✍️نامه به علامه
سال ۶۹مدیر مدرسه علمیه امام باقر ع قمبودم. یکطلبه کویتی الاصل میخواست برای ترجمه کتاب صد کلمه علامه حسن زاده او را به ایشان معرفی کنم .نامهای رسمی با مهر و امضا مدرسه خطاب به علامه مرحوم نگاشتم .آیت الله حسینی خراسانی عضو فعلی جامعه مدرسین و خبرگان و شورای نگهبان نزد علامه بود که ایشان آن نامه را مطالعه کرد و منقلب شد و اجازه ترجمه را داد و اینکه این نامه با همین ادبیات و دستخط در آغاز کتاب درج شود به همراه پاسخ ایشان و چنین شد و نام کتاب شد «ماة کلمه» . بعدها آقای حسینی خراسانی به من گفتند کمتر ایشان را در این حالت خاص دیده بودم . خودم هم تعجب کردم .هرکس یک نسخه از ترجمه مزبور را به من برساند مرا مرهون خود کرده است .
این خاطره در جان من باقی مانده است و این التفات و عنایت آن حضرت راحل سرمایه و ذخیره ای برای دنیا و عقبایم است.
@qavami
👇👇👇
✍اربعین و دفاع مقدس
سبک زندگی اسلامی در پیاده روی اربعین قابل مشاهده است جایی که ملت امام حسین ع فارغ از تشریفات و تعارفات رفتار بهشتیان را نشان میدهند.شبیه رفتار رزمندگان در جنگ تحمیلی که در هفته نکوداشت آن هستیم .آری اربعین و دفاع مقدس نشان دادند و میدهند که اسلام به طور کامل پیاده شدنی است کافی است از لاک «خود» خارج شویم به نفع دیگران.
@qavami
🚫 ماده ۲۰: رانت جدید وزارت خارجه برای دختر صفدر حسینی و مینو خالقی 🚫
🔺سال گذشته خبرهایی از دالان های وزارت کشور مبنی بر انتقال مینو خالقی، نماینده مخلوع و معلوم الحال اصفهان به وزارت خارجه به گوش رسید، بر اساس اخبار موثق خانم خالقی با استفاده از اختیارات خاص وزیر امور خارجه که از آن با عنوان «ماده ۲۰» یاد میشود قصد انتقال از میدان فاطمی به میدان مشق را داشته که نهایتا با مخالفت یکی از دستگاه های نظارتی حاکمیتی مواجه شده است.
🔹در ماه های گذشته نیز اخباری درخصوص شروع روند استخدام خانم فاطمه حسینی نماینده مجلس دهم(دختر صفدر حسینی) با استفاده از همین ماده به گوش می رسد.
🔹اما ماده ۲۰ چیست؟ اساسنامه وزارت امور خارجه که در سال ۱۳۵۴ نگارش شده است و هم اکنون نیز بسیاری از مواد آن بر همان اساس به قوت خود باقیست، یکی از ماده های مهم آن ماده ۲۰ است که بر اساس آن؛ وزیر حق دارد بدون در نظر گرفتن شرایط سنی، مدرک تحصیلی، سابقه و آزمون، افراد را جهت استخدام در این ورارتخانه معرفی کند.
⁉️ سوالی که وزیر محترم امور خارجه باید پاسخگو باشند این است که امثال خانم حسینی با چه سابقه تحصیلی، دیپلماتیک و اجرایی و با استناد به کدام تخصصشان قصد ورود ویژه به دستگاه دیپلماسی کشور را دارند؟
⁉️ وزیر امور خارجه باید توضیح دهد که فردی که بدون تخصص و شایستگی خاصی و تنها به اعتبار اسکناس های پدرش وارد لیست کیلویی اصلاح طلبان شده و با سوء استفاده از تریبون مجلس، مسائل خانوادگی مثل دفاع از حقوق نجومی پدرش و رانت ۷۰۰۰ میلیاردی ارزی صرافی خانوادگیشان پرداخته(گزارش مبسوط) را مطرح کرده، بر اساس کدام شایستگی و تخصصی قرار است در پست های مدیریتی وزارت امور خارجه استخدام شود.
❌ هر چند نتیجه فعالیت چند ساله امثال آقای ظریف که مثلا کار کشته و استاد دیپلماسی و امور خارجه بودند: برجام بی خاصیت و عزت پاسپورت ایرانی(ترامپ حتی به ظریف هم ویزا نداد بره آمریکا) و مصادره شدن اموال دارایی ها و تحریم های شدید اقتصادی شد، دیگه خدا می داند با ورود نابغه های پولکی مثل دختر صفدر حسینی به وزارت خارجه چه افتضاحاتی به بار خواهد آمد.
https://eitaa.com/mohebbanvelayat
محرمانه
📍ماجرای قابل تامل و عجیب انتقال ویروس استاکس نت
@secret_file
🔸سیا و موساد برای این که ویروس #استاکسنت را به سانتریفیوژهای ایران منتقل کنند، از سازمان اطلاعات هلند تقاضای همکاری میکنند؛ هلندیها یک مهندس ایرانی رو اجیر میکنند که برایشان اطلاعات جمع آوری کند و در نهایت ویروس را به داخل سایت غنیسازی منتقل کند.
🔹مهندس ایرانی خودش را به عنوان مکانیک جا زده بوده و در یکی از شرکتهایی که برای انرژی اتمی تامین قطعات میکرده فعالیت می کرده؛ او به مدت سه سال از داخل سایت اطلاعات جمع میکرده و در نهایت ویروس را با فلشمموری به داخل منتقل میکند؛ این فرد در انتشار ویروس نقش اساسی داشته چون سانتریفیوژها به اینترنت وصل نبودند و راهی جز انتقالشان طریق فلشمموری نبوده.
🔸استاکسنت پیشرفتهترین ویروس کامپیوتری تاریخ هست که با همکاری چندین کشور غربی بر علیه برنامه هستهای ایران ساخته شد. آلمانیها اطلاعات مهمی از کنترلرهای زیمنس که در سایت هستهای ایران استفاده شده بود به امریکاییها و اسراییلیها دادند، انگلیس و فرانسه هم به آنها کمک کردند. هدف استاکسنت به تعویق انداختن برنامه هستهای ایران برای تاثیرگذاری بیشتر تحریمها بود.
🔹سال ۲۰۰۳ امریکا و انگلیس یک کشتی پر از قطعات سانتریفیوژ که به لیبی میرفته توقیف میکنند. از انجایی که سانتریفیوژهای ایران هم از همون نوع بوده، قطعات رو به امریکا و اسراییل منتقل میکنند و بعد از سر هم کردن قطعات شروع به کار به روی ویروس میکنند.
🔸همزمان هلندیها دو شرکت واسط در ایران درست میکنند که برای سرویس دادن با انرژی اتمی تماس میگیرند و یکی از آنها بالاخره موفق میشود به داخل سایت راه پیدا کند؛ جالب اینکه اینها از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ بر روی ویروس کار میکردند و چند تا ورژن از ویروس رو امتحان کردند.
🔹 استاکسنت سطح حملات سایبری رو در دنیا تغییر داد. حتی بعد از این حمله ایران به این نتیجه رسید که حملات سایبری میتواند دست بالا رو به یک کشور در مذاکرات دیپلماتیک بدهد
👌 #محرمانه کانال حرفهایها
http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea
محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید
خاطره ای شنیدنی از حضور مقام معظم رهبری در منزل یک خلبان شهید ارمنی در تهران
🍃صبح روز کریسمس (عید پاک ارامنه) آقا فرمود: اگر خانه چند ارمنی و آشوری برویم، خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم؛ سری به کلیساهایشان زدیم که آنها هم از ما بیخبرتر بودند! رفتیم بنیاد شهید؛ دیدیم خیلی اطلاعات ندارند! کمی اطلاعات خانواده شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محلهها پیدا کردیم و با این دیدگاه، رفتیم. صبح رفتیم در محله مجیدیه شمالی گشتیم و دو سه خانواده شهید ارمنی پیدا کردیم. در خانهها را زدیم و با آنها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمانها که ما میرویم، سلام میکنیم و میگوییم: از هیئت آمدیم؛ از بسیج؛ پایگاه ابوذر و بالاخره یک چیزی میگوییم و کارتی نشان میدهیم... اما به ارمنیها بگوییم: از بسیج آمدیم که... بگوییم از دادستانی آمدیم که باید در بروند؛ بالاخره کارت صدا و سیما نشان دادیم و گفتیم: از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب که شب کریسمس شماست، میخواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم.
برای نماز مغرب و عشا، با یک تیم حفاظتی، وارد مجیدیه شدیم. گفتیم: اسکورت که حرکت کرد، به ما ابلاغ میکنند. اسکورت هم به هوای این که ما در منطقه هستیم، زیاد با بیسیم صحبت نکنند که مسیر لو نرود. یکی از افراد آن مرکز با بیسیم مرا صدا کرد و گفت: شخصیت، سر پل سیدخندان است! سر پل سیدخندان تا مجیدیه، کمتر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم و درِ خانه شهید ارمنی را زدم. خانمی در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمیفهمد؛ بالاخره وارد شدیم؛ چون باید کاری میکردیم، گفتیم: نودال و اَمپِکس (و چیزهایی که شنیده بودیم کارگردانها میگویند)، بروند تو! یک ذره که نزدیک شد، دوباره بیسیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله کمی که بود، به این خانم میخواستم بفهمانم که اینجوری جلوی آقا نیاید؛ گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف میشوند منزل شما! گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد و بعد گفت: گفتید کی؟ من اسم حضرت آقا را گفتم؛ نمیدانم داستان بازرگان و طوطی را شنیدهاید؟ تا اسم آقا را گفتم، افتاد وسط زمین و غش کرد! داد بیداد کردیم که دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً بلند کنید و ببرید. مادر را بردند توی آشپزخانه.
دخترها گفتند: چه شد؟ گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم؛ ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری میآیند منزلتان و وقتی به مادرتان گفتیم، غش کرد. اینها شروع کردند مادر خودشان را هشیار کنند که بیسیم اعلام کرد: آقا پشت در است! من دویدم در خانه را باز کردم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود و بعد آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم. گفتم: بفرمایید! گفت شما؟ نه اینکه آقا ما را نمیشناخت، بلکه یعنی تو چه کارهای؟ گفتیم: صاحبخانه غش کرده! گفت: کس دیگری نیست؟ گفتیم: آقا شما بفرمایید داخل. گفت: من بدون اذن صاحبخانه داخل نمیآیم!
ضدحفاظتترین شکل ممکن، این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهار راه، با لباس روحانیت، با آن عظمت رهبری خودشان بایستند و همه مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن، وارد خانه کسی نشود! من دویدم رفتم توی آشپزخانه و به یکی از این دخترها گفتم: آقا دم در است؛ بیایید تعارف کنید بیاید داخل! لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم. به آقا گفتیم: رفتهاند لباس مناسب بپوشند؛ شما بفرمایید داخل. گفت: نه، میایستم تا بیایند! چند دقیقهای دم در ایستاد و ما هم سعی کردیم بچههایی را که قد بلندی دارند، بیاوریم و مثل نردبان، دور وی قرار دهیم تا پیدا نباشند. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. آنها چون دانشجو بودند، لباس دانشجویی مناسب داشتند و بعد یکی از دخترها دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفت داخل اتاق.
آقا مرا صدا کرد و گفت: اینها پدر ندارند؟ گفتم: نمیدانم. گفت بزرگتر ندارند؟ رفتیم آن اتاق پشتی و گفتم: ببخشید! پدرتان؟ گفتند: مرده. گفتیم، برادر؟ گفتند: یکی داشتیم که شهید شده. گفتیم: بزرگتری، کسی ندارید؟ گفتند: عموی ما در خانه بغلی مینشیند.
در خانه بغلی را زدیم. یک آقایی آمد دم در. سلام کردم و گفتم: ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم. این بنده خدا نگاه کرد و دید یک مسلمان بسیجی، خانه یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟ خودش تعجب کرد؛ رفت لباس پوشید و آمد دم در و با او آمدیم توی خانه برادرش و بعد از بازرسی، گفتیم: رهبر نظام آمده اینجا و اینها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید. او را داخل که بردیم و آقا را که دید، مات و مبهوت شد و نمی دانست چه کار کند. او را بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا! اینها به خودی خود، زبا
نشان با م
ا فرق میکند؛ سلام علیک هم که میخواهند بکنند، کلی مکافات دارند! با مکافاتی بالاخره با آقا سلام و احوالپرسی کرد و سرانجام، یک همدمی را برای آقا مهیا کردیم.
رفتیم توی اتاق بالای سر مادر و با التماس دعا، مادر را هم راه انداختیم؛ بعد رفت و لباس مناسب پوشید و آمد. وقتی وارد اتاق شد، آقا به او تعارف کرد و در کنار آقا، کنار همان عمو، نشست. آقا گفت: مادر! ما آمدهایم که حرف شما را بشنویم؛ چون شما دچار مشکل شده بودید. دخترها هم آمدند نشستند. آقا اولین سؤالش این بود که شغل دخترها چیست؟ گفتند: دانشجو هستند. آقا خیلی تحسینشان کرد و با آنها کلی صحبت کرد. توی این حالت، این دختر سؤال کرد که آب، شربت، چیزی برای خوردن بیاورم؟ من خودم نمیدانستم که بگویم بیاورد یا نیاورد و آیا آقا میخورد یا نمیخورد؟ رفتم کنار آقا و از آقا سؤال کردم: آقا اینها میگویند که خوردنی، چیزی بیاوریم؟ آقا گفت: ما مهمانشان هستیم؛ از مهمان میپرسند چیزی بیاورند یا نیاورند؟ خُب، اگر چیزی بیاورند، ما میخوریم. بعد خود آقا گفت: بله، دخترم! اگر زحمت بکشید و چایی یا آبمیوه بیاورید، من هم چایی و هم آبمیوه شما را میخورم. اینها رفتند چایی آوردند: آقا خورد؛ آبمیوه آوردند، آقا خورد؛ شیرینی آوردند؛ آقا خورد!
آقا حدود چهل دقیقه توی خانه این ارمنیها بود و با آنها صحبت کرد و بعد مثل بقیه جاها آقا فرمود: عکس شهیدتان را من نمیبینم؛ عکس شهید عزیزمان را بیاورید ببینم!
آنها رفتند آلبوم عکسشان را آوردند. آلبوم عکس هم متأسفانه برای شب عروسی شهید بود! آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. آقا همین جوری که نگاه میکرد، شروع کرد به صحبت کردن و صفحهها را ورق میزد تا تمام شود و وقتی تمام شد گفت: خُب! عکس تکی شهید را ندارید؟ یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. آقا شروع کرد از شهید تعریف کردن. ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوکیان» است و به اندازه شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران»، پرواز عملیاتی جنگی داشته است. خلبان هواپیمایش ۱۴F، بمبافکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته است. بعد هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد میزنند و شهید، هواپیما را تا آنجا که ممکن است، اوج میدهد و هواپیما در اوج تا نقطه صفر خودش که اتمسفر است، بالا میآید و بقیهاش را به سمت ایران سرازیر میکند. چهار موتور هواپیما منهدم میشوند و هواپیما لاشهاش توی خاک ایران میافتد؛ ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمیکرده، نتوانسته ایجکت کند و نشد که چتر برای شهید کار کند. سرانجام، هواپیما به زمین خورد و وی به شهادت رسید. او ارمنیای بود که حتی حاضر نشد لاشه هواپیمای جمهوری اسلامی بهدست عراقیها بیفتد. این بزرگوار در نیروی هوایی، مشهور است.
مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من میتوانم جملهای به شما عرض کنم؟ آقا گفت: بفرمایید، من آمدم اینجا که حرف شما را بشنوم. گفت: ما هر چند با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، اما در روضههایتان شرکت میکنیم؛ ولی خیلی مواقع داخل نمیآییم. روز شهادت امام حسین علیهالسلام، روز عاشورا و تاسوعا، به دستههای سینهزنی امام حسین علیهالسلام، شربت میدهیم و میآییم توی دستههایتان مینشینیم؛ ظرف یکبار مصرف میگیریم که شما مشکل خوردن نداشته باشید. توی مجالس شما شرکت میکنیم و بعضی از حرفها را میشنویم. من تا الآن بعضی چیزها را نمیفهمیدم. میگفتند: مسلمانها یک رهبری داشتند به نام علی علیهالسلام که دستش را بستند و ۲۵ سال حکومتش را غصب کردند؛ نمیفهیمدم یعنی چی! میگفتند: آخر شب، نان و خرما میگذاشت روی کولش میرفت خانه یتیمان که این را هم نمیفهمیدم؛ ولی امروز فهمیدم که علی علیهالسلام کیست؛ امروز با ورود شما به منزلمان، با این همه گرفتاریای که دارید، وقت گذاشتید و به خانه منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محله ما هم به خانه ما نیامده است! شما رهبر مسلمین هستید. من فهمیدم علی علیهالسلام که خانه یتیمهایش میرفت، چهقدر بزرگ است.🌸❤️🍏🍒🌸https://eitaa.com/joinchat/2564751381C9235fcdc6b
ابو طه:
.
🔻به نظرتان این سخنان از کیست؟‼️
🔹در مدائن، امام مجتبی «ع» مردم را در مسجد شهر جمع کرد و وقایع را برای آنها توضیح داد. خیانتها را گفت و افرادی را که در صحنه جنگ با دشمن، خیانت کرده بودند، معرفی کرد. رو به مردم کرد و اتمام حجت کرد. به مردم گفت: آیا برای ایثار و فداکاری و جانبازی و دادن خون، که برای شما عزت دنیا و آخرت است، آماده هستید؟ فرمود: اگر بایستید، خداوند شما را یاری می کند و ما پیروز میشویم و اگر آمادگی نداشته باشید، دنیای شما توأم با غم و اندوه و آخرت شما با مشکلات زیادتری توأم خواهد بود.
🔹مردم چه جوابی به امام حسن «ع» دادند؟ گفتند: ما میخواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم. ما آمادگی برای جنگ و فداکاری نداریم. این پاسخ مردم در مسجد مدائن در محضر فرزند رسول خدا و عقب نشینی از صحنه فداکاری و ایثار بود که دست روی دست گذاشتن امام مجتبی «ع» را رقم زد.
🔹 آنچه بعد به نام #صلح لقب گرفت، چیزی بود که به دست مردم، در مدائن حاصل شد و نه به دست امام مجتبی در کوفه. ایثار مردم و فداکاری مردم و جهاد ميتوانست سرنوشت دیگری را رقم بزند.
#برجام
#حسن_روحانی
#مقدمهای_بر_تاریخ_امامان_شیعه [سخنرانی در سال ۱۳۵۶]
انتشارات مرکز تحقیقات استراتژیک، صفحه ۲۰۵.
🔺کانال حمید رسایی🔻
@rasaee
https://eitaa.com/joinchat/2564751381C9235fcdc6b
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: نشانه های انسان صبور سه چیز است:
۱ اینکه کسل نمی شود.
۲ دل تنگ نمی شود.
۳ از پروردگارش شکایت نمی کند.
چرا که وقتی کسل شود، حق را ضایع و تباه خواهد کرد، و هنگامی که دلتنگ شد، سپاسگزاری نمی کند و وقتی که از پروردگارش شکایت کند، گناه خواهد کرد.
اِنَّ النَّبی صلی الله علیه و آله قالَ: عَلامَةُ الصّابِرِ فِی ثَلاثٍ: اَوَّلُها، اَنْ لایکسِلَ، وَالثَّانِیةُ، اَنْ لایضْجُرَ، وَالثّالِثَةُ، اَنْ لایشْکوَ مِنْ رَبِّهِ عز و جل لاِنَّهُ اِذا کسِلَ فَقَدْ ضَیعَ الْحَقَّ وَ اِذا ضَجِرَ لَمْ یؤَدِّ الشُّکرَ، وَاِذا شَکا مِنْ رَبِّهِ عز و جل فَقَدْ عَصاهُ.
(بحارالانوار، 71/86)
🔺تفاوت «شرق ایدئولوژیک» با «شرق جغرافیایی» از نگاه گفتمان انقلاب اسلامی در چیست؟
▪️ گفتمان انقلاب اسلامی هرگز نگاه جنگ سردی به رابطه با شرق نداشته است. میان «شرق ایدئولوژیک» که در سال 1991 فروپاشید و «شرق جغرافیایی» تفاوت از زمین تا آسمان است. انقلاب اسلامی، شعار نه شرقی-نه غربی را سرداد و همچنانکه سلطه ایدئولوژیک غرب را نفی کرده و میکند، سلطه ایدئولوژیک شرق را نیز هرگز برنتافت. همچنانکه برای خشکاندن ریشههای فاسد لیبرالسرمایهداری تلاش میکند، از هدف خشکاندن ریشههای فاسد کمونیسم نیز لحظهای کوتاه نیامد.
🔺چرا «شرق جغرافیایی» بجای «غرب ایدئولوژیک»؟
▫️برای ترجیح «شرق جغرافیایی» بر «غرب ایدئولوژیک»، دلایل و توجیحات منطقی دارد که سالها پیش از زبان رهبر حکیم انقلاب به زیبایی بیان شده است: «در میان مناطق مختلف جهان، ما باید به آسیا نگاه ویژهای داشته باشیم؛ به این نقطه که تمدّن و فرهنگ ریشه دارى دارد، بیشترین مردم دنیا را دارد، مشترکات شگفت آورى با ما دارد، به این چشم نگاه کنیم که میخواهیم در این منطقه به پیشروى مؤثّرِ نافذ خودمان ادامه بدهیم. برنامه ریزى سیاست خارجی ما باید برایناساس باشد. باید با دید کلّى و بلندمدّت روى کلّ منطقهٔ آسیا نگاه کنیم. اگر اینجور نگاه کردیم آسیا یک اهمّیّت ویژه اى پیدا میکند؛ یعنى آسیا از اروپا آن وقت براى سرمایه گذارى فکرى ما اهمّیّت بیشترى پیدا میکند؛ زیرا اروپا دور است، با ما فاصله هاى زیادى دارد، آسیا نزدیک است؛ یا بخشى از آسیا نزدیک است. اروپا فرهنگ بیگانه اى از ما دارد، آسیا فرهنگش به ما نزدیکتر است؛ اروپا حالت امتناعى دارد، یعنى از ما نمیپذیرد، ما سالیان درازى زیردست اروپا بودیم؛ اروپا مثل یک استادى است که حالا میخواهد از شاگرد خودش بشنود، یا یک بزرگترى است که میخواهد از یک کوچکترى بشنود؛ آسیا اینچنین حالتى را نسبت به ما ندارد؛ وقتىکه ما این محاسبات را میکنیم، میفهمیم که ما روی آسیا باید سرمایه گذارى بیشترى بکنیم. آسیا براى ما از آمریکاى لاتین مهمتر است؛ آسیا براى ما حتّى از آفریقا هم مهمتر است. ما اگر درست نگاه کنیم خواهیم دید سرمایه گذارى ما روى کشورهاى آفریقایى، که بر اساس احساس وظیفه اى انقلابى است و بر اساس حضور انقلابى در یک نقطه اى است که حضور نداشتیم، و البتّه بهجاى خود کار درستى بوده، امّا به همان اندازه یا بیشتر ما نیاز داریم به اینکه در آسیا سرمایه گذارى کنیم، سرمایه گذارى فرهنگى بکنیم، کار فرهنگى بکنیم، کار سیاسى بکنیم و حضور خودمان را تقویت کنیم. یک چنین نگاهى به آسیا باید کرد؛ و از این نظر براى ما منطقهٔ آسیا منطقه اى بسیار مهمّى است».
✨لذا استراتژی نگاه به شرق جغرافیایی، دقیقا مبتنی بر منافع ملت ماست که چشمهای دوخته شده به غرب ایدئولوژیک، توان دیدن این منافع و واقعیات را ندارند.
🔸برشی از مقاله استراتژی بیشینه سازی قدرت
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
☀️https://eitaa.com/joinchat/2564751381C9235fcdc6b
⭕️ وقتی حضرت آقا رو "مولا" خطاب میکردن و آقا خُرده میگرفتن که این چه کاریست؟!
دو زانو می نشستن و میگفتن: اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کارو نمیکردم!
#علامه_حسن_زاده