته. توی مکالمات روزمره، آدم‌هایی با آه و حسرت یاد می‌کنند که: پدر و مادرم زمین‌های فلان جا را فروختند به مفت، الان نصف فلان محله‌ست همان زمین‌ها... مادربزرگم از روسیه راه افتاد، اومد ایران.‌.. کافی بود همان وقت سر خر را کج می‌کرد می‌رفت آن‌طرف‌تر، می‌رفت لهستان، فرانسه، یونان. پدربزرگم وقتی فلان‌جا زمین متری دو قران بود، کم خرید. داشت ها! می‌توانست یک هکتار بخرد. ترسید، نخرید. پدرم سال فلان، زمین کشاورزی‌اش را تاخت زد با یک پیکان جوانان گوجه‌ای، پیکان کو الان؟ ولی اگر زمین بود... آاااه... سرِ خیلی از حسرت‌ها و آه‌ها وصل است به دُم تصمیم‌هایی که نسل پیش از ما، نسل‌های پیش از ما، از سرِ ترس، رخوت و یا حتی عافیت‌طلبی در زندگی شخصی‌شان گرفته‌اند. میراث فقط زمین و ملکی نیست که برای بچه‌هایمان می‌گذاریم، آنچه نمی‌گذاریم هم ارثی از جنس آه و حسرت است. و من دارم فکر می‌کنم که کجا ترسیده‌ام؟ کجا عقب نشسته‌ام؟ کجا باید می‌رفتم و نرفتم؟ کجا نباید می‌رفتم و رفتم؟ از ما چه به ارث می‌رسد؟ چقدر گنج؟ چقدر حسرت؟‌ ------- ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
ایگو یا منِ کاذب چیست؟ هویت دروغین، منِ کاذب، نَفْس، خود ساختگی، اسم های دیگه ی ego هستن. همون صدای درونی که دائما در شبانه روز به عنوان یک ‘فرد’ زندگی رو با این صدا پیش میبریم. برای مثال فردی میگه :من مشهورم و بابت این شهرت فخر فروشی میکنه اینجا شهرت یک منِ کاذب یا ایگو هستش که فرد رو در توهم چیز به خصوصی بودن نگه داشته همه ی ایگوها در درون ما در حال جنگن و هدفشون اینه که جسم، احساسات و روح مارو تحت کنترل خودشون در بیارن. به همین علته که بیشتر اوقات ما از درون دچار کشمکش هستیم.افکار واحساسات متضادی داریم چون هر لحظه ایگو یا هویت کاذبی سکان وجود مارو در دست داره و خواسته خودش رو به ما دیکته میکنه. ایگو، بودن رو با داشتن یکی می‌گیره من دارم، پس هستم. من بیشتر دارم، پس بیشتر هستم. ایگو در هوای مقایسه‌ها نفس میکشه ایگو خودش رو از دریچه‌ی چشم دیگران تماشا می‌کنه و دوست داره به چشم بیاد. برای یک ذهن ایگوئیستیک خیلی مهمه که دیگران اونو چطور میبینن. نگاه دیگران، آیینه‌ایه که ایگو خودش رو در اون تماشا میکنه ایگو ارزش خودش رو از تحسین دیگران کسب می‌کنه. کمتر کسی میتونه از توهمی که ذهنش براش ساخته بیدار شه و به همین علت اکثر افراد تا انتهای حیاتشون،رفاقتشون رو با ego حفظ میکنن و در نتیجه از هوشیاری واحد (خدا) که هویت حقیقی همه ماست دور میمونن. ایگوها مکنده ی انرژی درونی ما هستن و وقتی فعالن راه شهود و الهام رو برای ما میبندن ------- ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
وقتی شما یک ماشین یا یک آپارتمان می‌خرید یا دوستی را ملاقات می‌کنید خوشحال هستید. چرا این چیزها برای شما شادی میاورند؟ شما به یک فرد خاص، یا یک ماشین یا آپارتمان خاصی که از آجر و سیمان ساخته شده جذب می‌شوید. این آهن و لاستیک و بنزین نیستند که با داشتن ماشین برایتان شادی به همراه میاورند، همچنین این گوشت و پوست و مغز و استخوان یک شخص نیست که برای شما شادی به ارمغان می‌آورد. هنگامی که شما شاد هستید خویش را در خودتان تشخیص می‌دهید و از امیال و خواسته‌ رها هستید. هنگامی‌که یک ماشین می‌خرید آرزوی شما برای داشتن ماشین از بین می‌رود، میل و خواسته شما برای داشتن ماشین شما را ترک می‌کند. هنگامی‌که با دوستی ملاقات می‌کنید میل شما برای دیدار با او از بین می‌رود. این خالی بودن از میل و آرزوست که به شما شادی می‌دهد. اگر بدانید که این خالی بودن از میل و آرزو است که به شما شادی می‌بخشد آنگاه می‌توانید همیشه ذهنتان را خالی نگه‌دارید. آنگاه در هرکجا که هستید می‌توانید شاد باشید، هنگام راه رفتن، حرف زدن، نشستن، ایستادن، خوابیدن در هر وضعیتی می‌توانید شاد باشید. ------- ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
بی سوادی دوگونه است: بی سوادی سیاه : شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، دیده می شود اینکه چه کسی نمی‌تواند اسم خود را روی برگه‌ی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند ارزان‌ترین نوع بی سوادی است، که می‌توان با آن مبارزه کرد اما موضوع هراسناک بی سوادی سفید است کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند هر روز در فضای حقیقی و مجازی،می‌نویسند و حرف می‌زنند کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامه‌هارا در کیف خود جابجا می کنند اما، هنوز در ساده‌ترین تعامل ها و ارتباط‌ هاو خوانش ونگارش کلمات دچار چالش‌های جدی هستند وچنته اشان از موهومات و شبه علم پراست این شکل از بی سوادی "بی سوادی سفید" است چرا که در نگاه اول، دیده نمی‌شود این بی سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمی‌شود این نوع بی سوادی ، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی ، تاییدو تقویت شود ندانستن مرکب را باعث می‌شود حالا فرد به ابزارهایی جدید برای تقویت بی سوادی خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است و متاسفانه درد امروز جامعه ما از نوع بیسوادی سفید است . روشنفکر نماهای  پرمدعا ------- 🏴 @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
شما وقتی با خودتان صحبت می‌کنید، آیا خود را سرزنش می‌کنید یا به خودتان روحیه می‌دهید؟ متأسفانه، بیشتر مواقع، ما از خودمان انتقاد می‌کنیم. این تصویر که مبنایش شرمندگی از خود است روی بیشتر انتخاب‌های زندگی‌مان اثر منفی می‌گذارد. یکی از بهترین روش‌های تغییر گفت‌وگوی درونی منفی دلسوزی برای خود به‌شکلی فعال است. آیا با خودتان طوری صحبت می‌کنید که انگار با بهترین دوست‌تان حرف می‌زنید؟ اگر پاسخ منفی است، پس زمان آن رسیده تا گفت‌وگوی درونی‌تان را به شکلی که به شما انرژی و نیرو بدهد تغییر دهید. گفت‌وگوی درونی مثبت برای سلامتی بدن، رضایت از زندگی، افزایش سرزندگی و اضطراب کمتر بسیار مفید است. سعی کنید لحظاتی را که شروع به گفت‌وگوی درونی منفی می‌کنید به‌سرعت شناسایی کنید و این مکالمه را تغییر دهید. به‌جای اینکه روی موضوعات منفی خودتان متمرکز شوید، به موفقیت هایی که در زندگی کسب کرده‌اید افتخار کنید. ------- 🏴 @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.