- چرا اینقد دیوونہی نوشتنی؟
+ فکر میکنم این یھ راهیه کہ باهاش همه چیز رو زندھ نگه دارے .
میدونی ، نجات دادن چیزاییه کہ در نھایت نابود میشن .
اگر بنویسم ، تا ابد زندھ میمونن :)'🖋
شعر یعنی وسطِ خاطره ناگاه قلم
گله دارد که چرا کاغذو دفتر
خیس است ..
خرم آن لحظه که مشتاق بهیاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد( :
لذت وصل نداند مگر آن سوختهای
که پس ازدوری بسیار به یاری برسد🌿'
میانہام خوب نیست
بعد از تو با شب
چشم دیدنش را ندارم
وقتی کہ با آمدنش تنھا
خاطراتت را
برایم تداعی میکند..!(:
بہ یک جایی از زندگی کہ رسیدی میفھمی اونی کہ زود میرنجہ زود میرھ ، زود هم بر میگردھ ،
اونی کہ دیر میرنجہ دیر میرھ ،
اما دیگہ برنمیگردھ!🕊↯
وقتۍ قلم را به دست میگرفت و مـے
نواخت، انگار تمام حسهای دنیا در او
و واژههایش جمعشده بود، نگاهش کِہ
میکردۍ ، دخترکے عاشق را مییافتۍ
کھ در خیالاتش غرق شدھ بود و رویا
پردازۍ میکرد نویسنده بود، نویسنده
واقعـے نویسندهاۍ کھ همہی جانش
نوشتہهایش بود 🐋 . .
36.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- آخر بدمد صبح امید از
- شب من !⚡️ ◠◠
•
.
یك عده را باید نگہ داشت نباید رها کرد
بھ امــٰان خداء تا ببینـے قسمتت هستند
یا نه، کہ گاهے قسمت دست گذاشتہ زیر
چانہاش، که ببیند آدم چه میکند تا کجا
پیش میرود نمۍگذارد بـےهوا برود ، هر
چیز را نبـٰاید رها کرد؛ چون عشق🧡 ꧇)!