دم غروبی حس کردم دلم برای هیچکس و هیچچیز به جز تو تنگ نیست ! دلم میخواست باهات حرف بزنم ؛ دلم میخواست بهت بگم انقدر که به تو فکر میکنم ، به یاد خودم نیستم ! بهت بگم برای چند لحظه هم که شده همه رو به جز من از دنیات بذار کنار ! بهت بگم یهجوری بغلم کن که انگار بار بعدی برات وجود نداره ! یه جوری اسمم رو صدا کن که انگار برای آخرین بار میتونی صدام رو بشنوی ! میخواستم بگم هنوزم صدای نفسهات من رو به زندگی برمیگردونه ! میخواستم بهت بگم ، ولی نگفتم ! من این روزا انقدر بیقرار هستم که چشمام ، درونم رو زار میزنه ؛ امّا وقتی تو ازم خبرنداری ، یعنی مدتهاست که من رو ندیدی ؛ ندیدی چون نخواستی ؛ وقتی نخواستی ، یعنی حتّیٰ اگه بهت میگفتم هم فرقی نمیکرد !🌿🙂
#پویا_جمشیدی