هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
⭕️ آقایون مسئول از این تبلیغ بمیرید رواست
🔻 کار مملکت به کجا رسیده که پراید از رده خارج رو ماهی ۹ میلیون اجاره میدن
🔻 نمیخواید فکری به حال این وضعیت بکنید؟
🔰 بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3253993472C88d01d5de6
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
نیایش صبحگاهی🌼🍃
🌼خداوندا🙏
✨در شروع هفته بهترین نعمت ها
✨را نصیب همه بگردان
🌼نعمت داشتن سلامتی
✨نعمت داشتن زندگی خوب
✨نعمت داشتن کار عالی
🌼نعمت داشتن دوست خوب
✨نعمت داشتن سایه پدر و مادر
✨و هزار نعمت خوب دیگر
🌼آمیـــن
حکایتی از مولانا...
💢ناشنوایی که دسته گل به آب داد
ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند.پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد . با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای . او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم.مرد ناشنوا با همین حساب سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ دادزهر کشنده !ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟بیمار گفت عزرائیل ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد.
مولانا در این حکایت می گوید بسیاری از مردم در ارتباط با خداوند و یکدیگر ، به شیوه ای رفتار می کنند که گرچه به خیال خودشان پسندیده است و باعث تحکم رابطه می شود اما تاثیر کاملاً برعکس دارد.وغیاث کردن از روی نفس خطا است.
@Alilafata_ela_Ali
🌸 گل عفاف
✍ استاد جواد محدثی
هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بی دیوار، از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند .
هیچ کس هم با نام «آزادی » دیوار خانه خود را برنمی دارد و شب ها در حیاطش را باز نمی گذارد، چون خطر رخنه ی دزد، جدی است .
هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمی گذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر ربوده می شود .
هر چیز که قیمتی تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر می رود .
هر چه که نفیس تر باشد، بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت، لازمتر .
اگر در شیشه ی عطر را باز بگذارید، عطرش می پرد .
اگر رشته ی مرواریدت را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی، گم می شود .
اگر در مقابل پنجره ی خانه ات، توری نزنی، از نیش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهی بود .
وقتی راه ورود پشه ها را می بندی، خود را «مصون » ساخته ای، نه «محدود» و زندانی.
وقتی در خانه را می بندی، یا پشت پنجره ی اتاقت پرده می آویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاه های مزاحم در پناه قرار داده ای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.
اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانی، نه کسی ایراد می گیرد و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا می کنی، چرا که سخنش را بی منطق و ناآگاهانه می دانی و می بینی .
اینکه «دل باید پاک باشد»، بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه ی «لاقیدی » وگرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد .
ظاهر، آینه ی باطن است و . . . «از کوزه همان برون تراود که در اوست » .
زن، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد .
زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دست های خشن کامجویان دیو سیرت، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آن که گل عصمتش را چیدند، او را دور اندازند، یا زیر پاشان له کنند .
زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم است، نباید بازیچه ی هوس و آلوده ی به ویروس گناه گردد .
گوهر عفاف و پاکی، کم ارزش تر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست .
دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند .
سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاه های مسموم و چشم های ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوه گری بپردازد و خیال کند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمی اندازد و از زهر نگاه ها و نیش پشه های شهوت در امان می ماند!
خراب کردن همه ی دیوارها و برداشتن همه ی پرده ها و باز گذاشتن همه ی پنجره ها، نشانه ی تیره اندیشی است، نه روشنفکری! علامت جاهلیت است نه تمدن !
می گویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بی آبرویی، با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش می زنند و بر جهالت خود لعنت می فرستند .
کسی که از «جماعت رسوا» نگریزد «رسوای جماعت » می شود!
آنکه ایمان را به لقمه ای نان می فروشد،
آنکه یوسف زیبایی را با چند سکه ی قلب عوض می کند، آنکه «کودک عفاف » را جلوی صدها گرگ گرسنه می برد و به تماشا می گذارد، روزی هم «پشت دیوار ندامت » اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت، در آخرت هم به آتش بی پروایی خود خواهد سوخت .
از اول که جامه ی عفاف سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرکابه ی گناه بر آن بپاشد .
از اول باید مواظب بود این کاسه ی چینی نشکند و این جام بلورین ترک بر ندارد .
از اول نباید به پای بیگانه، اجازه ی ورود به مزرعه نجابت داد، که بوته های نورس عصمت را لگدمال کند .
ولی . . . گریه بی حاصل است و بی ثمر، وقتی که شاخه شکست و گل چیده شد!!"
سلام
برای برگزاری جشن عیدبزرگ غدیر حدود۲۵۰ خادم آقا مجموعا به مدت ۳۰ ساعت در دو روز (پنجشنبه و جمعه ۱۵ و ۱۶ تیر) نیاز هست.
فعالیت در موکب های خیابان سردار سلیمانی(امام۲) خواهد بود.متقاضیان فعالیت برای ثبت نام تا دوشنبه؛ لطفا به آقای احمدپور (مسئول ساماندهی خادمان )پیامک همکاری دهند.
+98 914 936 4622