✍#سگ_باحیا
شیخ بهایی مینویسد: عابدی در کوه لبنان در زمانهای پیشین زندگی میکرد. وی روزها روزه میگرفت و هر شب گرده ی نانی برای او میآمد. با نیمی از آن افطار و نیم دیگر را برای سحر میگذاشت. مدتی بر این وضع زندگی میکرد و از کوه پایین نمی آمد. شبی اتفاق افتاد که نان برایش نرسید. گرسنگی او را فرا گرفت، آن شب خوابش نبرد، بعد از نماز پیوسته انتظار میکشید که غذای هر شبه اش برسد، چیز دیگری نیز نیافت تا گرسنگی اش را رفع کند. در پایین کوه قریه ای وجود داشت که ساکنان آن نصرانی بودند. صبحگاه عابد از کوه پایین آمد و از مردی نصرانی تقاضای غذا کرد. دو گرده نان جوین به او دادند. نانها را گرفت و به طرف کوه رهسپار شد، سگ گر و لاغری که بر در خانه ی مرد نصرانی بود دامن او را گرفت. عابد یک نان را نزدش انداخت شاید برگردد. سگ نان را خورد و برای مرتبه ی دوم به دامن او چسبید و او نان دیگر را نیز جلوی سگ انداخت. سومین مرتبه نیز عابد را رها نکرد و دامنش را پاره کرد. عابد گفت: سبحان الله! سگی به این بی حیایی ندیده بودم. صاحب تو دو گرده ی نان بیشتر به من نداد هر دو را از من گرفتی دیگر چه میخواهی؟! خداوند آن سگ را به زبان آورد و گفت: من بی حیا نیستم. بر در خانه ی این مرد مدتی است زندگی میکنم، گوسفندان و خانه اش را نگه داری میکنم و به نان یا استخوانی قانع هستم. گاهی چند روز میگذرد که چیزی برای خود پیدا نمی کند و به من هم نمی دهد، با این وصف در خانه ی این مرد را رها نکرده ام؛ اما تو یک شب که نانت قطع شد تاب نیاوردی و به دشمن روی آوردی. اکنون بی حیا منم یا تو؟ عابد این سخن را که شنید چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بر سر خود زد و غش کرد.
سگی را لقمه ای هرگز فراموش نگردد، ور زنی صد نوبتش سنگ
📙پند تاریخ 148/5 ؛ به نقل از: کشکول شیخ بهایی 27/1
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
✍#بردباری_حضرت_موسی_بن_جعفر
مردی از اولاد خلیفه ی دوم در مدینه بود که پیوسته حضرت موسی بن جعفر را اذیت میکرد و دشنام میداد. هر وقت با آن حضرت رو به رو میشد به امیر مؤمنان جسارت میکرد. روزی بعضی از بستگان حضرت عرض کردند: اجازه دهید این فاجر را به سزایش برسانیم و از شرش راحت شویم؛ اما موسی بن جعفر آنها را از این کار نهی میکرد. محل کار آن مرد را پرسید. معلوم شد در اطراف مدینه به زراعت اشتغال دارد. حضرت برای ملاقات او از مدینه خارج شد. وقتی به آن جا رسید آن شخص در مزرعه ی خود کار میکرد. موسی بن جعفر همان طور سواره داخل مزرعه شد. آن مرد بانگ برداشت که: زراعت ما را پایمال کردی. موسی بن جعفر همان طور رفت تا به او رسید، با گشاده رویی و خنده شروع به صحبت کرد، پرسید: چقدر خرج این زراعت کرده ای؟ گفت: صد اشرفی. پرسید: چه مقدار امیدواری بهره برداری کنی؟ گفت: غیب نمی دانم. فرمود: چقدر امیدواری عایدت شود؟ گفت: امیدوارم دویست اشرفی عایدم شود. حضرت کیسه ی زری را که سیصد اشرفی داشت به او داد و فرمود: این را بگیر، زراعتت در جای خود باقی است، خداوند آنچه امیدوار هستی به تو روزی خواهد کرد. آن گاه مرد برخاست و سر آن حضرت را بوسید و از ایشان درخواست کرد که از تقصیرش بگذرد و او را عفو کند، حضرت تبسم کرد و باز گشت. بعد از این پیش آمد روزی او را دیدند که در مسجد نشسته، همین که چشمش به موسی بن جعفر افتاد گفت: خدا میداند رسالتش را در کجا قرار دهد. همراهان او گفتند: تو را چه شده است؟ پیش از این رفتارت این طور نبود. گفت: آنچه گفتم باز بشنوید و دوباره شروع کرد به دعا کردن آن حضرت همراهانش با او از در ستیز وارد شدند، او نیز با آنها دشمنی کرد. موسی بن جعفر به یاران خود فرمود: همانا امر او را به مقدار پولی اصلاح و شرش را کوتاه کردم.
📙پند تاریخ 3/ 62 - 63؛ به نقل از: منتهی الامال 3/ 125.
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
⭕️👈حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
حتما بخوانید
در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد.
در روز اول ازدواج ،جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر...
و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛بدون هیچ احترامی...
در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد.
و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم
متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند،فکر می کنند، بر مادر شوهر پیروز شدند.
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت.
و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند،
در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند.
مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟
آنها کی هستند؟
گفت: فرزندانم هستند
گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست.
همانگونه که می کاری درو خواهی کرد
به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی،
و این جزای کارهای خودت هست،
و زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا
هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید.
🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍#حکایت_چند_خط_روزه
سيّد شرف الدّين جبل عاملى صاحب كتاب «المراجعات» مى گويد: يكى از مسيحيان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت: مى خواهم مسلمان شوم، وظيفه ام چيست؟ گفتم: دو ركعت نماز صبح بخوان و سه ركعت نماز مغرب.
گفت: مسلمانان هفده ركعت نماز مى خوانند! گفتم: مسلمانى آن ها يك مقدار قوى شده اسـت، از اين جهت پيامبر اسلام براى تازه مسلمانان، بنابر نقل تواريخ، دو ركعت نماز صبح و سه رکعت نماز مغرب را دستور می دادند، اكنون كه شـما مسلمان شده ايد، همين اعمال را انجام بدهيد كافى اسـت. كم كم اين شخص تازه مسلمان، قوى شد، و بـه مساجد مى رفت و مانند ساير مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را بـه جا مى آورد.
تا اينكه ماه رمضان فرارسيد، ايشان سراسيمه نزد من آمد و گفت: آيا من هم بايد روزه بگيرم؟ گفتم: خير، روزه مربوط بـه كهنه مسلمان ها اسـت، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى كه از بعثت پيامبر گذشت، بـه روزه گرفتن مأمور شدند.
گفت: مى خواهم روزه بگيرم. گفتم: هر اندازه كه آمادگى دارى روزه بگير. همين روش باعث گرديد كه درسال دوّم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اكنون او از مسلمانان نيرومند لبنان اسـت، نماز شبش ترك نمى شود، و مهمترين بودجه ها و كمبودهاى مالى جنوب لبنان را تأمين مى كند
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♡ یابن الحَسَن روحی فِداکَ
مَتی تَرانا و نَراک...
.
جویند همه هلال و من ابرویت / گیرند همه روزه و من گیسویت
از جمله این دوازده ماه عزیز / یک ماه مبارک است و آن هم رویت 🌙
.
#نوای_انتظار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
📌 #عکس_نوشته
🔰 شیخ کفعمی در «مصباح و بلد الامین» از حضرت رسول نقل کرده است که آن حضرت فرمود هرکه این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبی بخواند حق تعالی بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است:👆
🔆 اللهم عجل لولیک الفرج
🤲 #ادعیه_و_زیارات_مهدوی ؛
ویژهٔ ماه #رمضان
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #پادکست ؛
👤 #استاد_شجاعی
🌟 این دعا وقتی محقق میشه
که ظهور شکل گرفته باشه.
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #رمضان_مبارک
💠 آهنگ اسماء الله
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 خشونت امام زمان(عج)!!!
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 استاد مسعود عالی
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
#تلنگر
#اندڪی_تامل
#ماجرای_آواز_قو🕊
#آواز_قو ماجرای جالبی داره که شاید
با اون آشنا نباشید تا به حال درباره قوها زیاد
به گوش شما رسیده ولی آیا میدونید
جریان آواز قو چیه؟
كمتر كساني ميدونن آواز قو يعني چه…
قو تنها پرنده ايه كه يك بار عاشق ميشه…
و براي هميشه پاي عشقش ميشينه
و تو تمام زندگي هر كاري براي راحتي
عشقش انجام ميده
قو تنها پرنده ايه كه زمان مرگشو
ميدونه كِي هست ؟ چه زماني ميميره
قو يك هفته مانده به مرگش میره
جايي كه برأي اولين بار عشقش يعني جفتشو ديده و عاشقش شده ،
اونجا مي مونه تا زمان مرگش فرا برسه
و يك روز مانده به مرگش يه آوازي براي عشقش از خود سر ميده و مي خونه كه بهترين و زيباترين آواز ميان پرندگان ست
و بعد سرش را روي بالهايش
ميگذارد و ميميرد ...👌🏻👌🏻👌🏻
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
✨﷽✨
🌼توفیق خواندن قرآن رو باید از خداوند بخواهیم،
✍امام على عليه السلام: بدانيد كه اين قرآن، خيرخواهى است كه خيانت نمی ورزد و راهنمايى است كه گمراه نمی كند و گويندهاى است كه دروغ نمىگويد. هيچ كس با اين قرآن نمىنشيند، مگر آن كه با افزايشى يا كاهشى، از نزدش بر می خيزد: افزايش در هدايت، يا كاهش در نابينايى [و گمراهى].
بدانيد كه هيچ كس، با برخوردارى از قرآن، فقير نيست، و هيچ كس با محروميت از قرآن، توانگر نيست. پس شفاى دردهاى خود را از قرآن بجوييد و در سختی ها و گرفتارى هايتان، از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه در آن ، درمان بزرگترين دردهاست و آن، درد كفر و نفاق و انحراف و گمراهى است...
و بدانيد كه قرآن، شفاعت كننده اى است كه شفاعتش، پذيرفته می شود و گوينده اى ( شاكى و خصمى) است كه سخنش تصديق می شود. هر كس كه قرآن در روز قيامت، برايش شفاعت كند، شفاعت می شود و هر كس كه قرآن در روز قيامت، از او شكايت كند، محكوم میگردد
📚نهج البلاغه، از خطبه 176
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ
ترجمه: و خداوند بهترین نگهدار است، و او مهربان ترین مهربانان است
قسمتی از آیه 64 سوره یوسف
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520