eitaa logo
(راهی بسوی تکامل)
391 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
22.9هزار ویدیو
531 فایل
🌷اکبررحیمی 🌱(خیلی زود دیرمیشه):🌱 اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی،اعمال ونماز های تاکید شده،داستانهای مذهبی وبه اشتراک گذاش
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 انـس باقـرآن کـریم 🔹هـر روزیـک صفحـه قـرآن برای: {عج} قـرائت امـروز 👇🏽 سوره ۶۰ (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️این ویدیو رو ببرید بذارید روی میز متولیان آموزش، فرهنگ و فضای مجازی کشور... ▫️قهرمانانی مثل شهید صیاد شیرازی را چقدر به جوانان معرفی کرده‌اید؟ ❤️ شهید علی ❤️ (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
🌹امام سجّاد عليه السلام🌹 حقّ همسر، اين است كه بدانى خداى عزّوجلّ، او را مايه آرامش و اُنس تو قرار داده و بدانى كه اين، خود، نعمتى است از جانب خداوند عزّوجلّ به تو. پس، او را گرامى بدارى و با او مهربان باشى 📚مكارم الأخلاق جلد2 صفحه301 (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شماها از یهودی ها بدترید. 🎤 (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
گفت: «حق داری.» ✫⇠قسمت :5⃣7⃣ گفتم: «یک هفته است بچه ات به دنیا آمده. حالا هم نمی آمدی. مگر نگفتم نرو. گفتی خودم را می رسانم. ناسلامتی اولین بچه مان است. نباید پیشم می ماندی؟!» چیزی نگفت. بلند شد و رفت طرف ساکش. زیپ آن را باز کرد و گفت: «هر چه بگویی قبول. اما ببین برایت چه آورده ام. نمی دانی با چه سختی پیدایش کردم. ببین همین است.» پتوی کاموایی را گرفت توی هوا و جلوی چشم هایم تکان تکانش داد. صورتی نبود؛ آبی بود، با ریشه های سفید. همان بود که می خواستم. چهارگوش بود و روی یکی از گوشه هایش گلدوزی شده بود، با کاموای سرمه ای و آبی و سفید. پتو را گرفتم و گذاشتم کنار گهواره. با شوق و ذوق گفت: «نمی دانی با چه سختی این پتو را خریدیم. با دو تا از دوست هایم رفتیم. آن ها را نشاندم ترک موتور و راه گرفتیم توی خیابان ها. یکی این طرف خیابان را نگاه می کرد و آن یکی آن طرف را. آخر سر هم خودم پیدایش کردم. پشت ویترین یک مغازه آویزان شده بود.» آهسته گفتم: «دستت درد نکند.» دستم را دوباره گرفت و فشار داد و گفت: «دست تو درد نکند. می دانم خیلی درد کشیدی. کاش بودم. من را ببخش. قدم! من گناهکارم می دانم. اگر مرا نبخشی، چه کار کنم!» بعد خم شد و دستم را بوسید و آن را گذاشت روی چشمش. دستم خیس شد. ✫⇠قسمت :6⃣7⃣ گفت: «دخترم را بده ببینم.» گفتم: «من حالم خوب نیست. خودت بردار.» گفت: «نه.. اگر زحمتی نیست، خودت بگذارش بغلم. بچه را از تو بگیرم، یک لذت دیگری دارد.» هنوز شکم و کمرم درد می کرد، با این حال به سختی خم شدم و بچه را از توی گهواره برداشتم و گذاشتم توی بغلش. بچه را بوسید و گفت: «خدایا صد هزار مرتبه شکر. چه بچه خوشگل و نازی.» همان شب صمد مهمانی گرفت و پدرم اسم اولین بچه مان را گذاشت، خدیجه. بعد از مهمانی، که آب ها از آسیاب افتاد، پرسیدم: «چند روز می مانی؟!» گفت: «تا دلت بخواهد، ده پانزده روز.» گفتم: «پس کارت چی؟!» گفت: «ساختمان را تحویل دادیم. تمام شد. دو سه هفته دیگر می روم دنبال کار جدید.» اسمش این بود که آمده بود پیش ما. نبود، یا همدان بود یا رزن، یا دمق. من سرم به بچه داری و خانه داری گرم بود. یک شب سفره را انداخته بودم، داشتم بشقاب ها را توی سفره می چیدم. صمد هم مثل همیشه رادیویش را روشن کرده بود و چسبانده بود به گوشش. ✫⇠قسمت :7⃣7⃣ قابلمه غذا را آوردم. گفتم: «آن را ولش کن بیا شام بخوریم، خیلی گرسنه ام.» نیامد. نشستم و نگاهش کردم. دیدم یک دفعه رادیو را گذاشت زمین و بلند شد. بشکنی توی هوا زد و دور اتاق چرخید. بعد رفت سراغ خدیجه او را از توی گهواره برداشت. بغلش کرد و بوسید. و روی یک دست بلندش کرد. به هول از جا بلند شدم و بچه را گرفتم و گفتم: «صمد چه خبر شده. بچه را چه کار داری. این بچه هنوز یک ماهش هم نشده. چلّه گی دارد. دیوانه اش می کنی!» می خندید و می چرخید و می گفت: «خدایا شکرت. خدایا شکرت!» خدیجه را توی گهواره گذاشتم. آمد و شانه هایم را گرفت و تکانم داد. بعد سرم را بوسید و گفت: «قدم! امام دارد می آید. امام دارد می آید. الهی قربان تو و بچه ات بروم که این قدر خوش قدمید.» بعد کتش را از روی جالباسی برداشت. ماتم برده بود. گفتم: «کجا؟!» گفت: «می روم بچه ها را خبر کنم. امام دارد می آید!» این ها را با خنده می گفت و روی پایش بند نبود. خدیجه از سر و صدای صمد خواب زده شده بود. گفتم: «پس شام چی؟! من گرسنه ام.» برگشت و تیز نگاهم کرد و گفت: «امام دارد می آید. آن وقت تو گرسنه ای. به جان خودم من اشتهایم کور شد. سیر سیرم.» ✫⇠قسمت :8⃣7⃣ مات و مبهوت نگاهش کردم. گفتم: «من شام نمی خورم تا بیایی.» خیلی گذشت. نیامد. دیدم دلم بدجوری قار و قور می کند. غذایم را کشیدم و خوردم. سفره را تا کردم که خدیجه بیدار شد. بچه گرسنه اش بود. شیرش را دادم. جایش را عوض کردم وخواباندمش توی گهواره. نشستم و چشم دوختم به سیاهی شب که از پشت پنجره پیدا بود. همانطوری خوابم برد. خیلی از شب گذشته بود که با صدای در از خواب پریدم. صمد بود. آهسته گفت: « چرا اینجا خوابیدی؟!» رختخوابم را انداخت و دستم را گرفت و سر جایم خواباندم. خواب از سرم پریده بود. گفتم: «شام خوردی؟!» نشست کنار سفره و گفت: «الان می خورم.» خدیجه از خواب بیدار شده بود. لحاف را کنار زدم. خواستم بلند شوم. گفت: «تو بگیر بخواب، خسته ای.» نیم خیز شد و همان طور که داشت شام می خورد، گهواره را تکان داد. خدیجه آرام آرام خوابش برد. بلند شد و چراغ را خاموش کرد. گفتم: « پس شامت؟!» گفت: « خوردم.» صبح زود که برای نماز بلند شدم، دیدم دارد ساکش را می بندد. بغض گلویم را گرفت. گفتم: «کجا؟!» ✫⇠قسمت :9⃣7⃣ گفت: «با بچه های مسجد قرار گذاشتیم بعد از اذان راه بیفتیم. گفتم که، امام دارد می آید.» یک دفعه اشک هایم سرازیر شد..... یک دفعه اشک هایم سراز یر شد. گفتم: «از آن وقت که اسمت روی من افتاد، یا سرباز بودی، یا دنبال کار. حالا هم که این طو
💢↶ نمــاز شـ🌙ــب بیسـت و نهـم مــاه شعبـان ↷💢 💠🔹پیامبـر اکرم ﷺ فرمودند: ⤵️ هر کس در شب بیست و نهم ماه شعبان ◽️۱۰ رکعت نماز بجا بیاورد ◽️۵ نماز دو رکعتی 🔹⇦ در هر رکعت بعد از سورہ حمـد 🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره تکاثـر 🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره فلـق 🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره نـاس 🔹⇦ ۱۰ مرتبه سوره اخلاص را بخواند 🕊 خداوند تعالی پاداش کوشندگان به او دادہ و میزانش سنگین و به او در حساب تخفیف دادہ می‌شود و از صراط به سرعت برق می‌گذرد 📗اقبال الاعمال ✍ در صورت امکان این نمـاز را انتشار دهید تا شما هم در ثوابش شریک باشید (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
4_5895442410237862307.mp3
1.88M
⁉️"پیرامون این روایات که امام صادق ( ع )فرمودند: دوسوم از مردم در آخر الزمان از طریق موت احمرو ابیض(مرگ قرمز و سفید) هلاک میشوند" چیست ؟ ⭕️ ╭┅═ঊঈ🌿🦋🌿ঊঈ═┅╮ 🆔 @mobarz2 ╰┅═ঊঈ✨🕊✨ঊঈ═┅╯
AUD-20210210-WA0031.mp3
9.26M
💚✨ 🦋اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ... (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند دلم تنگ است بیا ای روشن ، ای روشن‌تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوشِ سیاهی‌ها دلم تنگ است...     ‌‌    ‌‌      ‌‌ (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
4_6028359523356377549.mp3
2.36M
فوق العاده زیبا و دلنشین یکشنبه ها با دکتر الهی قمشه ای در کانال (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
⭕️ راستی‌آزمایی چندساعته تله جدید آمریکا 🔹مرکز پژوهش‌های مجلس: بدیهی است که راستی‌آزمایی واقعی رفع تحریم‌ها و تحقق شاخص‌های سنجش‌پذیر ارائه شده از طرف ایران، در چند ساعت و چند روز ممکن نبوده و حداقل ۳ تا ۶ ماه زمان نیاز دارد. 🔹همچنین ضروری است تداوم انتفاع اقتصاد ایران از محل رفع تحریم‌ها در بازه‌های زمانی معین (برای مثال هر 6 ماه یکبار) مورد راستی‌آزمایی قرار گیرد. (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
⭕️ نخست وزیر کره جنوبی در حال عزیمت به تهران است 🔻از، از جمله اهداف چانگ در سفر به تهران میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ۱- برای رایزنی هسته ای و میانجیگری میان تهران واشنگتن ۲- رایزنی درباره روند آزاد سازی اموال بلوکه شده ایران ۳- مطمئن شدن از تامین امنیت کشتی و نفت کش هایش در خلیج فارس 👈 هر چند مقامات ایران پیش از این در موضوع هسته ای با ۴+۱ مستقیم و ظاهرا با آمریکا غیر مستقیم رایزنی ها انجام شده اما با توجه به تجربه مذاکرات برجام و مخفی کاری های سیاسی مقامات دولتی و مذاکره کننده لازم است مجلس شورای اسلامی در جریان تمام مفاد مذاکرات مقامات خارجی مرتبط با پرونده هسته ای بوده و نظارت قانونی و مستقیم بر روند خرج کرد و آزاد سازی منابع مالی ایران در کشورهای دیگر باشد ➕مردم از مجلس شورای اسلامی و خادمانشان در مجلس انتظار دارند در موضوعات اساسی و مهم اینچنینی ورود جدی داشته و به مردم پاسخگو باشند (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520